چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۰
پاسخ به هشت پرسش مهم درباره وقایع پس از عاشورا

حوزه/ واقعه عاشورا با شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش پایان نیافت، بلکه آغاز فصل تازه‌ای از غربت، اسارت و روشنگری بود. آن‌چه در روزهای پس از عاشورا رخ داد، به اندازه خود آن حادثه، سرشار از اندوه و پیام است. از دفن پنهانی پیکرها تا بازگشت سرها، از خطبه‌های کوفه تا زخم‌های شام، هریک برگ دیگری از کتاب کربلاست.

به گزارش خبرگزاری حوزه، پس از واقعه کربلا، سوالات متعددی درباره نحوه دفن شهدا، سرنوشت اسرای اهل بیت و مسیر حرکت آنان مطرح شده است. بررسی این پرسش‌ها و پاسخ‌های تاریخی، به روشن‌تر شدن جزئیات این رویداد مهم کمک می‌کند.

پرسش اول: امام سجاد چه زمانی پدر بزرگوارشان امام حسین علیه السلام را به خاک سپردند؟

پاسخ: در منابع تاریخی و روایی، درباره زمان دفن امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا اقوال مختلفی وجود دارد:

نظر غالب اهل سنت و برخی از سرشناس ترین منابع شیعی:
اکثر مورخان اهل سنت و برخی از سرشناس‌ترین مورخان شیعه مانند شیخ مفید، سید بن طاوس و ابن شهرآشوب، دفن شهدای کربلا را در روز یازدهم محرم سال ۶۱ هجری ذکر کرده‌اند.۱ بر اساس این نقل‌ها، پس از خروج عمر بن سعد از میدان نبرد در عصر همان روز، چرا که بنابر نقل تاریخ عمر بن سعد بعد از ظهر روز یازدهم راهی کوفه شده بود.۲

نظر دیگر:
برخی منابع، از جمله اقوالی در میان علما و برخی مورخان، زمان دفن را روز سیزدهم محرم نیز گزارش کرده‌اند، اما این نظر کمتر مورد اتفاق است.۳

به احتمال قوی پس از خروج عمر بن سعد و نیروهایش، بنی‌اسد که اهل آن حوالی بودند، وارد میدان شده و با توجه به وضعیت پیکرها و جدا بودن سرها از بدن‌ها، نیازمند راهنمایی بودند و در شناسایی آنان دچار سردرگمی شدند. بر اساس مبانی شیعه امام را جز امام نمی‌تواند به خاک بسپارد، بنابراین امام سجاد علیه‌السلام که در آن زمان در اسارت در کوفه بودند، به شکلی معجزه‌آسا به کربلا آمدند(همانگونه که امام جواد علیه السلام برای دفن امام رضا از مدینه به طوس آمدند، و امام رضا نیز در روایتی قضیه دفن امام حسین توسط فرزندشان امام زین العابدین علیهماالسلام را تایید کردند۴) و همراه بنی‌اسد در دفن شهدا نقش داشتند. ایشان ابتدا بدن مطهر امام حسین علیه‌السلام را شناسایی و به تنهایی دفن کردند، سپس سایر شهدا از جمله علی‌اکبر و اصحاب را دفن نمودند. پس از آن، به کنار نهر علقمه رفته و بدن حضرت عباس علیه‌السّلام را نیز به تنهایی به خاک سپردند.

*همچنین نقل شده است که به هنگام دفن شهدای کربلا اقوام و خویشاوندان و به نقلی مادر حُرّبن یزید ریاحی، جنازه او را به محلی که اکنون به آرامگاه حر بن یزید ریاحی معروف است بردند و در آنجا دفن نمودند.۵

*همچنین نقل است طایفه بنی‌اسد راضی نشدند که پسر عم خویش حبیب بن مظاهر با دیگر یاران امام علیه‌السّلام دفن شود از اینرو او را در جایی جدا از دیگران و در محلی در بالا سر امام علیه‌السّلام که امروز به قبر حبیب شناخته شده است دفن کردند.۶

پرسش دوم: سر مقدس امام حسین علیه السلام و سایر شهدای کربلا در کجا دفن شدند؟

پاسخ: در این باب نظرات نیز مختلف است مثلا:

* برخی علمای شیعه معتقدند سر مقدس امام حسین (ع) در نجف، کنار مرقد امیرالمؤمنین (ع) دفن شده است.

* گروهی می‌گویند یزید ملعون سر را به عمرو بن سعد در مدینه فرستاد و او سر حضرت را در بقیع کنار قبر حضرت زهرا (س) دفن کرد.

* گفته شده سر در دمشق دفن شده اما محل دقیق آن مورد اختلاف است (باب الفرادیس یا دارالاماره).

* برخی نقل کرده‌اند که خلفای فاطمی سر را از دمشق به عسقلان و سپس به مصر منتقل کردند و در آنجا دفن نمودند.

اما نظر مشهور و معتبر این است که سر به کربلا بازگردانده شده و به بدن مقدس امام حسین (ع) ملحق شده است.

هم‎چنان که علامه ی مجلسی (ره) بر آن تصریح فرموده، آن است که امام سجاد(ع) رأس مطهّر سیدالشهدا و سایر شهدا را در روز اربعین همان سال، (بیستم ماه صفر سال ۶۱ هـ ق) از شام وارد کربلا کرده، به بدن‎های مطهّر آن‎ها ملحق گردانیده است.سید بن طاووس در «لهوف» ‎آورده است: امّا سر مبارک امام حسین(ع)، روایت شده که از شام برگردانده شده و در کربلا در کنار جسد شریف دفن شده است و عمل شیعه بر این اساس قرار گرفته است۷.سید اسرار حسینی تنکابنی نیز در کتاب «مصائب الهداة»، پس از نقل اقوال، درباره‎ی دفن سر مطهر امام(ع) می گوید: «لیکن خبر حمل کردن امام سجاد(ع) سر مبارک را به کربلا و دفن آن با جسد مطهر، اشهر و اظهر و مؤید به عقل و نقل است۸

در کتاب «مقتل ‎الحسین(ع)» آمده است:۹

«بر این که سرهای مطهر به کربلا آورده شدند، تصریح وجود دارد و این تصریح در کتاب های شیعه و سنی از جمله: حبیب السیر و نفس المهموم، ص ۲۵۳، و در روضة الواعظین فتال نیشابوری، ص ۱۶۵، و در مثیر‎الاحزان ابن نما حلی، ص ۵۸، و در لهوف سید بن طاوس، ص ۱۱۲ و در اعلام الوری طبرسی، ص ۱۵۱ و در مقتل العوالم، ص ۱۵۴ و در مناقب ابن شهرآشوب، ج ۲ ، ص ۲۰۰ و در عجایب المخلوقات قزوینی، ص ۶۷ و در الاتحاف بحب الاشراف شبراوی، ص ۱۲ و ۲۳ و در تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی، ص ۱۵۰ و در الکواکب الدریة شیخ مناوی، ج ۱، ص ۵۷ و قرطبی نیز این مطلب را ترجیح داده است،۱۰ و همچنین در نورالابصار نوشته شبلنجی، ص ۱۱۵ چاپ مصر و نیز اسعاف الراغبین علامه شیخ محمد صبّان ـ از علمای اهل سنت ـ در حاشیه نورالابصار، ص ۱۶۰ وجود دارد.۱۱

پرسش سوم: چند روز طول کشید تا اسرا به شام رسیدند؟ توقف اسرا در کوفه چند روز طول کشید؟

پاسخ: اسیران کربلا در روز ۱۱ محرم یعنی یک روز بعد از عاشورا از کربلا حرکت کرده و در روز ۱۲ محرم وارد کوفه شده‌اند. یعنی شهری که مردمش ابتدا امام حسین علیه السلام را با درخواست بسیار زیاد دعوت کردند و بعد به روی آن حضرت شمشیر کشیدند و ناجوانمردانه به شهادت رساندند، در روز ۱۲ محرم شاهد ورود اسیران کربلا بودند.

کاروان اسیران را عبیدالله بن زیاد ملعون حدود هفت روز در کوفه مستقر کرد و در روز ۱۹ به سوی شام و کاخ یزید ملعون حرکت داد. آن بزرگان در روز اول ماه صفر وارد شهر شام شدند.

مشهور است که در روز بیستم ماه صفر یعنی اربعین شهادت امام حسین علیه السلام، اسرای اهل بیت علیهم‌السلام از شام به کربلا بازگشتند. هرچند برخی دیگر احتمال داده‌اند که این اتفاق در اربعین سال بعد رخ داده است.۱۲

برخی گفته اند در آن زمان ۴۰ منزل در این راه قرار داشت و برخی تا ۶۰ منزل در مسیر حرکت قافله اسرای کربلا برشمرده اند. که با فرض طی هر منزل در یک روز تا اسرا به شام برسند بین ۴۰ تا ۶۰ روز طول کشیده است. علاوه بر این مطابق با برخی روایات معتبر، ابن زیاد پس از ورود اسرا به کوفه پیکی به نزد یزید فرستاد تا نسبت به آنها کسب تکلیف کند و در این مدت اسرا در زندان ابن زیاد به سر می بردند. مطابق با برآورد سید بن طاووس رفت و برگشت پیک به دربار یزید حدود بیست روز یا بیشتر، وقت نیاز دارد. و نیز روایت شده که وقتی کاروان اسیران را به شام بردند، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایی ماندند که از گرما و سرما در امان نبودند و صورت قضیه، مقتضی است که اهل بیت، تا رسیدن به کربلا یا مدینه، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تأخیر داشته‌اند.۱۳

*برخی با توجه به این مسئله از اساس قضیه زیارت اربعین اهل بیت را منتفی دانسته‌اند و برخی دیگر با توجه به شهرت و قوت این روایات احتمال داده‌اند که این اتفاق در اربعین سال بعد رخ داده است. نظر عده دیگری مانند مؤلف ناسخ التواریخ و علامه شعرانی در دمع السجوم نیز آن است که کاروان اسرا در مسیر رفت در روز اربعین به کربلا رفته‌اند.۱۴ یعنی از کسانی که آنها را به شام می برده اند خواسته اند که آنها را در مسیر از کربلا عبور دهد تا بتوانند با کشتگان خویش وداع و بر آنها مویه کنند.

پرسش چهارم: چه حوادثی برای اسیران کربلا در کوفه رخ داد؟

پاسخ: کاروان اسیران کربلا روز یازدهم محرم، پس از واقعه عاشورا، از کربلا حرکت کرده و روز دوازدهم وارد کوفه شدند. ابن‌زیاد با شنیدن خبر ورود اسرا، به نگهبانان دستور داد مردم را باخبر کنند تا در روز ورود، کسی سلاح حمل نکند. او ده‌هزار سرباز را در نقاط مختلف شهر مستقر کرد تا مانع قیام شیعیان شود.۱۵

سید بن طاووس و ابن‌ابی‌الحدید نوشته‌اند اسیران را سوار بر مرکب‌ها به کوفه آوردند و مردم به تماشا ایستاده بودند. زنان کوفه گریه می‌کردند و امام سجاد(ع) فرمود: «شما که گریه می‌کنید، پس چه کسی ما را کشت؟»۱۶

علامه مجلسی نقل می‌کند امام سجاد(ع) با غل و زنجیر بر شتر بسته شده بود و خون از گردنش جاری بود. مردم به کودکان اسیر نان و خرما می‌دادند، حضرت ام‌کلثوم آن‌ها را دور می‌انداخت و گفت: «صدقه بر ما حرام است.» او خطاب به مردم گفت: «مردان شما ما را کشتند و زنان شما بر ما گریه می‌کنند! خدا میان ما و شما داوری خواهد کرد.» در این هنگام سرهای شهدا را بر نیزه وارد کردند.۱۷

پس از ورود، امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با مردم سخن گفتند و آنان را برای ترک یاری امام حسین(ع) ملامت کردند. برخی منابع خطبه‌هایی از ام‌کلثوم و فاطمه صغری نیز نقل کرده‌اند. سید جعفر شهیدی با توجه به فضای اختناق، ایراد این خطبه‌ها را بعید دانسته است.

سپس مأموران عمر بن سعد اسرا را وارد دارالاماره کردند. سر امام حسین(ع) را در برابر ابن‌زیاد نهادند. حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) سخنان تندی گفتند. جمله معروف «ما رأیتُ إلا جمیلاً» از حضرت زینب(س) در همین مجلس بیان شد. ابن‌زیاد دستور قتل امام سجاد(ع) را داد، اما با اعتراض حضرت زینب(س) و سخنان امام، از تصمیمش منصرف شد.۱۸

پس از آن، اسرا را به گوشه‌ای از قصر یا خانه‌ای نزدیک مسجد اعظم بردند. ابن‌زیاد نامه‌ای به یزید نوشت و خبر شهادت امام و یارانش را داد.

فردای آن روز، دستور داد سر امام حسین(ع) را در کوچه‌های کوفه بگردانند. زید بن ارقم نقل می‌کند سر امام هنگام عبور از کنار خانه‌اش، آیه‌ای از سوره کهف را تلاوت می‌کرد.

در پایان، سرها به قصر بازگردانده شد و سپس همراه گروهی از سربازان، به شام فرستاده شدند. اسرا نیز پس از دو روز اقامت در کوفه، به دستور ابن‌زیاد به شام حرکت داده شدند.

پرسش پنجم: آیا عطیه و جابر اولین زائران اباعبدالله بوده‌اند؟

بله، عطیه عوفی فرزند سعد کوفی به همراه جابر، نخستین زائران امام حسین(ع) در بیستم صفر سال ۶۱ هجری، هم زمان با اربعین شهیدان کربلا هستند و نام این دو همواره همراه با زیارت اربعین برده می‌شود.

عطیه از تابعان و شیعیان برجسته امیرمؤمنان(ع) و یکی از رجال علم و حدیث و تفسیر قرآن بود. او که شاگرد جابربن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خداست، علاوه بر حدیث غدیر، حدیث زیارت اربعین را نیز از استادش نقل کرده است. عطیه فردی عالم، محدثی ژرف نگر، مفسری والا مقام و مسلمانی فعال در عرصه مسائل اجتماعی و سیاسی بود.

عطیه ماجرای زیارت امام حسین (ع) را اینگونه روایت می‌کند: «همراه جابربن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین (ع) رهسپار شدیم. هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید، آنگاه سر کیسه‌ی عطری را باز کرد و مقداری از آن را بر بدن خود پاشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین (ع) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود.» هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: «دست مرا به قبر برسان». دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین». سپس گفت: «چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمی‌دهد؟» آن گاه به خود پاسخ داد و گفت: «چگونه می‌توانی پاسخ بدهی، در حالی که رگ‌های گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟

پرسش ششم: سرنوشت حضرت رباب بعد از واقعه عاشورا چه شد؟ آیا حضرت ام‌البنین توانست بر سر مزار فرزندش حضرت عباس(ع) بیاید؟

حضرت رباب مادر حضرت سکینه و حضرت علی‌اصغر (عبدالله رضیع)که پس از واقعه عاشورا، همراه با اسرای اهل بیت به شام رفت و سپس به مدینه بازگشت. او تا یک سال پس از واقعه کربلا، در عزای امام حسین(ع) عزاداری کرد و سپس در اثر شدت اندوه درگذشت. برخی منابع نیز اشاره دارند که او یک سال در کنار قبر امام حسین(ع) در کربلا ماند و سپس به مدینه بازگشت واز دنیا رفتند.اما شهید قاضی طباطبایی قائل است که حضرت رباب، عزا را در مدینه برپا کرده است نه در کربلا و می‌گوید: افزون بر این که امام سجاد(ع) مانع می‌شد، خود همسر امام حسین(ع) نیز تا یک سال در بیابان کربلا تنها نمی‌ماند و این مطلب را از شخصیت او بعید دانسته است. وی همچنین می‌گوید: هیچ‌کس به طور قطع نگفته که بانوی معظمه، «رباب»، تمام یک سال را در کنار قبر مطهر مانده است، ابن اثیر هم برای این قول، قائلی ذکر نکرده است؛ پس خبر اول که بر ماندن یک سال در کنار قبر مطهر و اقامه عزا دلالت دارد و این که پس از آن از دنیا رفته است؛ گرفتار ضعف می‌گردد.۱۹

در مورد حضرت ام البنین نیز هیچ گزارشی مبنی بر رفتن ام البنین به زیارت قبر فرزندش حضرت عباس (علیه السلام) وجود ندارد و چون اینقضیه مهمی بوده، حتماً گزارش آن می‌رسید.
د رمورد درب منسوب به حضرت ام‌البنین نیز، بنابر گزارش‌های موجود قبور شهدای کربلا از اواخر دوران امویان دارای حرم و بارگاه شدند. و در زمان حیات حضرت ام البنین لااقل حرم و بارگاهی که دارای درب‌های متعدد باشد و دربی به نام این بانو شهرت یابد، وجود نداشته است.
گرچه ممکن است، در میان مردم و یا مجاورین و زائرین حرم حضرت عباس علیه السلام یکی از این درب‌ها به نام ام البنین شهرت یافته باشد. (در این فرض، سند و اعتبار آن محکم نیست). به ویژه که این بانوی بزرگوار در میان عامه مردم و مخصوصاً شیعیان و بانوان دارای جایگاهی ممتاز بوده و در آداب عزاداری، نوحه‌سرائی، کرامات، درخواست‌ها و حوائج مورد توجه بوده و عناوینی چون اهدای‌ نذری‌ به‌ ام‌ البنین و سفره حضرت ام‌ البنین‌ دارای شهرت زیادی می‌باشد.

پرسش هفتم: مزار حضرت زینب کجاست؟ و چرا حضرت زینب سلام الله‌علیها به شام برگشتند؟

برای مزار حضرت زینب سلام‌ الله‌علیها چند نظر وجود دارد که مستندترین نظر همان شام است و مزاری هم که به عنوان سیدة الزینب در قاهره مصر وجود دارد، به گفته مورخین مزار «زینب بنت ‏یحیی المتوج بن الحسن الانور بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب» است.ولی از آنجا که ذهن انسان با شنیدن نام مشترک بین چند نفر، متوجه مشهورترین آنها می‌شود، بسیاری از مردم تصور کرده‏ اند که این همان زینب مشهور یعنی زینب دختر علی بن ابیطالب (علیهما السلام) است، در حالی که این تصور کاملاً بی‏ اساس است، البته نسبت دادن افراد به جد بزرگ آنان معمول است، چنان‌که امامان ما را پسر پیغمبر می‏خوانند. بنابراین اگر زینب بنت ‏یحیی را زینب بنت علی علیهما السلام بخوانند، هیچ اشکالی نخواهد داشت.

اما در مورد اینکه چرا حضرت زینب به شام رفتند نیز چند احتمال در نظر گرفته‌اند که برخی بسیار بی‌اساس است:

اولین دلیل: به خاطر در امان ماندن از واقعه حرّه(حضرت زینب (س) سال ۶۲ هجری وفات کردند و واقعه حره در سال ۶۳ بود، پس ایشان این حادثه را ندیده‌اند و دلیلی وجود ندارد که به خاطر آن به شام رفته باشند.همچنین اهل بیت به امامت امام سجاد علیه السلام در آن زمان در مدینه بودند و دلیلی ندارد حضرت زینب به خاطر واقعه حره به شام رفته باشند.)

دومین دلیل: به خاطر قحطی که در مدینه وجود داشت(در تاریخ اصلا این قحطی نقل نشده) دلیل سوم: به خاطر همراهی کردن با همسرشان عبدالله بن جعفر، جهت سرکشی به باغات و اراضی عبدالله!(مطلب بی‏ اساسی است و در هیچ یک از کتب تاریخی از چنین مزرعه‏ ای اسمی به میان نیامده است)

اما دلیل اصلی: تبعید ایشان توسط یزید بود(حضرت زینب کبری پس از بازگشت از شام به مدینه، از هر فرصتی استفاده می‌کرد و در هر مجلس و محفلی چهره‌ی پلید یزید و یزیدیان را افشاء می‌نمود و مردم را به قیام علیه یزید تحریک می‌کرد. این خبر توسط فرمانداران و جاسوسان به یزید رسید و او فهمید که اگر ایشان در مدینه بمانند، سرزمین حجاز را بر ضد دستگاه یزید می‌شورانند، زیرا خانوم زینب سلام الله علیها در مدینه همواره رسواگر حکومت یزید بود. که ابتدا به مصر تبعید شدند و بعد از اینکه همسرشان عبدالله بن جعفر که تاجر بود به شام آمد، حضرت زینب سلام الله علیها نیز برای دیدن همسرشان از مصر به شام عزیمت کرد و در این سفر، در شام از دنیا رفتند.

پرسش هشتم: چرا مردم شام تا این اندازه نسبت به اهل‌بیت پیامبر(ص) دچار بی‌مهری و حتی کینه بودند؟

شام، سرزمینی وسیع و راهبردی در میان سرزمین‌های اسلامی بود که شامل بخش‌هایی از فلسطین، لبنان، اردن، سوریه و حتی بخشی از مصر امروزی می‌شد. این منطقه با مرکزیت دمشق، پس از واقعه عاشورا به طور رسمی به عنوان مرکز خلافت اسلامی امویان تثبیت شد.

سرزمین شام بیش از چهل سال تحت سیطره حکومت معاویه بود. در این مدت، فضای فکری و فرهنگی آن مردم با شایعات، تبلیغات سازمان‌یافته و وارونه‌نمایی بنی‌امیه نسبت به خاندان پیامبر شکل گرفت. از آغاز مسلمان شدن شامیان، زمام امور آنان در دست حکمرانی افرادی چون معاویه و سپس پسرش یزید بود؛ حاکمانی که اسلام را نه به عنوان حقیقتی الهی، بلکه در قالبی آمیخته با سیاست، فساد و تزویر به مردم عرضه کردند. نتیجه آنکه بخش قابل توجهی از مردم شام، دینی را پذیرفتند که عملاً از دستگاه اموی به آنان منتقل شده بود و نه مستقیماً از سرچشمه وحی.

این فضای تبلیغاتی به حدی قوی بود که معاویه توانست در جنگ صفین، صد هزار نفر از مردم شام را علیه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بسیج کند. چنان حجاب جهل و تعصب بر ذهن و دل آنان افتاده بود که امام علی علیه‌السلام را «واجب‌القتل» می‌پنداشتند و سال‌ها بر منابر، به او و فرزندانش ناسزا می‌گفتند.

پس از واقعه کربلا نیز بسیاری از شامیان هیچ شناختی از اهل‌بیت نداشتند. در هنگام ورود کاروان اسرا به دمشق، واکنش اعتراضی جدی از سوی مردم دیده نشد، در حالی که کوفیان هرچند در ماجرای کربلا مرتکب خیانت شدند. شناختی از اهل‌بیت داشتند و بعدها، از سر پشیمانی، حرکت‌های اعتراضی علیه امویان در کوفه شکل گرفت. اما در شام، نه تنها چنین اعتراض‌هایی رخ نداد، بلکه در بسیاری از موارد، سپاه شام در برابر کوفیان و به ویژه در برابر اهل‌بیت صف‌آرایی می‌کرد.

ریشه این وضعیت را باید در تاریخ فتح شام جست‌وجو کرد. در زمان خلافت عمر بن خطاب، سپاه غربی مسلمانان به فرماندهی یزید بن ابی‌سفیان، برادر معاویه بخش‌هایی از قلمرو روم شرقی را تصرف کرد. مردم بومی شام در پی این فتوحات به اسلام گرویدند، اما این اسلام‌آوری مستقیم تحت نفوذ و تربیت فرماندهان اموی بود. با مرگ یزید بن ابی‌سفیان و در دوران خلافت عثمان، معاویه والی شام شد و دمشق به قلمرو مطلق او بدل گشت. طبیعی بود که او با بهره‌گیری از امکانات حکومتی، تبلیغاتی گسترده علیه اهل‌بیت راه بیندازد و نسلی را پرورش دهد که شناختی اندک و حتی ذهنیتی منفی نسبت به خاندان پیامبر داشته باشد.

این واقعیت را سخن معروف معاویه تأیید می‌کند که گفته بود: «سپاه من مردمی‌اند که حتی فرق میان شتر نر و ماده را نمی‌دانند، پس طبیعی است که همیشه تابع فرمان رهبرانشان باشند.» چنین شرایطی، اطاعت بی‌چون‌وچرای مردم از دستگاه اموی را توضیح می‌دهد.

امام باقر علیه السلام در مورد شام می فرماید: «شام؛ چه سرزمین خوبی، اما چه اهالی پستی!»۲۰

در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام نیز آمده است: «وقتی خبر سرپیچی معاویه، به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و گفتند که صد هزار نفر با او هستند، حضرت پرسید: از کدام طایفه اند؟ گفتند: اهل شام اند. فرمود: نگویید اهل شام، بلکه بگویید اهل شوم.»۲۱

عده ای از مردم هم از جایگاه اهل بیت خبر نداشتند و با روشنگری‌های امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب سلام الله‌علیها حقیقت را دریافتند.


پی‌نوشت ها:

۱.طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷/ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابیطالب، ج۴، ص۱۱۲، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.

۲.سید بن طاوس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۰۷، جمع آوری عبدالزهرا عثمان محمد، قم، المعد، چاپ اول، ۱۹۸۸

۳.مقرم، عبد الرزاق الموسوی، مقتل الحسین، ص۳۱۹، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹

۴.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۶۹

۵.مقرم، عبد الرزاق الموسوی، مقتل الحسین، ص۳۲۱، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹

۶.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۸

۷. اللهوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۲، چاپ دوم، صیدا.

۸.تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهدا، شهید قاضی طباطبایی، ج ۳، ص۳۳۷

۹.مقتل الحسین(ع)، سید عبد الرزاق مقرم، ص ۴۶۹، انتشارات بصیرتی، قم.

۱۰.همان، ص ۴۷۰، قم.

۱۱.همان، شهید قاضی طباطبایی، ص ۳۴۲.

۱۲.مسار الشیعه، ص ۲۶؛ مصباح المتهجد، ص ۷۳۰؛ بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۳۲۹؛ مصباح کفعمی، ج ۲، ص ۵۹۶.

۱۳. اقبال سید بن طاووس، نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمدی ری‌شهری، محمد، ج ۸، ص ۳۹۸

۱۴. دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص۳۷۴ و ۴۳۱

۱۵.لسان الملک سپهر، ناسخ التواریخ، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۳۵

۱۶.سید بن طاووس، اللهوف، العالم، ص۱۴۴.

۱۷.مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۴

۱۸.ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۳، خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۳.

۱۹.قاضی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهدا علیه‌السلام، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۸ - ۲۰۰.

۲۰.سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج ۴، ص ۳۶۱.

۲۱.همان

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha