به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین شفیعی دارابی در یادادشتی تبلیغی با موضوع «بازخوانی تحلیلی پیشگوئی های امام علی (ع) از فتنه های آخرالزمان و راه های برون رفت از آنها در نهج البلاغه» آورده است:
یکی از ابعاد دانش گسترده امام باقر (ع)، مربوط به پیشگوئی نسبت به فتنه بلکه فتنه های آخرالزمان است؛ از باب نمونه:
مرحوم شیخ صدوق در کتاب کمالالدین خود به نقل از یکی از صحابی امام باقر (ص) و امام صادق (ع) به نام «محمد بن مسلم ثقفی» به نقل روایت پیش روی پرداخته است.
(محمد بن مسلم ثقفی کوفی؛ متوفی ۱۵۰ق، صاحب کتاب «الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال والحرام»، از اصحاب اجماع بوده، که بهطور مستقیم حدود ۳۰۰۰۰ حدیث از امام باقر(ع) و حدود ۱۶۰۰۰ حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده است: ر.ک: میرصادقی، سید محمدحسین، ص۵۵)
این شاگرد مکتب اسلام، در خطاب به امام باقر (ع) گفت: یا ابن رسول الله، قائم شما چه زمانی خروج میکند؟ آن حضرت فرمود: «آنگاه که مردان به زنان تشبّه کنند و زنان به مردان، و مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان ... و شهادتهای دروغ پذیرفته و گواهان عادل مردود شود و مردم خونریزی و ارتکاب زنا و رباخواری را سبک شمارند و از اشرار به خاطر زبانشان پرهیز کنند؛ «إذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ اکْتَفَی الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَکِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ قُبِلَتْ شَهَادَاتُ الزُّورِ وَ رُدَّتْ شَهَادَاتُ الْعُدُولِ وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِکَابِ الزِّنَاءِ وَ أُکِلَ الرِّبَا وَ اتُّقِیَ الْأَشْرَارُ مَخَافَةَ أَلْسِنَتِهِمْ» (شیخ صدوق (ع)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۱)
یکی از ویژگیهای امام راحل (ره) این بوده است که با سیر و سلوک معنوی و با عنایت خدای متعال و اهل بیت (ع)، به جائی رسیده بود که نسبت به وقایع پیش روی، پیش بینی می کرد؛ و تقریبا همه آنها هم محقق شد؛ از باب نمونه:
پیش بینی در مورد رفتنی بودن کارتر؛
پیش بینی در مورد رفتنی بودن صدام؛
پیش بینی در مورد فرو پاشی نظام کمونیستی شوروی سابق.
مباحث اصلی
بی تردید پیرامون موضوع نشست «بازخوانی تحلیلی پیشگوئی های امام علی (ع) از فتنه های آخر الزمان و راه های برون رفت از آنها در نهج البلاغه»، مباحث فراوانی لازم به بحث و قابل طرح می باشد؛ که ما به جهت ضیق وقت، به ذکر مهمترین آنها بسنده خواهیم نمود:
۱. پاسخ به یک پرسش کلیدی و بنیادین
یکی از پرسشهای مهم در حوزه «علم به غیب» و «پیشگوییها» اینست : آیا غیر از خدای متعال، کسی از توان علم به غیب برخوردار بوده و می باشد؟؛
در پاسخ می گوئیم : بر اساس آیه شریفه «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ..» (یونس/ آیه ۲۰ : « بگو: غیب ویژه خداست») و آیات همخوان با آن، علم به غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالَم وجود دارد و از عالَم غیب و شهادت آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او، در عالَم شهادت قرار می گیردد؛ اما این منافات ندارد که بگوئیم: بر اساس مفاد آیه «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْب وَلَکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (آل عمران/ آیه۱۷۹ ) و آیه «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ غَیْبِهِ أَحَدًاإِلَّا مَنِ ارْتَضیَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَینْ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا» (جنّ/ آیه ۲۶ و۲۷) و برخی دیگر از آیات و نیز روایات همخوان با آنها، بعضی از اشخاص، به تعلیم الاهی و بر اساس شایستگی های نفسانی که از خود ابراز می دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی ها را دیده، و ناشنیدنی ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می نماید. لذا می بینیم که انبیا از وحی (که امری غیبی است)و یا دیگر امور غیبی خبر می دهند، حوادث آینده را پیش گویی می نمایند و دقیقا مطابق همان گفته ها، حوادثی رخ می دهد و ...؛
به سخن دیگر: اولیای الهی (یعنی انبیاء و امامان معصوم علیهم السلام) در مواردی که لازم باشد از غیب و غیوب عالَم آگاه شوند؛ امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «هنگامی که امام اراده می کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می دهد» (کلینی، اصول کافی، ج ۱، باب، ان الائمه اذا شا ؤوا ان یعلموا، علموا، ح ۳).
نکته مهمتر اینکه: از برخی از روایات ائمه (ع) نیز به وضوح استفاده می شود: دسته ای از افراد شایسته (به غیر از حضرات معصومین)؛ در صورت برخورداری از نفوس پاک و وارسته بودن نیز، ممکن است به اراده و اذن الهی، از بخشی از امور غیبی آگاه باشند و از آنها خبر دهند؛ اینست که می بینیم: در روایت ذیل آیه «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» (حجر/ آیه ۷۵)؛ آمده است:
«سُئِلَ عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) مَا وَجْهُ إِخْبَارِکُمْ بِمَا فِی قُلُوبِ النَّاسِ قَالَ أَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا فِرَاسَهًَْ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَی قَالَ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَهًٌْ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَی قَدْرِ إِیمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّهًِْ (مَا فَرَّقَهُ فِی جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ عَزَّوَجَلَّ فِی کِتَابِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِینَ رَسُولُاللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الحسن (علیه السلام) وَ الحسین (علیه السلام) وَ الْأَئِمَّهًُْ (مِنْ وُلْدِ الحسین (علیه السلام) إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ» (مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۲۸/ و ج۲۵، ص۱۳۴/ شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا- ع- ج۲، ص۲۰۰) : «حسنبنجهم گوید: از امام رضا (علیه السلام) پرسیده شد: «چگونه از اسرار قلبی مردم باخبرید»؟ فرمود: «آیا نشنیدهاید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: «از فراست و زیرکی مؤمن بترسید که او با نور خدا میبیند». عرض کرد: «شنیدهام». فرمود: «هر مؤمنی بهاندازهی ایمان و علم و بصیرتش زیرکی و فراست دارد و با نور خدا مینگرد و خدا همهی آن درک و بصیرت و فراست که میان مؤمنان گذاشته، در ما ائمّه (یکجا جمع کرده است و خداوند در کتاب خود میفرماید: إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ(حجر/ آیه ۷۵)؛ اوّلین نفر از این هوشمندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) میباشد، سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سپس حسن و حسین و ائمّه (از نسل حسین (علیه السلام) تا روز قیامت».
۲. خبر دادن نبی اکرم (ص) از گستردگی علم امام علی (ع)
در متون حدیثی شیعه و سنی، شاهد نقل حدیث نبوی مشهور «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا» هستیم؛ حتی مرحوم میرحامد حسین هندی، این حدیث را متواتر دانسته و تواتر آن را از دیگران نیز نقل کرده است (میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۴، ص۱۵و۱۶) ؛ از باب نمونه:
حاکم نیشابوری به سندش از ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمود: «أنا مدینة العلم و علیّ بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب» (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۲۶) : «من شهر علمم و علی دروازه آن است. پس هر کس اراده آن شهر را نموده است باید از دروازه آن وارد شود»؛
شیخ طوسی از جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل میکند: «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) آخِذاً بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ هُوَ یَقُولُ: هَذَا أَمِیرُ الْبَرَرَةِ، وَ قَاتِلُ الْفَجَرَةِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ، مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ. ثُمَّ رَفَعَ بِهَا صَوْتَهُ: أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ، وَ عَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ» (شیخ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۸۳) : «رسول خدا(ص) را دیدم دست علی بن ابی طالب(ع) را گرفته بود و می فرمود: این امیر نیکوکاران و قاتل بدکاران است، پیروز است کسی که او را یاری دهد، شکست خورده است کسی که او را رها کند، سپس صدایش را به این حقیقت بلند کرد: من شهر حکمتم و علی باب آن شهر است، کسی که حکمت بخواهد باید از طریق باب آن [علی] وارد شود».
۳. خبر دادن امام علی (ع) از گستردگی علم خویش
در متون حدیثی فریقین شاهد این هستیم که امام علی (ع) بارها و بارها از گستردگی علم خدادادی خویش سخن به میان آورده است؛ در بخش های مختلفی از نهج البلاغه نیز شاهد چنین اطلاع رسانی توسط آن حضرت می باشیم؛ از باب نمونه:
در خطبه ۹۳ نهج البللاغه: «أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ، أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا؛ فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِی] تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِکَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ یُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ یَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً...» : «اما بعد. ای مردم، من چشمان فتنه را برکندم و جز من کسی را دل این کار نبود. و این در زمانی بود که آشوب آن، جهان را تیره و تار کرده بود و گزند آن همه را رسیده بود؛ اکنون، پیش از آنکه مرا نیابید، هر چه خواهید از من بپرسید. سوگند به آنکه جان من در قبضه قدرت اوست، از هر واقعه ای که از این زمان تا روز قیامت اتفاق می افتد، اگر از من بپرسید شما را پاسخ خواهم داد و نیز از آن گروه که صد کس را هدایت کنند و صد کس را گمراه، خبر می دهم. و می گویم که دعوت کننده آنها کیست و پیشروشان کیست و رهبرشان کدام است. و می گویم که اشتران خود را به کجا می خوابانند و در کجا بار می گشایند و کدام یک از آنان کشته می شود و کدام یک خود می میرد...»؛
در خطبه ۱۷۵ : «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)؛ أَلَا وَ إِنِّی مُفْضِیهِ إِلَی الْخَاصَّةِ مِمَّنْ یُؤْمَنُ ذَلِکَ مِنْهُ. وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَی الْخَلْقِ، مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً، وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ کُلِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِکُ وَ مَنْجَی مَنْ یَنْجُو وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ، وَ مَا أَبْقَی شَیْئاً یَمُرُّ عَلَی رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَهُ فِی أُذُنَیَّ وَ أَفْضَی بِهِ إِلَیَّ. أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَی طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا، وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَی قَبْلَکُمْ عَنْهَا» : «به خدا قسم، اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا می رود و همه احوال او چگونه خواهد، بود می توانم. ولی می ترسم در باره من عقیده ای پیدا کنید که به رسول الله (صلی الله علیه و آله) کافر گردید. ولی آن رازها را با یاران خاص خود در میان می نهم که آنان را بیمی از کفر نیست؛ سوگند به کسی که محمد (صلی الله علیه و آله) را براستی به رسالت مبعوث داشته و او را از همه آفریدگان برگزیده که جز به راستی سخن نمی گویم که رسول الله (صلی الله علیه و آله) مرا از همه چیز آگاه ساخته است و گفته است که چه کسی، چسان به هلاکت رسد و چه کسی، چسان رهایی یابد و سرانجام کار چه خواهد بود. هر چه در خاطر من گذشت، پاسخش را به گوش من فرو خواند و در آن باب با من سخن گفت؛ ای مردم، به خدا سوگند، که من شما را به هیچ فرمانی ترغیب نمی کنم، جز آنکه، خود به انجام دادن آن بر شما پیشی می گیرم و شما را از معصیتی نهی نمی کنم جز آنکه، خود پیش از شما از انجام دادن آن باز می ایستم»
۴. روشنگری امام علی (ع) نسبت به خاستگاه علم به غیب خویش
ای کاش فرصت داشتیم تا بطور تفصیلی تر در این راستا سخن می گفتیم؛ ولی چون با ضیق وقت مواجه هستیم، ناچارا به ذکر جملاتی پیرامون خطبه ۱۲۸ عرض می کنم:
۱. این خطبه در سال ۳۶ هجری پس از جنگ جمل در شهر بصره در بیان حوادث سخت آینده ایراد شده است؛
۲. تعبیر «یَا أَحْنَفُ، کَأَنِّی بِهِ...» در فراز آغازین این خطبه، حاکی از این است که امام علی (ع) این خطبه را در خطاب به شخصی بنام «أحنَف» ایراد فرموده است (ابوبحر صخر بن قیس بن معاویه تمیمی (در بعضی منابع به اشتباه ضحاک) معروف به اَحْنَف بْن قِیْس یکی از بزرگان با اصل و نسب قبیله تمیم در بصره و از فرماندهان اعراب بود. احنف گرچه در جنگ جمل موضع بیطرفی اختیار کرده بود، اما در سال بعد برای علی در جنگ صفین جنگید. از آن به بعد، احنف خود را درگیر امور سیاسی محلی کرد)
ولی فراز «فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ» مذکور در بخش پایانی این خطبه، نشانه این است که : به هنگام ایراد این خطبه، افراد دیگری نیز حضور داشتند؛
۳. امام علی (ع) در خلال این خطبه به سه مطلب مهم اشاره دارد:
الف) خبر دادن از فتنه معروف به «فتنه زنگیان» :
زنگیان، گروهی از بردگانی بودند که به سرکردگی کسی که خودرا «علی بن محمّد علوی» می نامید، در زمان خلافت «مهتدی عباسی» قیام کردند و ویرانیهای زیادی ببارآوردند و خونهای بسیاری ریختند؛
• «علی بن محمد ورزینی» مشهور و مُلقّب به «صاحب الزنج» رهبر قیام زنگیان علیه عباسیان در قرن سوم قمری بود. قیام او در سال ۲۵۵ق آغاز شد و پانزده سال ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۷۰ق در ایام خلافت المعتمدعلی الله، برادرش الموفق عباسی او را شکست داده و وی را کُشت. صاحب زنج خود را از نسل زید فرزند امام سجاد (علیهالسلام) معرفی میکرد. اما بیشتر مورخان و محققان معتقدند او از نسل اهلبیت (علیهمالسلام) نبوده و علوی بودن او را رد کردهاند.
نکته شایان توجه اینکه: امام علی (ع) نامی از رئیس این لشکر نبرده ولی قراین موجود در خلال این خطبه به خوبی نشان می دهد که اشاره به «صاحب الزنج» است؛ سخن حضرت چنین است:
«یَا أَحْنَفُ، کَأَنِّی بِهِ وَ قَدْ سَارَ بِالْجَیْشِ الَّذِی لَا یَکُونُ لَهُ غُبَارٌ وَ لَا لَجَبٌ وَ لَا قَعْقَعَةُ لُجُمٍ وَ لَا حَمْحَمَةُ خَیْلٍ، یُثِیرُونَ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمْ کَأَنَّهَا أَقْدَامُ النَّعَامِ. ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): وَیْلٌ لِسِکَکِکُمُ الْعَامِرَةِ وَ الدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتِی لَهَا أَجْنِحَةٌ کَأَجْنِحَةِ النُّسُورِ وَ خَرَاطِیمُ کَخَرَاطِیمِ الْفِیَلَةِ، مِنْ أُولَئِکَ الَّذِینَ لَا یُنْدَبُ قَتِیلُهُمْ وَ لَا یُفْقَدُ غَائِبُهُمْ. أَنَا کَابُّ الدُّنْیَا لِوَجْهِهَا وَ قَادِرُهَا بِقَدْرِهَا وَ نَاظِرُهَا بِعَیْنِهَا؛ ای أحنف، گویا من او را می بینم که با لشکری بدون غبار و سر و صدا، و بدون حرکات لگام ها، و شیهه اسبان، به راه افتاده، زمین را زیر قدم های خود چون گام شتر مرغان در می نوردند. پس وای بر کوچه های آباد و خانه های زینت شده بصره که بال هایی چونان بال کرکسان و ناودان هایی چون خرطوم های پیلان دارد وای بر اهل بصره که بر کشتگان آنان نمی گریند، و از گمشدگانشان کسی جستجو نمی کند. من دنیا را به رو، بر زمین کوبیده و چهره اش را به خاک مالیدم، و پیش از آنچه ارزش دارد، بهایش نداده ام، و با دیده ای که سزاوار است به آن نگریسته ام».
ب) خبر دادن از حمله «مغول ها»
حمله مغول ها به ایران در سال ۱۲۱۹ میلادی (۶۱۶ قمری) و از منطقه مغولستان، به رهبری چنگیز خان، آغاز شد. این حمله پس از قتل بازرگانان مغولی در شهر اترار در قلمرو خوارزمشاهیان به وقوع پیوست آغاز شد؛ در حالیکه ایراد خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه درسال ۳۶ هجری صورت پذیرفت؛
ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه و از مورخین و علمای اهل سنت) در شرح این فراز از کلام امیرالمومنین سلام الله علیه می نویسد: «این خبر غیبی که امیرالمؤمنین علیه السّلام راجع به حمله مغول داده است ما آن را با چشم خود دیدیم و در زمان ما واقع شد، مردم از اول اسلام منتظر آن بودند تا آنکه قضا و قدر آن را به عصر ما کشاند.»
در فراز مربوط به این پیشگوئی از خطبه ۱۲۸ چنین میخوانیم:
«کَأَنِّی أَرَاهُمْ قَوْماً کَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ [الْمُطْرَقَةُ] الْمُطَرَّقَةُ یَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَ الدِّیبَاجَ وَ یَعْتَقِبُونَ الْخَیْلَ الْعِتَاقَ وَ یَکُونُ هُنَاکَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّی یَمْشِیَ الْمَجْرُوحُ عَلَی الْمَقْتُولِ وَ یَکُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ؛ گویا آنان را می بینم که با رخساری چونان سپرهای چکّش خورده، لباس هایی از دیباج و حریر پوشیده، که اسب های اصیل را یدک می کشند و آنچنان کشتار و خونریزی دارند که مجروحان از روی بدن کشتگان حرکت می کنند و فراریان از اسیر شدگان کمترند».
ج) پاسخ به پرسش یکی از حضّار
یکی از حاضران به وقت ایراد خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه از امام علیه السلام می پرسد : آیا شما صاحب علم غیب هستید که این گونه خبر می دهید؟ امام علیه السلام بیان جالبی در مسأله غیب دارد و فرق میان علم ذاتی و علم اکتسابی را در این زمینه بیان می کند که در حقیقت تفسیری است بر آیات قرآن که در بعضی از آنها، نفی علم غیب از بندگان و در بعضی دیگر، اثبات علم غیب برای آنان شده است؛ در این بخش از خطبه ۱۲۸ چنین آمده است:
فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ! فَضَحِکَ (علیه السلام) وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ...» (لقمان/ آیه۳۴) فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ وَ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ وَ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ وَ مَنْ یَکُونُ فِی النَّارِ حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً. فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَی ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه وآله) فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی» : «یکی از اصحاب گفت: ای امیر مؤمنان تو را علم غیب دادند. امام علیه السّلام خندید و به آن مرد که از طایفه بنی کلب بود فرمود): ای برادر کلبی این اخباری که اطّلاع می دهم علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم غیب (پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آموخته ام، همانا علم غیب علم قیامت است، و آنچه خدا در گفته خود آورده که: «علم قیامت در نزد خداست، خدا باران را نازل کرده و آنچه در شکم مادران است می داند، و کسی نمی داند که فردا چه خواهد کرد و در کدام سرزمین خواهد مرد.
پس خداوند سبحان، از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است، و از آن کسی که آتشگیره آتش جهنّم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبران علیهم السّلام است، از همه اینها آگاهی دارد. این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی داند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده (علم غیب اکتسابی) و او به من آموخته است، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه ام جای دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پر گردد».
۵. فزونی مصادیق پیشگوییهای امام علی (ع) در نهج البلاغه
رقم پیشگوییهای آن حضرت که در این اثر گرانسنگ درج گردیده است، چشم گیر می باشد؛ از باب نمونه:
خطبه ها: ۱۳، ۴۷، ۵۷، ۵۸، ۵۹، ۶۰، ۷۳، ۸۷، ۹۳، ۹۷، ۹۸، ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۰۸، ۱۱۶، ۱۲۳، ۱۲۸، ۱۳۸، ۱۳۹، ۱۴۴، ۱۴۷، ۱۴۸، ۱۵۰، ۱۵۱، ۱۵۶، ۱۵۸، ۱۶۶، ۱۷۵، ۱۸۲، و ۱۸۷. ۱۰۰،
نامه : ۱۰ (بهانه خونخواهی عثمان)؛
حکمت ها: ۱۰۲، ۲۰۹، ۳۶۹،۴۶۴، و ۴۶۸.
تذکر: قطعا بخشی از پیشگوییهای امام علی (ع) در نهج البلاغه ذکر نشده است؛ زیرا سید رضی (ره) مدعی نیست که تمام سخنان آن حضرت را در این کتاب ارزشمند گرد آورده است؛ پس بطور یقینی می توان گفت: با تتبع در متون روایی و شناسائی دیگراحادیث منقول از آن بزرگوار، رقم پیشگوییهای آن بزرگوار، افزایش می یابد؛ از باب نمونه: پیشگوئی امام علی (ع) در مورد ایرانیان
علامه مجلسی به نقل از کتاب «الغارات» (ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی و متوفای ۲۸۳ق) می نویسد:
یک روز جمعه حضرت علی علیه السلام بر روی منبری آجری خطبه می خواند. اشعث بن قیس کندی که از سرداران معروف عرب بود، جلو آمد و به اعتراض گفت: «این سرخ رویان(ایرانیان) جلو روی تو بر ما غلبه کرده اند و مانع آن ها نمی شوی».
حضرت علی علیه السلام در حالی که خشمگین بود، فرمود: «امروز نشان خواهم داد که عرب چه کاره است».
آنگاه فرمود: «چه کسی مرا معذور می دارد از این شکم گنده هایی که خودشان در بستر نرم استراحت می کنند و آن ها (ایرانیان) در هوای گرم به خاطر خدا فعالیت می کنند، آنگاه از من می خواهند آنان را طرد کنم تا از ستمکاران باشم؟»
سپس این گونه ادامه داد: «قسم به آن که دانه را شکافت آدمی را آفرید! از محمد صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «به خدا سوگند هر آینه ایرانیان شما را با شمشیر خواهند زد که به اسلام بازگردید؛ آن گونه که شما در آغاز آن ها را به اسلام دعوت کردید» (شیخ عباس قمی، سفینه البحار، چاپ سنگی، ج۲، ص ۶۹۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۸۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص ۱۱۸ و ج۳۴، ص ۳۱۹).
پیشگوئی امام علی (ع) در مورد لشکر کشی ها و ستم های یهودیان بر مسلمانان و کشورهای اسلامی و نیز شکست و نابودی آنان
۱) در ر روایتی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است:
یهود برای تشکیل دولت خود در فلسطین، از غرب [ به منطقه عربی خاور میانه] خواهند آمد.
عرضه داشتند: یا اباالحسن! پس عربها در آن موقع کجا خواهند بود؟
فرمود: در آن زمان عربها نیروهایشان از هم پاشیده و ارتباط آنها از هم گسیخته، و متّحد و هماهنگ نیستند.
از آن حضرت سؤال شد: آیا این بلا و گرفتاری طولانی خواهد بود؟
فرمود: نه، تا زمانی که عربها زمام امور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته و تصمیمهای جدّی آنان دوباره تجدید شود آنگاه سرزمین فلسطین به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پیروز و متّحد خواهند گردید، ونیروهای کمکی از [طریق] سرزمین عراق به آنان خواهد رسید که بر روی پرچمهایشان نوشته شده است: «القوّهٔ»۱. عربها و سایر مسلمانان همگی مشترکاً برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد [و با یهودیان خواهند جنگید] و چه جنگ بسیار سختی که در وقت مقابله با یکدیگر در بخش عظیمی از دریا روی خواهد داد که در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روی اجساد کشتهها عبور کنند.
آنگاه فرمود:
و عربها سه بار با یهود میجنگند، و در مرحله چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمان و صداقت آنها را دانست همای پیروزی بر سرشان سایه میافکند.
بعد از آن فرمود: به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته میشوند تا جایی که حتّی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند» (محمدرضا مظفر، عقائد الامامیه، ج۱ ، ص۲۷۰؛ به نقل از هاشمی شهیدی، سیداسداله، ظهور حضرت مهدی(ع) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، ص؛ ماهنامه موعود، شماره ۶۶)
۲) آن حضرت در روایتی دیگر که «عبایة بن ربعی اسدی» (از محدثین اهل کوفه و صاحب کتاب و روایات زیادی در فضایل اهل بیت (ع) و از رؤسای خوشنام شیعه؛ نک: التهذیب، ج۴، ص۱۸۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۵] آن را نقل کرده است، میفرماید:
«من در آینده در مصر منبری روشنیبخش بنیان خواهم نمود ...، و یهود و نصاری را از سرزمین های عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود [به طرف حق] سوق خواهم داد.
عبایه میگوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر میدهید که بعد از مردن بار دیگر زنده میشوید و این کارها را انجام میدهید!
فرمود: هیهات ای عبایه ! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست؛ مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد». (مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۵۹؛ صدوق، معانی الاخبار، ص۴۰۷؛ به نقل از همان، ص؛ ماهنامه موعود، شماره ۶۶).
۶. دسته بندی زمانی پیشگوئیهای امام علی (ع) در نهج البلاغه
دسته بندی دقیق پیشگوییهای امام علی (ع) در نهج البلاغه به لحاظ زمانی، متغرع بر بررسی بیشتر می باشد؛ ولی اجمالا می توان گفت: در یک دسته بندی کلی، این پیشگوییها به لحاظ زمان به سه دسته قابل تقسیم می باشند:
پیشگوییهای ناظر به قرون اولیه؛
پیشگوییهای مربوط به قرون میانی؛
پیشگوییهای مرتبط به دوره آخر الزمان:
الف) قبل از قیام امام مهدی (ع)؛
ب) پس از ظهور امام مهدی (ع) و برپائی دولت جهانی امام مهدی (ع) و مباحث پیرامونی آن.
۷. دسته بندی محتوائی پیشگوییهای آخرالزمانی امام علی (ع)
با توجه به محتوای خطبه های و حکمت های نهج البلاغه ایراد شده در جهت توجه دادن به حوادث و رخ داده های آخرالزمانی، می توان آنها را به دسته های ذیل و همانند های آنها دسته بندی نمود:
معرفتی – شناختی؛
اعتقادی – باوری (دین و ایمان)؛
فرهنگی – اخلاقی؛
سیاسی – حکومتی؛
اقتصادی – معیشتی.
تذکر: به نظر میرسد: در میان مجموعه پیشگوییهای آن حضرت نسبت به حوادث آخرالزمان، اموری همچون: دین گریزی، و انحرافات اخلاقی و رواج ولنگاری، انحرافات سیاسی و همانند های آنها، از بقیه امور پررنگ تر باشد.
تذکر: البته جامع همه پیشگوییها، تعبیر «فتنه های آخرالزمان» می باشد.
۸. نمونه هائی از خطبه ها و حکمت های ناظر به حوادث تلخ و شیرین و فتنه های مُهلک آخر الزمانی
در خلال بخشهای مختلف نهج البلاغه، شاهد پیشگوییهای متعدد و متنوع امام علی (ع) نسبت به حوادث تلخ و شیرین در دوره آخرالزمان و توجه دادن به تلخ کامی و یا شیرینی آنها هستیم؛ ولی قبل از بازخوانی تمام و یا بخشی از این پیشگوییها، ذکر چند نکته کوتاه را ضروری و سودمند میدانم:
۱/۸) همانگونه که اشاره نمودیم؛ قسمتی از این بخش از پیشگوییهای حضرت، ناظر به قبل از برپائی دولت جهانی امام مهدی علیه السلام و دوره غیبت آن بزرگوار می باشد؛ و بخش دیگر آن، مربوط به هنگامه ظهور و پس از برپائی آن؛
۲/۸) اگرچه غالب این بخش از پیشگوئهای امام علی (ع)، صبغه هشداری و تهدیدی دارد و بیان تلخکامی ها می باشد؛ ولی آن بزرگوار از بیان خوشی ها و شیرین کامیها در این مقطع هم دریغ نورزیده است؛
۳/۸) با بررسی های صورت گرفته، مشخص گردید: دست کم دو سوم از پیشگوییهای ناظر به دوره آخرالزمان، مربوط به بخش حکمت های نهج البلاغه می باشد؛ خود این شیوه گفتاری امام (ع) می تواند حکمتی را در بر داشته باشد؛ از جمله اینکه: در خبر دادن از خطبه، می بایست خیلی کوتاه و گویا سخن گفت و...؛
۴/۸) نکته مهمتر اینکه: نباید بازگوئی و بازخوانی فتنه های آخرالزمانی، موجب یاس در پیروان اهل بیت (ع) گردد؛ زیرا سر انجام، پیروزی از آنِ اهلبیت (ع) و پیروان صدیق آنان می باشد؛ به تعبیر دیگر: راه های برون رفت از این فتنه ها هم وجود دارد.
امّا نمونه ها:
الف) هشدارها و تهدید ها
۱) حکمت ۱۰۲ : «مسخ و دگرگون شدن ارزشها»
وَ قَالَ (علیه السلام): «یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُقَرَّبُ فِیهِ إِلَّا الْمَاحِلُ، وَ لَا یُظَرَّفُ فِیهِ إِلَّا الْفَاجِرُ، وَ لَا یُضَعَّفُ فِیهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ؛ یَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِیهِ غُرْماً، وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً، وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَی النَّاسِ؛ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَکُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ [الْإِمَاءِ] النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْیَانِ وَ تَدْبِیرِ الْخِصْیَانِ» : «بر مردم روزگاری می آید که مقرّب نبود، مگر سخن چین و خوش طبع، به شمار نیاید، مگر تبهکار، و مردم منصف را ناتوان خوانند و صدقه را غرامت شمارند و صله رحم را منت نهادن و عبادت را برتری فروختن بر مردم. در این حال، حکومت، با مشورت زنان بود و امارت از آن خردان و تدبیر کارها به دست خواجگان»؛
۲) حکمت ۳۶۹ : «مهجوریت اسلام و قرآن»
وَ قَالَ (علیه السلام): «یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَی فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ؛ وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَی، سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ؛ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ، وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَةُ، یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا، وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا؛ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَی أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ، وَ قَدْ فَعَلَ، وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ» : «بر مردم روزگاری بیاید که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی نماند. در آن روزگار، مسجدهایشان از حیث بنا آباد است و از جهت رستگاری ویران. ساکنان و آباد کنندگانش، از بدترین مردم روی زمین خواهند بود. فتنه ها از آنجا بیرون آید و خطاکاریها در پناه آنها مأوا گیرد. هر که خواهد از آن فتنه ها کناری گیرد، بگیرندش و به میان فتنه اش افکنند. و هر که خود را واپس دارد به سوی فتنه هایش رانند. خدای تعالی فرماید: سوگند به خودم که بر ایشان فتنه ای برگمارم، آنسان، که مردم بردبار را در آن حیران گذارم و خداوند چنین خواهد کرد. از خداوند می خواهیم که از لغزش و غفلت ما درگذرد»؛
۳) حکمت ۴۶۸ نهج البلاغه : خبر از آیندهای نامطلوب
وَ قَالَ (علیه السلام): «یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ، یَعَضُّ الْمُوسِرُ فِیهِ عَلَی مَا فِی یَدَیْهِ وَ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَلِکَ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ "وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ"؛ تَنْهَدُ فِیهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْیَارُ وَ یُبَایِعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ قَدْ نَهَی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) عَنْ بَیْعِ الْمُضْطَرِّینَ» : «بر مردم روزگاری می آید، سخت گزنده که توانگر از شدت بخل، مال خود را به دندان نگه می دارد، و حال آنکه او را چنین نفرموده اند. خدای سبحان، می فرماید: «بخشندگی را میان خود فراموش مکنید. در آن روزگاران، بدان بلند پایه شوند و نیکان خوار گردند و با درماندگانی که از خریدن یا فروختن چیزی ناچارند، معامله کنند. و حال آنکه رسول الله (صلی الله علیه و آله) معاملت با چنین کسان را در حالت اضطرار منع فرموده است».
ب) نوید ها و امید بخشیها
حکمت ۲۰۹ نهج البلاغه: دنیا به ما رو خواهد کرد
وَ قَالَ (علیه السلام): «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا، عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَی وَلَدِهَا؛ وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِکَ: "وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ" : «دنیا پس از کژتابیهایش به ما روی خواهد کرد و مهربان خواهد شد. چونان ماده شتر بدخویی که به بچه خود مهربان شود. [سپس این آیه برخواند:] «و ما بر آن هستیم که مستضعفان روی زمین را نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.»
۹. پیامبر (ص) و خبر دادن از شگفت انگیزترین مردم در ایمان در دوره آخرالزمان
قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): «یا علی؛ وَاعلَم اَنّ اَعجَبَ النّاسِ ایماناً وَاَعظَمَهُم یَقیناً قَومٌ یَکونونَ فی آخِر الزّمانِ لَم یَلحَقوا النّبیَّ وَحَجَبَتهُمُ الحُجّةُ فَآمَنوا بِسَوادٍ عَلی بَیاضٍ» (شیخ صدوق، کمال الدین؛ جلد ۲، باب ۳۳، صفحه ۱۴، حدیث ۱۹) : «رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «ای علی بدان که شگفت ترین مردم در ایمان و شریفترین آنها در یقین، گروهی از مردم آخرالزمان هستند که با آنکه پیامبر را ندیده اند و معجزات او را به چشم ندیده اند، پس به واسطه نوشته ها (به وی) ایمان آورده اند».
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: «سَیأتی قَومٌ مِن بَعدِکُم؛ الرّجُلُ الواحِدُ مِنهُم لَه أجرُ خَمسینَ مِنکُم. قالوا: یا رَسولَ اللّهِ، نَحنُ کُنّا مَعَکَ بِبَدرٍ وَاُحُدٍ وَحُنَینٍ وَنَزلَ فینا القُرآنُ! فَقالَ : إنّکُم لو تُحَمَّلونَ لِما حُمِّلوا لَم تَصبِروا صَبرَهُم» (شیخ طوسی، الغیبة، ص ٤٥٦ ح ٤٦٧) : « پس از شما مردمی خواهند آمد که مردی از آنان، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». گفتند: ای پیامبر خدا! ما در بدر و اُحد و حُنین با شما بودیم و قرآن در میان ما نازل شد! فرمود: «اگر آنچه بر سر ایشان میآید، به سر شما بیاید، مانند آنان صبر و شکیبایی نمیکنید».










نظر شما