دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۵۰
روایت کربلا | واکنش مردم به خطبه افشاگرانه امام سجاد(ع) در مجلس یزید

حوزه/ در مجموعه‌ای مستند و تحلیلی به سراغ روایت‌های معتبر تاریخی، بصیرتی و تبیینی از محرم و قیام امام حسین (ع) می‌رویم تا حقایق عاشورا را از دل منابع اصیل بیرون بکشیم.

به گزارش خبرگزاری حوزه، خطبه امام سجاد علیه السلام در شام پس از آن ایراد شد، که به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و در تمجید آل ابوسفیان و مذمت امام امیرالمومنین علی(ع) و اولادش سخنرانی کرد. تاریخ دقیق ایراد خطبه امام سجاد(ع) در شام هم مشخص نیست. با این حال احتمال داده‌اند این خطبه در روزهای پایانی اقامت اسیران کربلا در شام ایراد شده است، چراکه یزید پس از این خطبه، نگهداری اسیران کربلا در شام را به مصلحت ندید و مقدمات حرکت آنان به مدینه را فراهم نمود.

خطبه امام سجاد علیه السلام در کاخ یزید

خطیبی بر منبر رفت و در مدح یزید و اجدادش سخنرانی کرد. در این هنگام امام سجاد(ع) رو به سخنران کرد و به او چنین گفت: وای بر تو که برای به دست‌آوردن خشنودی مخلوق، خشم خدا را برگزیدی و جایگاه خود را پر از آتش کردی! امام سجاد سپس رو به یزید کرد و از او این گونه تقاضای سخنرانی کرد( آیا به من اجازه می دهی که بر فراز این چوب ها بروم و سخنانی بگویم که سبب خشنودی خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشی برای این مردم در پی داشته باشد؟) و یزید نپذیرفت؛ ولی اصرار شامیان یزید را مجبور به قبول درخواست امام سجاد(ع) کرد.

امام سجاد علیه‌السّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
««أیُّهَا النّاسُ، اُعطینا سِتّاً، وفُضِّلنا بِسَبعٍ: اُعطینَا العِلمَ، وَالحِلمَ، وَالسَّماحَةَ، وَالفَصاحَةَ، وَالشَّجاعَةَ، وَالمَحَبَّةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ. وفُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ المُختارَ مُحَمَّداً صلی اللَّه علیه وآله، ومِنَّا الصِّدّیقُ، ومِنَّا الطَّیّارُ، ومِنَّا أسَدُاللَّهِ وأسَدُ الرَّسولِ، ومِنّا سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ فاطِمَةُ البَتولُ، ومِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ، وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ فَمَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفنی أنبَأتُهُ بِحَسَبی ونَسَبی، أنَا ابنُ مَکَّةَ ومِنیً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا، أنَا ابنُ مَن حَمَلَ الزَّکاةَ بِأَطرافِ الرِّدا، أنَا ابنُ خَیرِ مَنِ ائتَزَرَ وَارتَدی‌، أنَا ابنُ خَیرِ مَنِ انتَعَلَ وَاحتَفی‌، أنَا ابنُ خَیرِ مَن طافَ وَسعی‌، أنَا ابنُ خَیرِ مَن حَجَّ ولَبّی‌، أنَا ابنُ مَن حُمِلَ عَلَی البُراقِ‌ فِی الهَوا، أنَا ابنُ مَن اُسرِیَ بِهِ مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إلَی المَسجِدِ الأَقصی‌، فَسُبحانَ مَن أسری‌، أنَا ابنُ مَن بَلَغَ بِهِ جَبرائیلُ إلی‌ سِدرَةِ المُنتَهی‌، أنَا ابنُ مَن دَنی‌ فَتَدَلّی‌ فَکانَ مِن رَبِّهِ قابَ قَوسَینِ أو أدنی‌، أنَا ابنُ مَن صَلّی‌ بِمَلائِکَةِ السَّما، أنَا ابنُ مَن أوحی‌ لَهُ الجَلیلُ ما أوحی‌، أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفی‌، أنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضی‌، أنَا ابنُ مَن ضَرَبَ خَراطیمَ الخَلقِ حَتّی‌ قالوا: لا إلهَ إلَّا اللَّهُ. أنَا ابنُ مَن ضَرَبَ بَینَ یَدَی رَسولِ اللَّهِ بِسَیفَینِ، وطَعَنَ بِرُمحَینِ، وهاجَرَ الهِجرَتَینِ، وبایَعَ البَیعَتَینِ، وصَلَّی القِبلَتَینِ، وقاتَلَ بِبَدرٍ وحُنَینٍ، ولَم یَکفُر بِاللَّهِ طَرفَةَ عَینٍ، أَنا ابنُ صالِحِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ النَّبِیّینَ، وقامِعِ المُلحِدینَ، ویَعسوبِ المُسلِمینَ، ونورِ المُجاهِدینَ، وزَینِ العابِدینَ، وتاجِ البَکّائینَ، وأصبَرِ الصّابِرینَ، وأفضَلِ القائِمینَ مِن آلِ یاسینَ، ورَسولِ رَبِّ العالَمینَ. أنَا ابنُ المُؤَیَّدِ بِجَبرائیلَ، المَنصورِ بِمیکائیلَ، أنَا ابنُ المُحامی عَن حَرَمِ المُسلِمینَ، وقاتِلِ النّاکِثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ، وَالمُجاهِدِ أعداءَهُ النّاصِبینَ، وأفخَرِ مَن مَشی‌ مِن قُرَیشٍ أجمَعینَ، وأَوّلِ مَن أجابَ وَاستَجابَ للَّهِ‌ِ مِنَ المُؤمِنینَ، وأقدَمِ السّابِقینَ، وقاصِمِ المُعتَدینَ، ومُبیرِ المُشرِکینَ، وسَهمٍ مِن مَرامِی اللَّهِ عَلَی المُنافِقینَ، ولِسانِ حِکمَةِ العابِدینَ، ناصِرِ دینِ اللَّهِ، ووَلِیِّ أمرِ اللَّهِ، وبُستانِ حِکمَةِ اللَّهِ، وعَیبَةِ عِلمِ اللَّهِ، سَمِحٌ سَخِیٌّ، بُهلولٌ‌ زَکِیٌّ أبطَحِیٌّ رَضِیٌّ مَرضِیٌّ، مِقدامٌ هُمامٌ، لاصابِرٌ صَوّامٌ، مُهَذَّبٌ قَوّامٌ، شُجاعٌ قَمقامٌ‌، قاطِعُ الأَصلابِ، ومُفَرِّقُ الأَحزابِ، أربَطُهُم جَناناً، وأطبَقُهُم عِناناً، وأجرَأَهُم لِساناً، وأمضاهُم عَزیمَةً، وأشَدُّهُم شَکیمَةً، أسَدٌ باسِلٌ، وغَیثٌ هاطِلٌ، یَطحَنُهُم فِی الحُروبِ - إذَا ازدَلَفَتِ الأَسِنَّةُ، وقَرُبَتِ الأَعِنَّةُ - طَحنَ الرَّحی‌، ویَذرُوهُم ذَروَ الرّیحِ الهَشیمِ، لَیثُ الحِجازِ، وصاحِبُ الإِعجاز، وکَبشُ العِراقِ، الإِمامُ بِالنَّصِّ وَالاستِحقاقِ، مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ، أبطَحِیُّ تِهامِیٌّ، خَیفِیٌّ عَقَبِیٌّ، بَدرِیٌّ اُحُدِیٌّ، شَجَرِیٌّ مُهاجِرِیٌّ، مِنَ العَرَبِ سَیِّدُها، ومِنَ الوَغی‌ لَیثُها، وارِثُ المَشعَرَینِ، وأبُو السِّبطَینِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ، مَظهَرُ العَجائِبِ، ومُفَرِّقُ الکَتائِبِ وَالشِّهابُ الثّاقِبُ، وَالنّورُ العاقِبُ، أسَدُ اللَّهِ الغالِبُ، مَطلوبُ کُلِّ طالِبٍ، غالِبُ کُلِّ غالِبٍ؛ ذاکَ جَدّی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، أنَا ابنُ سَیِّدَةِ النِّساءِ، أنَا ابنُ الطُّهرِ البَتولِ، أنَا ابنُ بضَعَةِ الرَّسولِ. قالَ: ولَم یَزَل یَقولُ : أنَا أنَا، حَتّی‌ ضَجَّ النّاسُ بِالبُکاءِ وَالنَّحیبِ، وخَشِیَ یَزیدُ أن تَکونَ فِتنَةٌ، فَأَمَرَ المُؤَذِّنَ أن یُؤَذِّنَ، فَقَطعَ عَلَیهِ الکَلامَ وسَکَتَ. فَلَمّا قالَ المُؤَذِّنُ: «اللَّهُ أکبَرُ» قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام: کَبَّرتَ کَبیراً لایُقاسُ، ولا یُدرَکُ بِالحَواسِّ، لا شَی‌ءَ أکبَرُ مِنَ اللَّهِ. فَلَمّا قالَ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ» قالَ عَلِیٌّ علیه السلام: شَهِدَ بِها شَعری وبَشَری، ولَحمی ودَمی، ومُخّی وعَظمی. فَلَمّا قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ» التَفَتَ عَلِیٌّ علیه السلام مِن أعلَی المِنبَرِ إلی‌ یَزیدَ، وقالَ: یا یَزیدُ! مُحَمَّدٌ هذا جَدّی أم جَدُّکَ؟ فَإِن زَعَمتَ أنَّهُ جَدُّکَ فَقَد کَذَبتَ، وإن قُلتَ إنَّهُ جَدّی فَلِمَ قَتَلتَ عِترَتَهُ؟!»»

ترجمه خطبه شریف

«ای مردم شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافته‌ایم. دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در دل‌های مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد از این قرار است: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) -محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)- از ماست. صدیق و راستگوی این امت (علی (علیه‌السّلام)) از ماست. جعفر طیار از ماست. (حمزه) شیر خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) از ماست. سرور زنان عالم، بتول (سلام‌الله‌علیها)، از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان بهشت، از ما هستند.
پس هر کس مرا می‌شناسد که می‌شناسد و برای کسانی که مرا نمی‌شناسند حسب و نسب خویش را باز می‌گویم: منم فرزند مکه و منی، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آن که حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد (و آن‌را در جایش قرار داد)، منم فرزند بهترین کسی که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که طواف و سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که حج گزارد و لبیک گفت. منم فرزند کسی که با براق به آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برده شد. منم فرزند کسی که جبرئیل او را به سدرة المنتهی رساند. منم فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او وحی کرد. منم فرزند محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، منم فرزند علی مرتضی (علیه‌السّلام)، منم فرزند کسی که با مشرکان جنگید تا آن‌که لا اله الا الله را بر زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبه‌روی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) با دو شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و به دو قبله نماز گزارد، در بدر و حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند کفر نورزید. منم فرزند شایسته‌ترین مؤمنان، وارث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، درهم کوبنده ملحدان، فرمانروای مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زنده‌داران آل یاسین و خاندان رسول رب العالمین.

منم فرزند تایید شده توسط جبرئیل و یاری شده توسط میکائیل. منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمان‌شکنان و ستمگران و خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبی‌اش جنگید، و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که خدا را لبیک گفت. پیشگام‌ترین پیشگامان، درهم کوبنده تجاوزگران، بنیان‌کن مشرکان و تیری از تیرهای خدا بر ضد منافقان، زبان حکمت عابدان، یاور دین خدا، ولی امر خدا، باغ حکمت خدا و ظرف علم خدا، جوانمرد و بخشنده؛ بزرگوار و پاکیزه‌ای از سرزمین بطحا، راضی به حکم خدا و مورد رضای پروردگار. پیش آهنگ، رادمرد، شکیبا و بسیار روزه‌دار، پاکیزه و استوار، دلاور و پربخشش. برکننده ریشه ستمگران؛ پراکنده‌ساز احزاب. از همه مهربان‌تر، بخشنده‌تر و زیان‌آورتر، مصمم و سرسخت‌تر. شیر ژیان، ابر پرباران که هر گاه در میدان جنگ شرکت می‌کرد، دشمنان را درهم می‌شکست و آنان را چونان آسیاب خرد می‌کرد و چون تند باد، دشمنان را به سان خار و خاشاک پراکنده می‌ساخت. شیر حجاز، صاحب اعجاز، سپهسالار عراق، امام (علیه‌السّلام) به نص و استحقاق، مکی، مدنی، ابطحی، تهامی، خیفی، عقبی، بدری، احدی، شجری، مهاجری، سرور مردم عرب و شیر میدان کارزار، وارث مشعر و منی، پدر دو سبط - حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) - مظهر عجایب، پراکنده‌ساز سپاه‌های زبده، برق جهنده، نور شتابنده، شیر پیروز خدا، خواسته هر جوینده و بر هر پیروزی پیروز. این جد من علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) است.
منم فرزند فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)، منم فرزند سرور زنان، منم فرزند پاکیزه بتول (سلام‌الله‌علیها)، منم فرزند پاره تن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم).»گوید: او پیوسته «منم منم» گفت و خود را معرفی می‌کرد. تا آن‌که صدای گریه و زاری مردم بلند شد و یزید از بیم برخاستن فتنه، به مؤذن دستور داد که برخیزد و اذان بگوید. پس سخن امام (علیه‌السّلام) قطع شد و حضرت (علیه‌السّلام) خاموش گشت. چون مؤذن گفت: «الله اکبر» علی بن الحسین (علیه‌السّلام) گفت: «بزرگی را بزرگ شمردی که هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد و با حواس درک نگردد. هیچ چیز از خداوند بزرگ‌تر نیست.» مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله» علی بن الحسین (علیه‌السّلام) گفت: «مویم و پوستم و گوشتم و خونم و مغزم و استخوانم به آن گواهی می‌دهد.»
هنگامی که گفت: «اشهد ان محمدا رسول الله» علی بن الحسین (علیه‌السّلام) از بالای منبر رو به یزید کرد و گفت: «ای یزید آیا این جد توست یا جد من؟ اگر بگویی که جد توست، دروغ گفته‌ای و اگر بگویی که جد من است، پس چرا خاندانش را کشتی؟» راوی می‌گوید: چون مؤذن از اذان و اقامه فراغت یافت، یزید برای نماز ظهر خارج شد...

پس از خطبه غرای زینب کبری سلام الله علیها و خطبه امام زین العابدین علیه السلام، مردم ماهیت یزید کافر ستمکار را شناختند و شروع کردند به لعن و طعن یزید. یزید که خود را بیچاره دید و فهمید منفور جامعه است، با کمال بی شرمی و ندامت تمام این جنایات را به گردن امرای لشگر به خصوص عبیدالله بن زیاد انداخت تا خود را تبرئه کند.

واکنش مردم حاضر در جلسه

هنگامی که امام سجاد(ع) خطبه را ایراد کرد ، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد.

در ریاض القدس آمده که یزید بدون اینکه نماز بخواند از مسجد بیرون رفت، اجتماع بهم خورد و امام سجاد(ع) از منبر پائین آمد. مردم به گرد حضرت جمع شده و همه از رفتار خود عذرخواهی می‌کردند.

به گفته برخی از محققان پس از خطبه امام سجاد(ع) اعتراض‌ها بلند شد؛ فریاد و شیون و گریه مجلس را فرا گرفت و جمعی بدون آنکه به خلیفه مسلمین! اقتدا کنند، مجلس را ترک کردند.

پس از خطبه امام سجاد(ع)، یک دانشمند یهودی که در مجلس حاضر بود به یزید پرخاش کرد و از اینکه پسر دختر پیامبرش را به این نحوه به شهادت رسانده، علیه یزید سخن گفت و حاضران را اینگونه سرزنش کرد: به خدا سوگند که اگر پیامبر ما موسی بن عمران در میان ما فرزندی (سِبْطی از نسل خودش) می‌‏گذاشت، ما گمان می‏‌کردیم که او را تا سر حد پرستش باید احترام کنیم. شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دَم شمشیر خود گذراندید؟! وای بر شما!

منابع:

ارشاد شیخ مفید

نفس المهموم محدث قمی

ویکی فقه

مناقب ابن شهرآشوب

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha