به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «داستانهایی از علما» به قلم علیرضا خاتمی شامل ماجراها و نکتههای آموزنده از زندگی علما و دانشمندان دینی است که در شمارههای گوناگون تقدیم شما فرهیختگان میشود.
عنایت سیّدالشهدا علیه السّلام
مرحوم آیت اللّه شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه می گوید:
جف اشرف تحصیل علوم دینی را به پایان بردم ودوره نشر علم و انذار فرا رسید به وطن خود بازگشته و به اداء وظیفه پرداختم و طبقات مردم را به اندازه فهم آنها هدایت می کردم و چون در آثار متعلّقه به وعظ و مصیبت توانایی واطّلاع کامل نداشتم در ایّام ماه مبارک رمضان و روزهای جمعه تفسیر صافی را بالای منبر می بردم و در ایّام عاشورا روضة الشهاده مرحوم ملاّ حسین کاشفی رحمه الله علیه و از روی آنها برای مردم موعظه و مصیبت بیان می کردم و نمی توانستم از حفظ مطالب را بگویم . یکسال به این رویّه گذشت و ماه محرّم نزدیک شد.
شبی با خود گفتم : تا کی کتاب به دست باشم ؟ اندیشه کردم تدبیری کنم تا از کتاب مستغنی گردم . آنقدر فکر کردم که خسته شدم و خوابم برد. در عالم رؤ یا مشاهده نمودم در کربلا هستم وایّامی است که موکبهای حسینی در آنجاست و خیمه های آن حضرت برپاست و لشکر دشمن در برابر آنهاست .
من وارد چادر مخصوص سیّدالشّهداء علیه السلام شدم و بر آن امام سلام کردم . مرا نزد خود جای دادند و به حبیب بن مظاهر فرمود:
این مهمان ماست . آب که نداریم ولی آرد وروغن هست . برخیز و خوراکی آماده کن و نزد او بیاور. حبیب برخاست و غذایی تهیّه کرد و برابر من گذاشت . چند لقمه از آن طعام تناول نمودم که از خواب بیدار شدم و دریافتم که به دقائق و اشارات مصائب و لطائف و کنایات آثار ائمه مطّلعم به وجهی که پیش از من کسی مطّلع نبوده و هر روز این اطّلاع و احاطه افزوده می گشت تا اینکه ماه مبارک رمضان آمد و در مقام وعظ و بیان به مقصود خود به طور کامل رسیدم.
نصیحت : شماره ۸۹، ص ۲، ۲۰/۴/۱۳۷۳.










نظر شما