به گزارش خبرگزاری حوزه حجتالاسلام بابایی در یادداشتی آورده است: تفاوت فرهنگسازی و کار فرهنگی، نه صرفاً در اصطلاح، بلکه در میزان نفوذ و ماندگاری آنها در جانِ جامعه است؛ یکی ریشه میدواند، دیگری سطح را میپیماید. در یادداشت زیر از سوی محقق و پژوهشگر حوزه علمیه در عرصه دین و فرهنگ، این تمایز بنیادین با نگاهی تحلیلی واکاوی شده و تقدیم فرهیختگان گرامی میشود.
در نگاه نخست، شاید «فرهنگسازی» و «کار فرهنگی» هممعنا به نظر برسند، اما تفاوتی بنیادین میان آنها وجود دارد که سرنوشت یک جامعه را رقم میزند. فرهنگسازی، یعنی نهادینهکردن یک سیستم ارزشیِ نوین در اعماق جان جامعه؛ مانند کاری که امام حسین(ع) انجام داد. او نه یک رویداد گذرا، که فرهنگِ آزادگی و عزت را چنان در تاروپود هویت شیعه تنید که پس از قرنها، هنوز خون در رگهای این اندیشه جریان دارد. این فرآیند، نیازمند «زمینِ اندیشه» است؛ عمقِ فکری که بتواند ریشه بدواند.
در مقابل، «کار فرهنگی» به فعالیتهای اجرایی در عرصههای رسانه، نهادها یا اجتماعات موجود اشاره دارد. این اقدامات، گرچه ضروریاند، اما تنها بر زمینِ رسانه و جامعه حرکت میکنند و اگر از پشتوانهی اندیشهایِ ریشهدار بیبهره باشند، محکوم به زوال یا انحرافاند.
بحران امروزِ جوامع، همین است: انبوهی از کارهای فرهنگیِ بیپشتوانه که یا مانند پویشهای شبکههای اجتماعی زودگذرند، یا به «کاسبی مقدسمآبانه» تبدیل میشوند.
مؤسساتِ بیبرنامه، تولیداتِ سطحی و برنامههای نمایشی، نمونههایی از این فعالیتها هستند که نه درد جامعه را میشناسند، نه پرسشِ اصیلی را پاسخ میدهند. نتیجه؟ فرسودگی اعتماد عمومی و هدررفت منابع.
چرا چنین میشود؟ زیرا فرهنگِ واقعی، مانند درختی است که تنها در خاکِ زندهی اندیشه رشد میکند. کار فرهنگیِ بیریشه، درختِ مصنوعیای است که شاید چشمنواز باشد، اما نمیتواند اکسیژنِ معنایی به جامعه بدهد.
امام حسین(ع) فرهنگساز بود؛ چون پرسشِ بنیادینِ «عزت یا ذلت؟» را نه در کتابها، که در صحنهی عینیِ تاریخ پاسخ داد. الگویی آفرید که در سادهزیستیِ یک معلم امروزی یا مقاومتِ یک کارگر متجلی میشود. این است رمز ماندگاری: تبدیلِ اندیشه به الگوی زیستی.
راه برونرفت، بازگشت به همان مسیرِ فرهنگسازیِ اصیل است.
گام نخست، تولید اندیشهی زنده در پاسخ به نیازهای واقعی جامعه است.
گام دوم، جاریسازی آن اندیشه در زندگی روزمره است؛ تا مردم نه مخاطبِ منفعل، که حاملانِ فعالِ فرهنگ شوند.
و گام سوم، صبر برای ثمر دادنِ این درخت است؛ زیرا فرهنگسازی، زودبازده نیست، اما مانند نهضت عاشورا، سرمایهای تاریخی میسازد که نسلها از میوهاش بهره میبرند.
امروز اگر دغدغهی فرهنگ داریم، باید از «فعالیتِ نمایشی» به «آفرینشِ معنایی» کوچ کنیم. جامعهی زنده، جامعهای است که فرهنگساز باشد، نه مصرفکنندهی کارهای فرهنگیِ بیریشه.










نظر شما