یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
وقایع روز دهم محرم الحرام

حوزه/ در دهم محرم، حوادث تاریخی مهمی رخ داده است که در این متن به آن‌ها پرداخته شده است. مهم‌ترین این رخدادها، شهادت جانسوز سرور آزادگان، امام حسین (ع)، در کربلا است که در سن ۵۷ سالگی به وقوع پیوست.

به گزارش خبرگزاری حوزه، دهم محرم، روزی سرشار از وقایع تاریخی و الهی است. از شهادت سرور آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسین، تولد حضرت ابراهیم (ع) تا خروج کشتی نوح (ع) از طوفان، همه در این روز رقم خورده است.

۱- شهادت سرور آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسین سومین امام معصوم


در کربلا در سن ۵۷ در ۶۱ قمری روز جمعه یا شنبه و قاتل آن حضرت بنا به مشهور شمر بن ذی الجوشن بود.

ذی الجوشن که نامش شرجیل بود اولین عربی است که زره پوشیده لذا به ذی الجوشن معروف گردید.
سفینة البحار ج ۱ صفحه ۷۱۴ از کتاب مثالب هشام بن محمد سائب نقل می کند که زن ذی الجوشن از جبانة البیع به جبانة کنده می رفت در راه تشنه شد چوپانی را دید که گوسفند می چرانید از او آب خواست امتناع کرد مگر با او عمل خلاف انجام دهد زن قبول نمود و بعد از مقاربت به شمر حامله شد، از اینجا بود که روز عاشورا شمر ندا کرد یا حسین اتعجّلت بالنّار قبل یوم القیمة آیا به آتش عجله کردی قبل از روز قیامت، امام فرمود ندا کننده کیست گویا شمر است گفت بلی حضرت فرمود یابن راعی المعزی انت اولی بها صلیّا ای پسر مرد بُز چرا تو سزاواری به آتش ‍ داخل شوی (در منتخب التواریخ ص ۲۳۶ نیز آمده).

آن حضرت چهار زوجه داشت به نام های: رباب - لیلی زنیکه نام او معلوم نیست مشهور است که بعد از شهادت امام اسیر شد و در نزدیکی حلب در جبل جوشن طفل خود را سقط کرد به نام محسن بن حسین علیه‌السلام.
شهر بانو.
نوشته اند دختر یزد جرد شاه زنان نام داشت و بعد از مسلمان شدن و ازدواج با امام حسین علیه‌السلام شهر بانویه نامیدند و در تولد امام سجاد در حال نفاس به رحمت ایزدی پیوست.
مرحوم شیخ مفید اولاد امام را چهار پسر و دو دختر نوشته ولی ابن شهر اشوب شش پسر و سه دختر وار بلی اولاد این بزرگوار را ده نفر ثبت کرده.

۲- شهادت ۷۲ تن (۳۲ سوار و ۴۰ پیاده) از اصحاب و از بنی هاشم با امام حسین


از جمله شهدا جناب عباس بن علی علیه‌السلام چهارمین پسر نامدار حضرت امیر المومنین علیه‌السلام و بزرگترین اولاد ام البنین مکنّی و ابوالفضل و ملقب به سقا در سن ۳۴ سالگی در ۶۱ ق در کربلا، قاتل آن بزرگوار زیدبن ورقاء و حکیم بن طفیل طائی است.
مادرش فاطمه دختر حزام بن خالد کلابی که بعدا به ام البنین مکناة گردید این خاتون چهار پسر داشت عباس - جعفر - عثمان - عبدالله اکبر و هر چهار در کربلا شهید شدند و حضرت ابوالفضل صاحب لوای حضرت امام حسین علیه‌السلام بود.

زوجه حضرت ابوالفضل لُبابه و از او دو پسر داشت به نامهای عبیدالله - فضل و اعقاب حضرت ابوالفضل از فرزندش عبیدالله است و نسل عبیدالله از حسن و نسل حسن از پنج پسر بود: عبدالله قاضی مکه و مدینه - عباس خطیب - حمزة الاکبر - ابراهیم - فضل.

ابراهیم بن حسن از فقهاء و ادباء و از زهّاد زمان بود و فضل بن حسن مردی فصیح اللسان و خیلی شجاع و متدین بود و بقیه اولاد آن سرور در کتاب عمدة الطالب تفصیلا آمده است.

نقل شده وقتی حضرت علی علیه‌السلام به برادر خود عقیل فرمود تو به انساب عرب آشنا هستی زنی برای من اختیار کن که مرا فرزندی بیاورد فحل و شجاع عرب باشد، عقیل عرض کرد ام البنین کلابیّه را تزویج کن که شجاع تر از پدران او هیچ کس در عرب نبوده پس حضرت او را تزویج کرد که چهار پسر شجاع از او متولّد شد.

از جمله شهدا جناب ابوالحسن علی اکبر است که ۱۷ یا ۱۸ یا ۱۹ یا ۲۷ ساله در کربلا سال ۶۱ قمری شهید شد مرة بن منقذ شمشیری بر فرق نازنین زد که طاقت نشستن در روی اسب از او رفت و خود را در گردن اسب انداخت دشمنان بدنش را با شمشیر پاره پاره کردند تا شهزاده از اسب افتاد.

مادر علی اکبر لیلی دختر ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی است و بعضی از مورخین نوشته اند حضرت علی اکبر زن و اولاد داشته و از امام سجادعلیه‌السلام بزرگتر بود ما مشروحا در کتاب مستقلی تحقیق کرده ایم.

او جوانی خوش صورت و در طاقت لسان و سیرت و خلقت اشبه مردم به حضرت پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود و به جمیع محامد و محاسن معروف چنانکه ابوالفرج از مغیره نقل کرده یک روز معاویه در ایام خلافتش گفت سزاوارترین مردم به خلافت کیست گفتند جز تو کسی را نمی دانیم معاویه گفت چنین نیست بلکه لایق تر برای خلافت علی بن الحسین است که جدش رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و جامع شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه می باشد، این سخنان دلیل است که جناب علی اکبر در آن زمان نزد اهل شام و دیگران معروف به قداست و محاسن اخلاق بود و او را به شجاعت می شناختند چنانکه در روز عاشورا چندین نفر را به جهنم واصل کرد با اینکه عطش او را بی تاب کرده بود، مدفن مطهر آن جناب زیر پای پدر بزرگوارش حضرت امام حسین علیه‌السلام می باشد.

از جمله شهدای روز عاشورا جناب علی اصغر است. حضرت امام حسین علیه‌السلام دید آن طفل از شدت عطش می گرید حضرت آن کودک را به دست گرفت و مقابل اشقیاء آورد فرمود: ای لشکر اگر بر من رحم نمی کنید بر این طفل رحم نمائید امام در تکلّم بود حرمله لعین تیری به جانب آن طفل رها کرد از یک گوش تا گوش دیگر طفل را ذبح نمود امام علیه‌السلام گریست عرض کرد ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که دعوت کردند ما را یاری کنند ولی ما را کشتند خطاب آسمانی رسید یا حسین او را بگذار که از برای او مرضعه ای در بهشت است.

از جمله شهداء جناب حرّ بود.

جناب حرّ بعد از مکالمه با عمر بن سعد و تنبّه، خدمت امام حسین علیه‌السلام مشرف شد و استتابه نمود و حضرت قبول نمودند حرّ اجازه جنگ خواست امام علیه‌السلام را وداع نمود و بر لشکر سیاه دل حمله کرد چندین نفر از لشکر و بزرگان لشکر عمر بن سعد را به درک واصل گردانید و بعد ضربه ای به سر حرّ وارد آوردند که جناب حر به زمین افتاد نوشته اند امام به بالین حر رسید که رمقی مانده بود امام روی حر را پاک می کرد و می فرمود آفرین بر تو ای حرّ تو حرّی همچنان که مادرت نام گذاشته تو در دنیا و آخرت آزاد هستی و دستمالی بر سر جناب حرّ بست و سر حرّ در دامن امام بود که روح پاکش به بهشت برین پرواز کرد و نوشته اند که پس از واقعه کربلا اقربای حرّ بدن مبارک را در جائیکه به شهادت رسیده بود دفن کردند.

۳- کشته شدن عبیدالله بن زیاد ۶۷ هجری


درکنار نهر خازر نزدیک موصل.چون مختار از سرکوبی مخالفان در کوفه فراغت یافت ابراهیم بن اشتر را ۸ روز از ذیحجّه سال ۶۶ مانده از کوفه به جنگ عبیدالله به زیاد فرستاد اقل لشکری که نوشته اند ۹ هزار نفر همراه ابراهیم نمود و ابن زیاد با لشکر شام به نقل ابن جوزی با سی هزار نفر و به نقل ابن نما هشتاد هزار نفر به جنگ ابراهیم آمدند جنگ شروع شد ابراهیم گفت به سواد اعظم (قلب سیاه شام که ابن زیاد در آن بود) حمله برید همگی حمله بردند تا اصحاب ابن زیاد پا به فرار نهادند ابراهیم که زیاد را نمی شناخت حمله کرده و شمشیری زد و دو نیمه نمود که پاهایش به طرف مشرق و سر و دست به طرف مغرب افتاد یاران ابن زیاد هر چه بود فرار نمودند

چون جنگ خاتمه یافت ابراهیم گفت من در کنار نهر خازر مردی را کشتم که زیر یک پرچم بود او را تحقیق کنید که کیست بعد از جستجو دیدند ابن زیاد لعین است که با ضربت ابراهیم دو نیم شده و سرش را بریدند و جسدش را سوختند یا به دار زدند و آن ملعون ۳۹ سال داشت.

این جنگ در روز عاشورا سال ۶۷ هجری اتفاق افتاد که پس از جنگ صفین اهل شام در هیچ جنگی این قدر کشته نداده بودند بعد از شمارش هفتاد هزار نفر بودند سر ابن زیاد را به پیش مختار آوردند و مختار نیز به محمد بن حنفیّه فرستاد محمد به سجده افتاد و مختار را دعا نمود و او هم پیش امام سجاد فرستاد که امام غذا میل می فرمود سجده شکر به جا آورد و حمد نمود که خداوند انتقام مرا از دشمنم گرفت، حضرت فرمود مرا نزد عبیدالله بردند که غذا می خورد و سر مطهر پدرم را پیش روی خود نهاده بود آن موقع گفتم خدایا مرا از دنیا مبر تا سر ابن زیاد را ببینم (منتخب التواریخ ص ‍ ۳۷۲ و اعیان الشیعه ج ۴ سید محسن امین).

ناگفته نماند که مادر عبیدالله بن زیاد مرجانه نام داشت که از زنان مشهوره به زنا بود و ابن زیاد از یزید و ابن سعد اخبث و ارذل و بسیار قسیّ بود

از امام صادق علیه‌السلام منقول است که پس از حادثه عاشورا هیچ بانوئی از بانوان بنی هاشم سرمه نکشید و خصاب ننمود و از خانه هیچ یک دودی که چنان چه پختن غذا باشد بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید و سر او را به ما فرستادند. امام رضاعلیه‌السلام می فرماید: وقتی ماه محرم فرا می رسید دیگر پدرم را خندان نمی دیدم و هر چه زمان می گذشت بر اندوه و ماتمش افزوده می شد تا روز عاشورا که روز مصیبت و حزن ایشان بود.

ابن قولویه در کامل الزیارة با سند معتبر از امام صادق علیه‌السلام روایت می کند که فرمود هیچ زنی در خانواده ما خضاب نکرد و به موی خود روغن نمالید سرمه به چشم نکشید و موی خود را نیاراست تا آنکه سر نحس ‍ عبیدالله را به مدینه فرستادند ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته ایم و جدّ من امام زین العابدین هر گاه بر یاد پدر خویش ‍ می افتاد چندان می گریست که موی ریشش از اثر اشک مرطوب می شد و تمام اطرافیان به گریه می افتادند.

۴- تولد حضرت ابراهیم دومین پیغمبر اولوالعزم


حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه‌السلام در دهم محرم در بابل عراق در ناحیه کوثی به دنیا آمد مادرش نونا و پدرش تارخ بن ناحور بود
.چنان که قبلا متذکر شدیم نمرود بچه هائی که به دنیا می آمدند به قتل می رسانید لذا مادر ابراهیم بعد از زائیدن مخفیانه در غار بیرون شهر پنهان کرد و گاها می رفت شیر می داد و می بوسید و می بوئید و بغل می گرفت باز به منزل برمی گشت روزی ابراهیم از مادر خواست او را به منزل ببرد مادر بعد از اجازه از همسرش او را به منزل برد بدین ترتیب ابراهیم به خانه برگشت.
ناگفته نماند که بعضی مورخین در اول ذیحجه نوشته اند چنان که شهید در لمعه نوشته، و در تاریخ آمده که ختنه را حضرت ابراهیم معمول داشت و بعد از آن مطابق آنچه در تورات می باشد حضرت رسم ملت خود قرار داد و حضرت مسیح نیز ختنه کرد و باز آمده اولین کسی که اخراج خمس کرد و شاربش را گرفت و نعلین به پا کرد حضرت ابراهیم بود.

۵- حضرت نوح از کشتی خارج شد


(نوشته اند نام نوح عبدالغفار یا عبدالاعلی بود).

حضرت نوح اولین پیغمبر اولوالعزم است اول رجب به کشتی سه طبقه ای که به طول هزار ذرع و به عرض چهارصد ذرع و به بلندی چهل ذرع بود و چهل سال ساختن آن طول کشید در یک طبقه حیوانات وحشی و در یک طبقه حیوانات اهلی و در یکی حضرت نوح و مؤمنین قرار گرفتند و مدت شش ماه و ده روز توقف کردند و در دهم محرم کشتی نوح به جودی رسید و از آن با سرنشینان خارج شدند حضرت نوح چهار پسر داشت کنعان - سام - حام - یافث و سام مردی عفیف و نیک سیرت بود و بعد از طوفان، حضرت نوح قریه ثمانین را بنا نمود به اسم هشتاد نفری که در کشتی بودند و این قریه بالای شهر موصل است و اول شهری که بنا نمود شهر حرّان و بعد شهر شام بود و بعضی نوشته اند اول رجب به کشتی سوار شدند و در هفتم رجب قدم بیرون نهادند.

شیخ عباس مرحوم در مفاتیح الجنان در اعمال روز عاشورا از میثم تمّار رضی الله عنه حدیث مفصلی نقل کرده که در روز هیجدهم ذیحجه سفینه نوح بر جودی قرار گرفت. کمال الدین ص ۵۲۳ از امام صادق علیه‌السلام منقول است نوح علیه‌السلام ۲۵۰۰ سال عمر کرده که قبل از بعثت ۸۵۰ سال و ۹۵۰ سال در میان قومش دعوت کرده و ۷۰۰ سال بعد از فرو رفتن آب و پیاده شدن از کشتی عمر نموده و شهرها را ساخته و اولادش را در آنها جا داده، سپس ملک الموت آمده در حالی که نوح در زیر سایه آفتاب بود سلام نموده نوح علیه‌السلام بعد از دادن جواب سلام، سوال کرده برای چه آمده ای عرض کرد برای قبض روح شما، نوح فرمود بگذار از آفتاب به سایه بروم عرض کرد بروید نوح از آفتاب به سایه رفت فرمود ای ملک الموت من این قدر که عمر کردم مثل این است که از آفتاب به سایه رفتم پس ‍ قبض روح نما سپس ملک الموت قبض روح نمود امام صادق علیه‌السلام فرمود اعمار قوم نوح ۳۰۰ سال بود.

حضرت نوح را آدم ثانی و شیخ الانبیاء گویند چون نوح بعد از طوفان پدر بسیاری از آیندگان بود لذا آدم ثانی گویند چون در میان انبیاء عمرش از همه بیشتر بود لذا شیخ الانبیاء گفتند نوح در ظَهر کوفه دفن شد که جوار حضرت علی علیه‌السلام می باشد.

۶- آدم و حوّا از بهشت اخراج شدند


خداوند متعال آدم و حوا را در بهشت جای داد و فرمود از میوه ها استفاده کنید فقط به یک درخت (گندم یا انجیر یا انگور یا درختی که حامل میوه ها بود) نزدیک نشوند یعنی از آن نخورند و این نهی تنزیهی بود به عبارت دیگر بهتر بود آدم از آن میوه ها نمی خورد.

شیطان لعین با وسوسه حوّا، آدم را فریفت و از آن درخت خوردند مطابق با روز دهم محرم بود که از بهشت دنیا اخراج شدند آدم به سر کوه سر اندیب و حوّا به جدّه قرار گرفت (بقیّه در سوم ذیحجّه).

۷- در روز دهم محرم سال ۱۳۳۰ قمری مطابق با ۱۱ دیماه ۱۲۹۰ شمسی روسها مرد بزرگ و عالم دانا جناب آقای حاجی میرزا علی ثقة الاسلام رابه دار آویختند.


گونسول روس نوشته ای را که از پیش آماده کرده بود در این مورد که جنگ را مجاهدان تبریز آغاز کردند و روسها ناچار شده برای حفظ خود با آنها جنگ کنند و شهر را با جنگ گرفتند و این نامه را پیش مرحوم ثقة الاسلام نهادند و خواهش نمودند که مهر کند و به معظم له نویدها از طرف دولت روس ‍ دادند.

و این امضاء به این جهت بود که روسها از تبریز نروند و پاسخی به خرده گیری های دولتهای دیگر در دست داشته باشند به چنین نوشته امضاء شده نیازمند بودند.

گونسول روس میللر هر چه پافشاری کرد و از در بیم و نوید آمد نتیجه نداد بالاخره آن بزرگوار را روانه باغ شمال (محل روسها) کردند.

مرحوم انگشتر عقیق خود را که مهر الصلی او بود زیر سنگ خرد کرد که مبادا بعد از کشتن از آن مهر استفاده سیاسی کنند.

فرمود همان گونه که رهبرم اباعبدالله علیه‌السلام بر یزید بیعت نکرد و شهادت را پذیرفت من نیز به رهبر و پیشوایم اباعبدالله الحسین اقتداء کرده تن به پلیدی نداده به بی دینان تسلیم نمی شوم و آماده مرگم و روز عاشورا با هفت تن دیگر در میدان مشق که اکنون محل دانش سرای پسران است به دار کشیدند و تا عصر روز ۱۱ در چوب دار ماندند و این مرد بزرگ با شهادت خویش شهر را از تمرکز روسها رهانید و زیر بار نفوذ آنها نرفت و اشغال آنها را تنفیذ نکرد و آزادی تبریز مرهون زحمات آن غیور است مرحوم در تبریز و بعد در عتبات تکمیل مراحل علمیه کرده و در سال ۱۳۰۸ به تبریز مراجعت نمود و مشغول انجام وظیفه شد سپس به دست ظالمین به شهادت رسید ایشان سه تاءلیف داشتند ایضاح الابناء - مرات الکتب - ترجمه عتبی.

۸- حضرت یعقوب علیه‌السلام به ملاقات یوسف علیه‌السلام رسید.


یوسف پس از رسیدن به مقام عزیزی مصر یعنی رئیس دولت شدن و آمدن برادران به آن شهر برای خریدن گندم، یوسف بنیامین را در مصر نگه داشت برادران به کنعان رفته و پدر را از این موضوع باخبر کردند یعقوب نامه ای به عزیز مصر نوشت برادران به مصر آمدند تا یوسف خود را معرفی نمود و گفت به کنعان بروید و پدرم را به مصر بیاورید برادران به کنعان آمدند و دعوت یوسف را ابلاغ کردند.

یعقوب با خانواده در روز ۱۰ محرم بعد از چهل سال فراق از یوسف در میان لشکریان یکدیگر را ملاقات کردند و اشک شوق ریختند و یوسف و یعقوب هر یکی ۱۲۰ سال عمر کرده و زوجه یعقوب رَحِمَه و زوجه یوسف زلیخا نام داشت.

۹- وفات بشر حافی


بشر بن حارث ملَقب به حافی مردی خوش گذران و از اول عمر با ساز و آواز روزگار می گذراند روزی حضرت موسی بن جعفرعلیه‌السلام از در خانه بشر عبور می کرد صدای ساز و آواز شنید در این اثنا کنیزی از خانه بیرون آمد حضرت پرسید اینجا خانه کیست عرض کرد خانه بشر حضرت فرمود آزاد است یا بنده عرض کرد آزاد است حضرت فرمود راست گفتی آزاد است که این گونه بی پروا بوده و از عذاب خداوند نمی هراسد (یعنی خود را بنده خدا نمی داند) کنیز این موضوع را به بشر رسانید بشر پا برهنه از خانه بیرون دوید و خود را به حضرت رسانید و در حضورش توبه کرد از آن پس کفش نپوشید و او را حافی گفتند در سال ۲۲۷ ق در دهم محرم از دنیا رفت و در شوشتر به خاک سپرده شد.

۱۰- عمر بن سعد ملعون پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام سر مبارک آن حضرت را به خولی سپرد


تا دیگر سرها را از خاک و خون تمیز کرد و به همراهی شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمر و بن الحجاج در روز عاشورا به ابن زیاد فرستاد و عمر بن سعد خودش بقیه روز دهم و شب یازدهم و روز یازدهم تا وقت زوال در کربلا بود و بر کشتگان خویش نماز خواند و همگی را دفن کرد.



منبع: کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha