یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
توکلی: هنر متعهد، ماراتن است نه دو سرعت! / اثر ماندگار بسازیم، نه پرفروشِ موقت

حوزه / یک بازیگر سینما و تلویزیون در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه تأکید کرد: همانگونه که هنرمندان در دوران دفاع مقدس با آثاری ماندگار از ارزش‌های انقلاب و میهن دفاع کردند، امروز نیز باید در خط مقدم روشنگری درباره بحران‌های کشور باشند.

خبرگزاری حوزه در گفت‌وگویی با رسول توکلی، هنرمند پیشکسوت سینما و تئاتر، به بررسی رسالت هنرمندان در شرایط حساس کنونی پرداخته است. توکلی در این گفت‌وگو با اشاره به تجربه‌های ارزشمند هنرمندان در دوران دفاع مقدس، بر لزوم الگوبرداری از روحیه‌ی ایثار و مسئولیت‌پذیری آن دوره تأکید کرد. وی دفاع از وطن را تنها محدود به صحنه‌ی نبرد ندانست، بلکه آن را در گرو حفظ آگاهی، صداقت و روشنگری در عرصه‌ی هنر و فرهنگ دانست.

این هنرمند با یادآوری نقش هنرمندان در دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: هنرمندانی که در آن سال‌ها با خلق آثار ماندگار، روحیه‌ی مقاومت را زنده نگه داشتند، امروز نیز باید با همان حس مسئولیت به میدان بیاین. به باور توکلی، هنرمند متعهد کسی است که همچون دوران جنگ، بی‌پروا و بدون ترس از پیامدها، حقایق جامعه را بازتاب دهد، چه در دفاع از مرزهای جغرافیایی و چه در دفاع از حقوق مردم در برابر سوءمدیریت‌ها و بحران‌های ساختاری.

توکلی در ادامه به چالش‌های امروز کشور مانند بحران آب، فرونشست زمین و نفوذهای مخرب اشاره کرد و پرسید: چرا در شرایط سخت مانند دفاع مقدس، مدیریت کشور اثربخش بود، اما امروز در حل مسائل پایه‌ای ناتوان هستیم؟ وی پاسخ این پرسش را در تعهد هنرمندان به نقش تاریخی خود جست‌وجو کرد و گفت: هنرمند باید همانند دوران جنگ، نقشی پیشرو در افشای کاستی‌ها و هشدار درباره‌ی تهدیدات داشته باشد.

وی همچنین با اشاره به تجربه‌های موفق هنرمندان در دوران دفاع مقدس، از لزوم خلق آثاری گفت که هم‌پای آن دوران، تعهد و شجاعت را در اولویت قرار دهند. توکلی تأکید کرد: هنر امروز ما نیز باید همچون هنر دفاع مقدس، آیینه‌ای از واقعیت‌ها باشد؛ نه برای ایجاد یأس، بلکه برای بیداری و حرکت به سوی اصلاح.

در ادامه این گفت‌وگوی خواندنی، مشروح نظرات رسول توکلی درباره راهکارهای عملی هنرمندان برای ایفای نقش در شرایط کنونی، رابطه‌ هنر و مدیریت کلان کشور، و ضرورت وحدت هنرمندان فراتر از جناحبندی‌های سیاسی را می‌خوانید. این مصاحبه مروری است بر مسئولیت هنر در دفاع از ارزش‌ها، هم در میدان جنگ و هم در میدان مبارزه با بحران‌های اجتماعی.

با توجه به شرایط خاص کشور و منطقه، به نظر شما هنرمندان چه رسالت و وظایف ویژه‌ای در قبال جامعه بر عهده دارند؟ چگونه می‌توانند در روشنگری و شفاف‌سازی مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی مؤثر باشند؟

هنرمندان به عنوان بخشی آگاه و تأثیرگذار از جامعه، مسئولیت خطیری در ثبت و انعکاس حقایق بر عهده دارند. در شرایط کنونی که کشور با چالش‌های متعددی روبروست، هنرمند باید همچون آیینه‌ای شفاف، سوءمدیریت‌ها، ناترازی‌ها و کاستی‌ها را بدون پرده‌پوشی منعکس کند. این تنها به دفاع از خاک کشور محدود نمی‌شود، بلکه شامل روشنگری درباره مسائل زیربنایی مانند بحران آب، فرونشست زمین، مدیریت نادرست منابع و سایر معضلات ساختاری می‌شود. هنرمند واقعی نباید اسیر لحظه شود، بلکه باید با نگاهی تحلیلی، ریشه‌های مشکلات را بررسی و آنها را در قالب آثار هنری به جامعه عرضه کند.

شما به بحران‌های ساختاری اشاره کردید. به نظر شما چرا پس از گذشت چندین دهه، شاهد تشدید مشکلاتی مانند بحران آب، فرونشست شهرها و ناترازی انرژی هستیم؟ نقش هنرمندان در بررسی و نمایش این معضلات چیست؟

این مشکلات یک‌شبه ایجاد نشده‌اند. سال‌هاست کارشناسان نسبت به پیامدهای برداشت بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی هشدار می‌دادند. مسئله دریاچه ارومیه، فرونشست اصفهان و بحران آب تنها نمونه‌هایی از این غفلت‌هاست.

هنرمندان باید با خلق آثاری تأمل‌برانگیز، این سؤال اساسی را مطرح کنند که چرا در شرایط خاص مانند جنگ، مدیریت منابع به خوبی انجام می‌شود، اما در مواقع عادی شاهد چنین سوءمدیریت‌هایی هستیم؟ اینجاست که سینما و تئاتر می‌توانند با روایت داستان‌های مستند و مستندنمایی، افکار عمومی را نسبت به این معضلات آگاه کنند.

درباره نقش هنرمندان در افشای نفوذهای مخرب و آسیب‌های ناشی از آن در ساختار کشور چه نظری دارید؟ چگونه می‌توان این موضوع را در قالب آثار هنری ارائه داد؟

نفوذ عناصر مخرب در ساختارهای مدیریتی کشور واقعیتی انکارناپذیر است که متأسفانه به شهادت بهترین مدافعان میهن و همچنین آسیب به زیرساخت‌های حیاتی کشور منجر شده است. هنرمندان متعهد باید با مطالعه دقیق و پژوهش میدانی، این موضوعات را در قالب آثاری هوشمندانه به تصویر بکشند. نه به صورت شعاری، بلکه با روایت‌های عمیق و شخصیت‌پردازی‌های دقیق که نشان دهد چگونه این نفوذها می‌تواند امنیت ملی و توسعه کشور را به خطر بیندازد. البته این کار نیازمند شجاعت و تعهد هنری است.

به نظر شما چرا در برخی حوزه‌های تخصصی مانند پزشکی و فناوری شاهد پیشرفت‌های چشمگیر هستیم، اما در مدیریت کلان کشور با مشکلات ساختاری مواجهیم؟ هنرمندان چگونه می‌توانند این تناقض را تحلیل و نمایش دهند؟

پاسخ این تناقض در نحوه انتخاب مدیران نهفته است. در حوزه‌های تخصصی مانند پزشکی، افراد بر اساس شایستگی و تخصص انتخاب می‌شوند، اما متأسفانه در بسیاری از پست‌های مدیریتی شاهد باندبازی، فامیل‌سالاری و انتصاب‌های غیرتخصصی هستیم.

هنرمندان می‌توانند با خلق آثاری تأثیرگذار، این تفاوت را به خوبی نشان دهند. مثلاً مقایسه بین یک بیمارستان که با مدیریت صحیح به موفقیت‌های بین‌المللی دست یافته با یک سازمان دولتی که به دلیل مدیریت نادرست با بحران مواجه است، می‌تواند موضوع جذابی برای یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی باشد.

چه راهکار عملی‌ برای بهبود وضعیت فرهنگی و هنری کشور پیشنهاد می‌کنید؟ چگونه می‌توان از هنر به عنوان ابزاری برای اصلاح ساختارها استفاده کرد؟

تشکیل تیم‌های تخصصی و کارآمد فرهنگی بدون توجه به جناح‌بندی‌های سیاسی ضروری است.

باید فضایی ایجاد شود که هنرمندان متعهد و دلسوز از همه طیف‌ها بتوانند با همکاری یکدیگر، برنامه‌های مدون و عملیاتی ارائه دهند. این مستلزم کنار گذاشتن برچسب‌های خودی و ناخودی و تمرکز بر تخصص و تعهد افراد است.

هنر زمانی می‌تواند جریان‌ساز و تاثیرگذار باشد که از سیاست‌زدگی و جناح‌بندی به دور باشد و صرفاً در خدمت آگاهی‌بخشی و بهبود جامعه قرار گیرد. این راهی است که می‌تواند به خروج کشور از بسیاری از مشکلات فعلی کمک کند.

در صحبت‌هایتان به «روشنگری بدون پرده‌پوشی» اشاره کردید؛ اما تجربه نشان داده برخی از هنرمندان که به طرح صریح مسائل اجتماعی می‌پردازند، با محدودیت‌های جدی مواجه شده‌اند. به نظر شما هنرمندان چگونه می‌توانند میان «صداقت هنری» و«بقای حرفه‌ای» تعادل ایجاد کنند؟ آیا اساساً چنین تعادلی ممکن است یا این دو در تضاد ذاتی هستند؟

این پرسش، یکی از پارادوکس‌های همیشگی هنر متعهد است.

در تجربه‌ی شخصی من، کلید این تعادل در سه عنصر نهفته است: اول، عمق بخشیدن به لایه‌های معنایی اثر؛ به جای بیان مستقیم و شعارگونه، می‌توان با ساختارهای استعاری و نمادین کار کرد. مثلاً نمایش بحران آب را می‌توان در قالب داستان یک چاه خشک‌شده و خانواده‌ای که به تدریج هویت خود را از دست می‌دهد روایت کرد. د

وم، اتکا به داده‌های مستند؛ وقتی اثر هنری بر پایه آمار و ارقام دقیق بنا شود، کمتر قابل انکار است.

سوم، ایجاد اتحاد صنفی؛ وقتی جامعه‌ی هنرمندان حول یک مسئله مهم همصدا شوند، تأثیر جمعی آنان می‌تواند از فشارها بکاهد. البته باید پذیرفت که گاهی همین تعادل‌یابی خود بخشی از فرآیند خلاقه است و ممکن است به قیمت برخی فرصت‌های حرفه‌ای تمام شود.

شما به نقش هنر در افشای نفوذهای مخرب اشاره کردید. با توجه به پیچیدگی این موضوع و حساسیت‌های امنیتی پیرامون آن، به نظر شما هنرمندان تا چه حد می‌توانند بدون دسترسی به اطلاعات طبقه‌بندی‌شده یا مدارک محرمانه، به بازنمایی دقیق این پدیده بپردازند؟ آیا این خطر وجود ندارد که آثار تولیدشده به جای روشنگری، به تولید تصاویر کلیشه‌ای و توهم‌زا منجر شوند؟

این نگرانی کاملاً به‌جاست. برای پرهیز از کلیشه‌سازی، هنرمند باید از دو مسیر موازی عبور کند: از یک سو، مطالعه‌ی موارد تاریخی مستند مثل پرونده‌های قضایی علنی‌شده یا خاطرات شخصیت‌های سیاسی که الگوهای رفتاری نفوذ را نشان می‌دهند. مثلاً نحوه‌ نفوذ در دهه‌ ۶۰ با امروز تفاوت‌های ساختاری دارد که باید بررسی شود.

از سوی دیگر، تمرکز بر تأثیرات ملموس نفوذ بر زندگی مردم عادی؛ مثلاً می‌توان داستان یک مهندس صنایع را روایت کرد که طرح‌هایش به عمد به تعویق می‌افتد، یا یک کشاورز که زمینش به دلیل تصمیمات عمداً اشتباه خشک می‌شود.

اینجا هنرمند نه به اسناد محرمانه، بلکه به پیامدهای عینی می‌پردازد. خطر کلیشه‌سازی وقتی کاهش می‌یابد که به جای نمایش «آدم‌های سیاه و سفید، پیچیدگی‌های روانشناختی و ساختاری را نشان دهیم؛ اینکه چگونه یک فرد عادی ممکن است ناخواسته به ابزار نفوذ تبدیل شود.

از مقایسه‌ مدیریت تخصصی در پزشکی با سوءمدیریت در بخش‌های کلان کشور گفتید. به هر حال، مدیریت کلان کشور با پیچیدگی‌های ذاتی‌تری روبروست که شاید قابل قیاس با یک بیمارستان نباشد. هنرمندان چگونه می‌توانند این پیچیدگی‌ها را بدون تقلیل‌گرایی به تصویر بکشند؟

برای نمایش این پیچیدگی، پیشنهاد من استفاده از روایت‌های موازی است. مثلاً می‌توان در یک فیلم، همزمان سه سطح را دنبال کرد:

سطح اول، یک جراح که در اتاق عمل با دقت میلیمتری تصمیم می‌گیرد؛

سطح دوم، یک مدیر میانی که اسیر بوروکراسی دست‌وپاگیر شده؛

و سطح سوم، یک مقام ارشد که تحت تأثیر شبکه‌ای از روابط غیرتخصصی مجبور به تصمیم‌گیری‌های نادرست می‌شود.

این ساختار به مخاطب نشان می‌دهد که مشکل صرفاً فردی نیست، بلکه سیستمی است. همچنین، هنرمند می‌تواند با استفاده از تکنیک‌هایی مثل بازگشت به گذشته (فلش‌بک)، ریشه‌های تاریخی یک تصمیم امروزی را ردیابی کند. مثلاً نشان دهد که چگونه یک انتصاب نادرست در دهه‌ی ۷۰، امروز به بحران آب منجر شده است. اینجاست که سینمای مستند-داستانی می‌تواند از عهده‌ این پیچیدگی برآید.

شما تشکیل تیم‌های تخصصی بدون جناح‌بندی را پیشنهاد دادید؛ اما در عمل، چگونه می‌توان بر بی‌اعتمادی تاریخی بین گروه‌های مختلف هنری غلبه کرد؟ آیا نمونه‌های عینی از چنین همکاری‌های موفقیت‌آمیزی در تاریخ هنر ایران سراغ دارید که الهام‌بخش باشد؟

نمونه‌ بارز آن، همکاری‌های دوره‌ دفاع مقدس است؛ زمانی که هنرمندان با گرایش‌های فکری مختلف حول محور «دفاع از میهن» گرد هم آمدند. این اتفاق در جنگ ۱۲ روزه هم مشاهده شد که همه از وطن به دفاع برخاستند. امروز هم می‌توان از مسائل فراجناحی مانند محیط زیست یا حقوق کودکان به عنوان نقطه‌ اشتراک و به نوعی دفاع از وطن استفاده کرد.

در پایان، اگر بخواهید یک راهکار عملیاتی و گام‌به‌گام برای هنرمندان جوانی که می‌خواهند وارد عرصه‌ی هنر متعهد شوند ارائه دهید، آن راهکار چیست؟ از اولین گام تا مرحله‌ی نهایی تولید اثر.

پیشنهاد من یک مسیر پنج‌مرحله‌ای است:

۱. انتخاب سوژه: نه بر اساس هیجان لحظه، بلکه بر مبنای دغدغه‌ای که حاضرید حداقل سه سال با آن زندگی کنید. مثلاً اگر بحران مهاجرت را انتخاب می‌کنید، اول از خود بپرسید آیا می‌توانید ماه‌ها در مناطق مرزی تحقیق کنید؟

۲. تحقیق میدانی: زندگی با موضوع. اگر درباره‌ی حاشیه‌نشینی کار می‌کنید، حداقل شش ماه هفته‌ای دو روز را در آن محله‌ها بگذرانید. با مردم عادی، نه فقط کارشناسان مصاحبه کنید.

۳. تبدیل داده به درام: اینجا هنر واقعی آغاز می‌شود. مثلاً اگر آمار طلاق در یک منطقه بالا است، به جای نمایش مستقیم، می‌توانید داستان یک عکاس قدیمی را بگویید که آلبوم عروس‌هایش یکی پس از دیگری به بخش "طلاق" منتقل می‌شوند.

۴. شبکه‌سازی تخصصی: اثر شما به جامعه‌شناس، حقوقدان و حتی مهندس شهرسازی نیاز دارد. حلقه‌ای از مشاوران متعهد تشکیل دهید.

۵. توزیع هوشمندانه: امروز یک اثر می‌تواند همزمان در جشنواره‌ی رسمی نمایش داده شود، در کانال‌های دیجیتال منتشر گردد و به صورت نمایش خیابانی اجرا شود. مخاطب خود را طبقه‌بندی کنید و برای هر گروه، نسخه‌ای مناسب تهیه کنید.

به یاد داشته باشید که هنر متعهد، ماراتن است نه دو سرعت. گاهی یک اثر ده سال بعد به نتیجه می‌رسد، همان‌گونه که بسیاری از آثار دهه‌ی ۶۰ امروز دارند بازخوانی می‌شوند. در خاتمه تاکید می‌کنم روزانه هزاران اثر هنری در صور مختلف خلق می شود که آمار آن قابل دسترسی نیست ولی کدام اثر جاودانه می شود؟ باید بدنبال اثری فناناپذیر بود.

انتهای پیام


اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha