به گزارش خبرگزاری حوزه، سریال «تاسیان» که با هدف بازنمایی دوره حساس تاریخی پیش از انقلاب اسلامی ساخته شده، در عمل نشان داد که بیشتر به یک پروژه سفارشی سیاسی نزدیک است تا یک اثر مستقل هنری با نگاه انتقادی و مستندگونه. مهمترین نقدی که به این سریال وارد است، نوع نگاه «سفیدشویی» نسبت به رژیم پهلوی و نهادهای امنیتی آن همچون ساواک است که برخلاف حجم وسیع اسناد تاریخی، در این اثر به گونهای تصویر شده که گویی نهادی کارآمد، حرفهای و غیر سرکوبگر بوده است.
در حالی که اسناد تاریخی و خاطرات متعدد از خشونت، سرکوب، بازداشتهای غیرقانونی و شکنجههای ساواک سخن میگویند، «تاسیان» این نهاد را صرفاً یک سیستم اداری و اطلاعاتی بیدردسر و قابل احترام معرفی کرده است. این تصویرسازی سفیدشده عملاً در خدمت جریانسازی رسانهای برای بازسازی چهره رژیم پهلوی است و تلاش دارد مخاطب را به پذیرش روایت رسمی و دروغین حکومت پهلوی وادارد.
در نقطه مقابل، مبارزان و انقلابیون این سریال عمدتاً به شخصیتهایی عصبی، تندخو و غیرمنطقی تبدیل شدهاند که انگیزهها و اندیشههایشان به شکلی سطحی و کژتاب نشان داده میشود. این نوع تصویرسازی موجب تحقیر و تخریب جایگاه تاریخی آنان شده و باعث میشود تماشاگر از درونمایه واقعی قیام مردمی که برای آزادی، عدالت و مقابله با ظلم قیام کرد، فاصله بگیرد.
یکی از چالشهای جدی «تاسیان» در حوزه فنی، بازیهای اغراقشده و غیرطبیعی است که بهجای انتقال عواطف و باورپذیری شخصیتها، مخاطب را از درونمایه داستان دور میکند. برخی بازیگران در صحنههایی که باید حس درونی عمیق و دراماتیک را منتقل کنند، بیشتر درگیر بازیهای پرتنش و مصنوعی شدهاند که حتی به جای درام، به کاریکاتورهای نمایشی شباهت دارند.
از منظر فیلمنامه، «تاسیان» نمونهای است از متنهای پرشمار اما پراکنده که فاقد انسجام ساختاری و منطق روایی قدرتمند هستند. دیالوگها غالباً از جنس شعارهای سیاسی و بیانیهوار طراحی شدهاند و کمتر امکان تنفس در درون شخصیتها و ارائه نمایشی از پیچیدگیهای انسانی و تاریخی به وجود آمده است.
فضاسازی و طراحی صحنههای سریال نیز چندان موفق نبوده است. سادگی لوکیشنها و دکوراسیون کمجزئیات باعث شده فضای دهه ۵۰ و ۶۰ خورشیدی که باید بستر اصلی روایت باشد، بیشتر به یک پرده سطحی بدل شود و حس و حال واقعی و ملموس آن دوره به تماشاگر منتقل نشود.
در حوزه موسیقی متن، انتخابهای ضعیف و گاه بیارتباط با فضای داستان باعث شده موسیقی نهتنها مکمل روایت نباشد بلکه در برخی لحظات، بر جذابیت و کشش قصه تاثیر منفی بگذارد. این ضعف فنی در ترکیب با ضعف روایت، مخاطب را از درگیر شدن با داستان بازمیدارد.
ساختار تصویربرداری سریال نیز از یک رویکرد خلاقانه و هنرمندانه دور است. کادرها و نماهای انتخابی، در اکثر موارد مبتنی بر استانداردهای معمول و فاقد نوآوری است؛ به طوری که هیچ لحظه بصری شاخصی در «تاسیان» دیده نمیشود که بتواند نگاه مخاطب را به خود جلب کند یا فضاسازی عاطفی و دراماتیک ایجاد کند.
نکته مهم دیگر در نقد این سریال، عدم پرداخت دقیق و عمیق به شخصیتهای تاریخی است. به جای اینکه شخصیتها با ظرافت و پیچیدگیهای روانشناسانه به تصویر کشیده شوند، اغلب تبدیل به سمبلهایی شدهاند که بیشتر جنبه نمایشی و سطحی دارند و فاقد عمق انسانی و واقعیات تاریخی هستند.
بازیگری برخی از نقشهای کلیدی، همچون شخصیتهای سیاسی و امنیتی، چندان موفق نبوده و گاه حتی مضحک و سطحی به نظر میرسد. این عدم تطابق بازی با فضای تاریخی و پرتنش دوران، باعث شده کارکرد درام و روایت تاریخی به شدت ضربه بخورد و شاهد اثری غیرواقعی و تصنعی باشیم.
از منظر روایی، روایت سریال بارها دچار گسست و ناپیوستگی شده است. پرشهای زمانی ناگهانی، حذفهای بیدلیل برخی رویدادهای مهم و تمرکز بیش از حد بر چند موقعیت محدود باعث شده تا «تاسیان» نتواند به یک روایت منسجم و پرکشش دست یابد و در انتقال پیام اصلی خود ناکام بماند.
به طور کلی «تاسیان» نمونهای از آثار تاریخی است که نه به سبب نداشتن پتانسیل، بلکه به خاطر رویکرد ایدئولوژیک و نگاه مغرضانهاش، به اثری تبدیل شده که از لحاظ هنری، فنی و محتوایی ناکارآمد است. این سریال نه تنها به وظیفه تاریخی خود برای بازنمایی واقعیتهای پیچیده آن دوران عمل نکرده، بلکه با استفاده از قالبی سادهانگارانه و بازی با کدهای سیاسی، تصویری تحریفشده و تضعیفکننده از انقلاب اسلامی و مبارزان آن ارائه داده است.
به قلم: کاوه پاینده










نظر شما