به گزارش خبرگزاری حوزه، این انقلاب مرهون تلاشها و فداکاریهای افرادی چون شهید اندرزگو است؛ کسانی که با تحمل سختیهای بسیار و چشمپوشی از آسایش خود، پایههای نظام و انقلاب را مستحکم کردند. حضور و مبارزات این بزرگمردان، ستونهای استواری است که امروز کشور بر آن استوار مانده است که به مناسبت سالروز شهادت شهید اندرزگو در دوم شهریورماه ۱۳۵۷ این مطلب تقدیم فرهیختگان می شود:
مقدمه
شهید سید علی اندرزگو از مهمترین مبارزان علیه رژیم پهلوی دوم بود که نزدیک به دو دهه بهصورت مخفی و با شخصیتهای مختلف، مبارزه فرهنگی و مسلحانه انجام داد. او در سال ۱۳۱۸ در محله شوش تهران به دنیا آمد و به دلیل مشکلات مالی نتوانست تحصیلاتش را ادامه دهد، اما به تحصیل علوم دینی در مسجد هرندی پرداخت. علاقهاش به شهید نواب صفوی و آشنایی با فدائیان اسلام، او را به فعالیت در هیئتهای موتلفه اسلامی و پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) سوق داد.
مشارکت در ترور انقلابی حسنعلی منصور
شهید سید علی اندرزگو در همکاری با شهید صفار هرندی و شهید بخارایی، نقشی کلیدی در ترور انقلابی حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت و طراح لایحه کاپیتولاسیون، ایفا کرد. پس از دریافت فتوی آیتالله میلانی برای اعدام منصور، اندرزگو با شجاعت در صحنه عملیات حاضر شد و با ایجاد اختلال در مسیر خودرو منصور، زمینه را برای شلیک گلولههای شهید بخارایی فراهم کرد. این اقدام موجب کشته شدن منصور و آغاز دستگیریهای گسترده ساواک شد. شهید اندرزگو که غیاباً به اعدام محکوم شده بود، توانست با پنهان شدن از دستگیری فرار کند.
اقدامات ساواک و شهربانی برای دستگیری سید علی اندرزگو
دستور مستقیم شاه، نیروهای اطلاعاتی ساواک و شهربانی را بر آن داشت تا با هرآنچه در چنته داشتند به میدان آیند و همهی ترفندهای معمول و غیرمعمول را به کار گیرند تا شاید به موفقیتی نائل گردند. به طور طبیعی ابتدا به سراغ خانواده او رفتند. پدر، برادرها، همسر و پدر همسر او را دستگیر کردند تا شاید از طریق آنان راهی به دستگیری سیدعلی بیابند. عکس سیدعلی را از طریق ثبت احوال و برادر وی به دست آوردند، با تکثیر بسیار زیاد، آن را به همهی ساواکها و شهربانیها و مرزبانیها ارسال کردند. سپس سیدحسین اندرزگو را- برای این که سیدعلی موقع خداحافظی گفته بود به مشهد میروم – به همراه یک مأمور به مدت یک هفته به مشهد فرستادند تا سیدعلی را پیدا کند[۱۴] و برادر دیگر او سیدمحمد را به خاطر سکونت یکی از شوهرخالههای او در اصفهان به همراه یک مأمور دیگر به اصفهان اعزام کردند.
شدت پیگیریها در این مرحله به حدی بود که در یک روز چندین مکاتبه با مراجع مختلف اطلاعاتی و انتظامی صورت میگرفت تا شاید ردی از اندرزگو بیابند و عطش شناسایی و دستگیری خود را فرو نشانند. ولی از مراقبتهای مکرر از محل سکونت پدر، برادر، همسر، دائی و .. بازرسی همزمان منازل تعداد بسیاری از اقوام و بستگان و اخذ تعهدهای مکرر از آنان، نیز طرفی نبستند که «و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین» در این بین بودند افرادی که شباهتی با عکس ارسالی به شهرستانها داشتند و به همین علت دستگیر و مورد بازجوئی قرار گرفتند که از آن جمله میتوان به دستگیری محمدرضا شریفی و محمدرضا قربانی اشاره کرد. جالب اینجاست که علت دستگیری محمدرضا شریفی نشستن در کنار یک مغازه نجاری در شهرستان گلپایگان ذکر شده است! این پیگیریهای مکرر ادامه مییابد و هر از گاهی تعداد کثیری عکس چاپ و به مبادی ذیربط ارسال میشود ولی پاسخهای ارسالی اعم از شهربانیها ژاندارمریها مرزبانیها و ساواکها حکایت از عجز آنان در شناسایی سوژه دارد.
سید علی چون حلقه محاصره را تنگ دید و تمامی یاران و همرزمان را در چنگال رژیم ستمشاهی در سیاهچالها اسیر یافت پس از مدتی که به طور مخفی زندگی کرد طرحی ماهرانه اندیشید و جلای وطن گفت و به عراق رفت. او که کمر همت به مبارزهای جانانه با عمال رژیم طاغوت بسته بود، پس از توقفی چندماهه به ایران باز میگردد.
در تیرماه سال ۱۳۴۶ یکی از همکاران افتخاری ساواک که منافقانه در صف مبارزین قرار داشتند و با خیانتهای خویش، بسیاری از مبارزین را به مسلخ میکشاندند گزارش میدهد که سیدعلی اندرزگو به تازگی از عراق به ایران آمده و حامل پیشنویس اعلامیه امام«ره» درخصوص وقایع خاورمیانه است. ضمناً در خیابان غیاثی رویت شده است. به دنبال این گزارش منازل مسکونی برادر و دائی سیدعلی که در این نشانی قرار داشت مورد بازرسی ناگهانی قرار میگیرد و از رفت و آمدهای آنان، مراقبت به عمل میآید تا جائی که شمارههای دوچرخه و موتور برای پیگیری ساکنین استعلام میگردد. ولی باز هم گزارشهایی از سر عجز و نا امیدی در شناسایی و دستگیری وی تهیه و به سلسله مراتب ارسال میگردد.
زندگی مخفی و مبارزهی مسلحانه
با وجود تعقیب و فشارهای شدید دستگاههای امنیتی رژیم پهلوی، شهید سید علی اندرزگو توانست با زیرکی و استفاده از شناسنامه جعلی، از کشور خارج شده و به عراق برود. همسر ایشان نقل میکند که اندرزگو با ترفندی ناخدای کشتی را متقاعد کرد او را در بندر اروند پیاده کند و سپس به نجف رفت. پس از مدتی به ایران بازگشت، اما ساواک با اطلاع از حضورش نتوانست وی را دستگیر کند. در این زمان او اعلامیههای امام خمینی(ره) را به داخل کشور میآورد و فعالیتهای خود را ادامه میداد.
شهید اندرزگو سپس به قم رفت و با نام مستعار «شیخ عباس تهرانی» در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شد و به رغم مراقبتهای شدید ساواک، مبارزه فرهنگی و سیاسی خود را ادامه داد. در جریان ساخت سینمایی در قم که به ترویج فرهنگ غربی میپرداخت، با آن مبارزه کرد و پروندهای تحت نام «شیخ علی تهرانی» برای او تشکیل شد. وی سپس به مدرسه علمیه چیذر رفت و در آنجا به وعظ و اقامه نماز مشغول شد. ازدواج او نیز در این دوره انجام گرفت.
در سال ۱۳۵۱ با دستگیری یکی از دوستانش، ساواک سرنخهایی از او به دست آورد و تلاشها برای دستگیریاش افزایش یافت. اندرزگو مجدداً به قم بازگشت و با نام مستعار فعالیتهای خود را گسترش داد و در تأمین پول، اسلحه و مهمات برای گروههای مبارز نقش داشت. در سال ۱۳۵۷ دستگیریهای مرتبط با او باعث لو رفتن محل اختفای وی شد و به ناچار به مشهد رفت. ساواک از طریق کنترل تلفن یکی از دوستانش متوجه حضور او در مشهد شد.
سرانجام در ۲ شهریور ۱۳۵۷ (۱۹ رمضان) شهید اندرزگو در کمین ساواک گرفتار شد و پس از تبادل آتش به شهادت رسید. در جریان درگیری ابتدا از ناحیه پا زخمی شد و پس از زمین خوردن با نابود کردن مدارک، مانع از شناسایی دوستان و یارانش توسط ساواک گردید. شهید اندرزگو در طول سالهای مبارزه از چندین نام مستعار مانند «ابوالحسن سپهرنیا»، «شیخ عباس تهرانی» و «محمد حسین جوهرچی» «سید ابوالقاسم واسعی» «دکتر حسینی» استفاده میکرد و بیش از ۲۴ شناسنامه و گذرنامه داشت!
این شهید بزرگوار از سال ۱۳۴۳ تا لحظات پایانی قبل از پیروزی انقلاب، همواره در حال حرکت، مبارزه و مقاومت بود و در نهایت در مشهد آرام گرفت.










نظر شما