به گزارش خبرگزاری حوزه، بعد از اینکه مذاکرات امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد تا روز تاسوعا و انذارهای حضرت به او فرجامی در پی نداشت با ورود شمر به کربلا وقوع جنگ قطعی شد.
امام حسین علیه السلام به برادر خود، حضرت عباس علیه السلام، فرمودند: «فدایت شوم برادر! سوار شو برو و بپرس چه میخواهند؟ اگر میتوانی آنها را منصرف کن و برگردان.»حضرت عباس علیه السلام همراه با ۲۰ نفر ازجمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به نزدیک لشکر دشمن رفته و دلیل تهاجم را پرسیدند. آنها گفتند: امیر دستور داده هجوم بیاوریم. حضرت عباس علیه السلام فرمودند: «صبر کنید تا من بازگردم و با حضرت اباعبدالله علیه السلام در میان بگذارم.» آن حضرت برگشته و ماجرا را برای امام حسین علیه السلام بازگو کردند.امام حسین علیه السلام فرمودند: «بازگرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شبزندهداری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا میداند که من نماز و قرائت نماز و دعا و استغفار را دوست دارم.»در این فاصله زمانی، همراهان حضرت عباس علیه السلام به موعظه و هشدار به لشکر دشمن پرداختند.
عمر بن سعد سفیری همراه با حضرت عباس علیه السلام فرستاد. این سفیر نزدیک لشکرگاه حضرت اباعبدالله علیه السلام آمد و فریاد زد: «یک امشب شما را مهلت دادیم اگر بامداد سر به فرمان فرود آورید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهم فرستاد و اگر نپذیرید رهایتان نمیکنم تا کار را با شمشیر تمام کنم.»پس از این اعلام، دو سپاه به خیمههای خود برگشتند.
وقایع شب عاشورا ۶۱ هجری
تجدید پیمان اصحاب با سیدالشهدا علیه السلام
امام حسین(ع) در اوایل شب یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: «فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَی وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ الله عَنِّی خَیْرا». «همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، و خاندان و اهلبیتی را نیکوکارتر و باپیوندتر از اهلبیت خود سراغ ندارم؛ خدایتان از جانب من پاداش نیکو دهد.»
سپس چنین ادامه داد: به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید.
در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و بر اساس نقل هایی نخستین نفر حضرت عباس(ع) سکوت را شکست و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تاکید کردند. منابع تاریخی و مقاتل برخی از این سخنان را ضبط کردهاند.جمله معروف قاسم بن حسن، احلی من العسل (شیرینتر از عسل) در پاسخ به سوال امام(ع) که مرگ در نظرت چگونه است مربوط به همین جلسه است.شب عاشورا حضرت عباس(ع) پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. زهیر نیز با او همراه شد.
گفتگوی بریر با عمر بن سعد
به گزارش برخی منابع، در این شب، بریر بن خضیر از امام اجازه خواست تا نزد عمر بن سعد برود و او را موعظه کند. امام پذیرفت. بریر نزد عمر بن سعد رفت و به چادرش وارد شد و او را نصیحت کرد ولی سودی نبخشید و برگشت.
بررسی میدان جنگ و اظهار وفاداری مجدد اصحاب
در نیمههای شب عاشورا امام، برای بررسی تپهها و گردنههای اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع بن هلال متوجه شد و آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد.
امام متوجه حضور نافع شد و پرسید: «چرا از خیمه بیرون آمدی؟» نافع گفت: «ای فرزند رسول خدا(ص)! خروج شما از خیمهگاه به طرف این سپاه طغیانگر، مرا به وحشت انداخته است.»امام فرمود: «من از خیمه بیرون آمدم تا پیش از حمله فردا، از این پستی و بلندیها بازدید کنم.»پس از انجام بازرسی، حضرت در راه بازگشت به نافع فرمود: «آیا نمیخواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟»نافع خود را به روی قدمهای امام انداخته، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم میارزد و اسبی دارم که به همین اندازه میارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید و اسبم از حرکت باز نایستد هرگز از شما جدا نمیشوم.»
امام به اردوگاه برگشت و وارد خیمه خواهرش زینب کبری شد. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر امام نشسته بود که شنید حضرت زینب به امام فرمود: «آیا شما یارانتان را آزمودهاید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.» امام مظلوم در پاسخ خواهرش فرمود:«به خدا سوگند، اینها را امتحان کردهام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کردهاند، به گونهای که مرگ را به گوشه چشمانشان مینگرند و به مرگ در راه من همچون شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»
نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد حبیب بن مظاهر رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به امام و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.حبیب بن مظاهر یاران امام را ندا داد تا جمع شوند. سپس به بنیهاشم گفت: به خیمههای خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آنچه را از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر منتظر فرمان مولایمان حسین نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله میکردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم».
حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت و خیمه زینب کبری رفتند و گفتند: «ای حاهل حرم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزههای پسران شماست، سوگند یاد کردهاند که آن را تنها در سینه کسانی فروبرند که از دعوتتان سر بر تافتهاند.» حضرت زینب کبری مسرور شد و در حق آن اصحاب باوفا دعا فرمود.
حفر خندق
یکی از اقداماتی که در شب عاشورا به دستور امام حسین علیهالسلام انجام گرفت آن بود که خیمهها را به یکدیگر نزدیک کردند، به نحوی که طناب هر خیمه در داخل خیمه دیگر قرار می گرفت و در اطراف خیمهها از سه طرف خندقی حفر کرده و آنها را از خار و هیزم انباشته کردند.[۵] این تصمیم و تدبیر آن حضرت، در روز عاشورا بسیار کارساز بود. زیرا بارها دستههایی از سپاه عمر بن سعد، قصد هجوم به خیمهگاه امام حسین علیهالسلام را نمودند، ولی با انبوهی از آتشی که در خندق روشن شده بود مواجه شده و نتوانستند از پشت به خیمه ها هجوم بیاورند.
عبادت امام حسین علیه السلام و یارانش در شب عاشورا
شب عاشورا به عنوان آخرین شب زندگانی امام حسین علیهالسلام و یاران وفادارش، برای آنان بسیار باارزش و مغتنم بود. آنان از این شب، بیشترین و بهترین بهرههای معنوی و عرفانی را تحصیل کرده و تا بامدادان روز عاشورا به راز و نیاز، مناجات، نماز و قرائت قرآن پرداختند و روح و روان خود را با تهجد و شب زندهداری صیقل داده و برای شهادت در راه خدا آماده کردند.
در شب عاشورا، آن چنان مناجات ملکوتی امام و یارانش در فضای کربلا پیچیده بود، که در روایات چنین تعبیر شده «و لَهم دَویّ کَدَویّ النحل، ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد»؛ صدای زمزمه ناله آنها همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می شد، بعضی از آنها در رکوع و بعضی در سجده و جمعی ایستاده و گروهی نشسته مشغول عبادت بودند.گفته شده همین سوز و گداز مناجات آنها، آن چنان دشمن را تحت تاثیر قرار داد که سی و دو نفر از آنها همان شب به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوستند.
در کتاب مفاتیح الجنان اعمالی برای شب عاشورا ذکر شده است، از جمله:
اِحیا و شب زنده داری در این شب: در روایتی از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله آمده است که هر کس این شب را احیا بدارد، گویا عبادت همه فرشتگان را انجام داده است.
صد رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، سه بار سوره اخلاص خوانده شود و پس از پایان صد رکعت، هفتاد بار بگوید: «سُبْحانَ الله وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِالله الْعَلِی الْعَظِیمِ».
چهار رکعت در آخر شب، در هر رکعت بعد از حمد، ده بار آیة الکرسی، ده بار سوره توحید، ده بار سوره فلق و ده بار سوره ناس خوانده شود و پس از پایان، صد مرتبه سوره توحید را بخواند.
منابع:
الارشاد، شیخ مفید ره
دمع السجوم علامه ابوالحسن شعرانی ره
دانشنامه اسلامی
اللهوف، سید بن طاوس ره
مقتل الحسین علیه السلام بحرالعلوم
نظر شما