حجت الاسلام و المسلمین احمد باقریان ساروی از اساتید حوزه علمیه قم در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در ساری، با اشاره به وصیت های مکرر حضرت (ص) و اعلام جانشینی امام علی(ع)، اظهار داشت: زمان وفات ویژگی خاصی دارد، آن هم از شخصیت بزرگ و تاثیرگذار تاریخ بشر که حرکت بزرگ و بی نظیری را پدید آورده و مکتب نوینی را به جهان عرضه نموده بود.
وی افزود: انسان معمولا در هنگام آشکار شدن نشانه های مرگ، نزدیکترین افراد خود را نزد خود فرا می خواند و اگر تا آن روز وصیتی نکرده باشد، وصیت می کند و اگر وصیت کرده باشد، آن را تمدید و بر آن تاکید می ورزد.
حجت الاسلام والمسلمین باقریان ساروی تصریح کرد: پیامبر اسلام(ص) نگین پیامبران الهی، اگرچه کراراً امام علی (ع) را به عنوان وصیّ، وارث، غسل دهنده، کفن کننده و دفن کننده خود معرفی فرموده بود، چنانکه وصایا و سفارشات عمومی برای گروهی همانند اهل بیت خود و انصار و یا برای همه امّت خود داشته است؛ ولی - پس از ۱۴ قرن فاصله با مطالعه در تاریخی که مدعیان پیروی از سنّت محمّدی و حدیث نگاران آنان گرد آورده اند، می خواهیم ببینیم که پیامبر (ص) در روزهایی که در بستر بیماری وفات خود قرار گرفته بود، آیا کسی را فرا خوانده است؟ و یا آنگونه که برخی از آنان می گویند، حضرت (ص) بدون وصیت از دنیا رفت؟ و اگر وصیت و سفارشی داشت، وصیّ حضرت (ص) چه کسی، و وصیت او در چه محدوده و موضوعی بود؟
وی اظهار کرد: اگرچه طبق روایات فراوان در منابع اهل سنّت، پیامبر (ص) در هنگام وفات خود قلم و دوات خواسته بود تا برای جلوگیری از گمراهی مردم چیز مهمّی را مکتوب گرداند و یکی از حاضران با توهین به پیامبر (ص) سبب اختلاف و بگو ومگو در حضور پیامبر (ص) شده و از آوردن قلم و دوات ممانعت کرده بود؛ ولی با این حال پیامبر (ص) سخنانی درباره وصیّ و خلیفه خود بیان فرمود.
روایت اول
استاد درس خارج حوزه بیان کرد: در حدیثی که در واقع ردّ بر سخن عمر است که گفته بود «کفانا القرآن»، پیامبر (ص) در بیماری وفات خود فرمود: «أَلاْ اِنّی مُخْلِفٌ فیکُمْ کَتابَ رَبّی عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی؛ آگاه باشید! من در میان شما دو چیز را میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را» سپس دست امام علی (ع) را گرفت و آن را بالا برد و فرمود: «هذا عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ، لایَفْتَرِقانِ حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ، فَاَسْاَلُهُما ما خَلَّفْتُ فیهِما؛ این علی با قرآن و قرآن با علی است، این دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر نزد من وارد گردند، پس [در آنجا] آنچه را در مورد این دو سفارش کرده ام پرسش خواهم کرد». (ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۱۲۶)
روایت دوم:
حجت الاسلام و المسلمین باقریان ساروی افزود: ابن حجر از طریق ابن مظفر و ابن ابی الدنیا، از ابوسعید خدری روایت کرده است که گفت: پیامبر (ص) در بیماری وفات خود، در حالی که ما در حال خواندن نماز صبح بودیم، از خانه بیرون آمد و فرمود: «اِنّی تَرَکْتُ فیکُمْ کَتابَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ سُنَّتی فَاسْتَنْطِقُوا الْقُرْآنَ بِسُنَّتی، فَاِنّهُ لاتَعْمی أَبْصارُکُمْ وَ لَنْ تَزِلَّ أَقْدامُکُمْ، وَ لَنْ تَقْصُرَ أَیْدِیُکُمْ ما أَخَذْتُمْ بِهِما؛ من در میان شما کتاب خدا و سنّتم را باقی گذاشته ام، پس چنین است که دیدگان شما نابینا نمی شود و هرگز گام های شما نمی لغزد و دستان شما کوتاه نمی شود تا آن هنگام که به این دو چنگ بزنید»
وی بیان کرد: در ادامه روایت می خوانیم که حضرت (ص) با اشاره به امام علی (ع) و عباس فرمود: . «أُوصیکُمْ بِهذَیْنِ خَیْرا، لایَکُفُّ عَنْهُما وَ لایَحْفَظْهُما عَلَیَّ اِلاّ أَعْطاهُ اللّهُ نُورا حَتّی یَرِدَ بِهِ عَلَیَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛ شما را نسبت به این دو تن به رفتار نیک سفارش می کنم، زیرا هیچ کس از این دو حمایت نمی کند و این دو را حفظ نمی کند، جز اینکه خدا به او نوری عطا می فرماید که با آن نور در روز قیامت بر من وارد میشود» (الصواعق المحرقه، ص ۱۲۶؛ بکری خلوتی، فیض الملک العلاّم، ص ۵۸، ح ۴۰)
روایت سوم:
این محقق حوزه علمیه قم ابراز کرد: از عبد اللّه بن عمر نقل شده که پیامبر (ص) در هنگام بیماری خود فرمود: «برادرم را نزد من بخوانید»، عثمان را نزد او آوردند، پیامبر (ص) از او رو برگرداند سپس فرمود: «برادرم را نزد من بخوانید»، علی بن ابی طالب (ع) را نزد او آوردند، علی (ع) با پارچه ای پیامبر (ص) را پوشاند و گونه خود را به گونه ایشان گذاشت، آنگاه که علی (ع) از نزد پیامبر (ص) بیرون آمد، از او پرسیدند: «پیامبر (ص) به تو چه فرمود: گفت: «عَلَّمَنی أَلْفَ بابٍ، یَفْتَحُ کُلُّ بابٍ أَلْفَ بابٍ؛ هزار دروازه دانش بر من گشود که از هر دروازه آن هزار دروازه گشوده می شود.» (ابن عساکر، ۶ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۸۵)
روایت چهارم:
حجت الاسلام و المسلمین باقریان خاطرنشان کرد: در منابع مختلف عامه از عایشه نقل شده پیامبر (ص) در زمان وفاتش در حالی که در خانه او بود، فرمود: «أُدْعُوا لی حَبیبی»، من ابوبکر را نزد او آوردم، او به ابوبکر نگاه کرد؛ سپس سر خود را بر روی بالش گذاشت، آنگاه فرمود: «أُدْعُوا لی حَبیبی»، عمر را نزد او آوردند، آنگاه که به او نگاه کرد سر خود را بر روی بالش گذاشت؛ سپس فرمود: «أُدْعُوا لی حَبیبی»، من گفتم: «وای بر شما، علی بن ابی طالب (ع) را نزد او بخوانید، به خدا سوگند او از این سخن جز او را اراده نکرد»، آنگاه که او را دید پارچه ای را که نزد او بود، بلند کرد و او را در آن داخل کرد و همچنان او را در آغوش داشت تا قبض روح شد، در حالی که دست او در دست او بود» (ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۷، ص ۲۲۶؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۵۸۸، ح ۳۳۴۵؛ خوارزمی، المناقب، ص ۶۸، ح ۴۱؛ محب طبری، مناقب الامام امیر المؤمنین من الریاض النضره، الفصل السادس، ص ۱۴۱ و ذخائر العقبی، ص ۷۲ و مختصر ذخائر العقبی، ص ۱۱۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۹۳؛ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب (ع)، ص ۷۰، ح ۴۴؛ گنجی، کفایة الطالب، ب ۶۲، ص ۲۶۲ - ۲۶۳).
وی با اشاره به اینکه بیهقی این حدیث را تقریبا به همین مضمون از ارقم بن شرحبیل نقل کرده، یادآور شد: بن شرحبیل در مسافرتی که همراه ابن عباس بود، از او پرسید: «آیا پیامبر (ص) وصیّت کرده بود؟»، ابن عباس همان را که از عایشه نقل شده، روایت کرد و در آخر آن آورد: و آنگاه که [عمر، ابوبکر و عباس] حاضر شدند، پیامبر (ص) سر خود را بلند کرد و سخن نگفت، عمر گفت: «از نزد پیامبر خدا بر خیزیم، او اگر به ما نیازی داشت، نام می برد».(بیهقی، السیرة النبویه، ج ۷، ص ۲۲۶؛ مسند الامام احمد، ج ۱، ص ۵۸۸، ح ۳۳۴۵؛ خوارزمی، المناقب، ص ۶۸، ح ۴۱؛ باعونی، جواهر المطالب، ج ۱، ب ۲۴، ص ۱۷۵)
روایت پنجم:
استاد درس خارج حوزه بیان کرد: حافظ کوفی با سندی از حسین بن علی(ع)، از پدر خود نقل کرده که گفت: در آن روزی که پیامبر (ص) قبض روح شد، در هنگامی که آفتاب به نیمه روز رسیده بود، کسا را از روی سر خود گرفت و گفت: «أُدْعُوا لی أَخی»، عایشه به دنبال ابوبکر فرستاد، او آمد، آنگاه که ابوبکر را دید، کسا را دوباره بر روی سر خود گذاشت، او گفت: «گویا پیامبر (ص) مرا نخواسته است»، [برای بار دوم] پیامبر (ص) کسا را از روی سر خود گرفت و گفت: «أُدْعُوا لی أَخی»، حفصه به دنبال عمر فرستاد، آنگاه که پیامبر (ص) صدای گام های پا را شنید، سر خود را از کسا بیرون آورد، آنگاه که عمر را دید، کسا را دوباره بر روی سر خود گذاشت؛ عمر گفت: «گویا پیامبر (ص) مرا نخواسته است»، عمر بازگشت؛ پیامبر (ص) کسا را از روی سر خود کنار زد و گفت: «أُدْعُوا لی أَخی»، فاطمه (س) به دنبال علی (ع) فرستاد، آنگاه که پیامبر (ص) صدای گامهای پا را شنید، کسا را از روی سر خود کنار زد و چون علی (ع) را دید، او را به خود نزدیک کرد، علی (ع) گفت: پیامبر (ص) کسا را بر روی سر من کشید و بر من تکیه داد و دهان خود را بر گوش من گذاشت و با من راز می گفت و مرا وصیت می کرد، تا لب های او سرد شد و جان داد.
وی ادامه داد: در ادامه روایت می خوانیم که امام علی (ع) فرمودند، در آنچه به من وصیت کرده بود این بود که «جز تو مرا را غسل ندهد...»، من گفتم: «ای پیامبر خدا! چگونه بر [غسل] تو توانایی پیدا کنم؟»، فرمود: «تو بر آن یاری میشوی». امام علی(ع) فرمود: هیچ عضوی از پیامبر (ص) را پشت و رو نمی کردم، جز اینکه خود پشت و رو می شد و من می خواستم پیراهن او را از بدنش بیرون بیاورم، ندا آمد که پیراهن را رها کن. آنگاه که علی [از حضور پیامبر (ص) ] باز گشت، عمر - او را در کنار درب خانه دید - به او گفت: «تو را به کسی سوگند می دهم که تو را بر چیزی ولایت داد که برهیچ کس ولایت نداد؛ بگو آیا پیامبر (ص) تو را خلیفه قرار داده است؟»، علی گفت: «آری». (مناقب الامام امیر المؤمنین(ع)، ج ۱، ص ۳۳۶ - ۳۳۷، ح ۲۶۳).
حجت الاسلام والمسلمین باقریان خاطرنشان کرد: حافظ کوفی با سندی از سلمان فارسی نقل کرد که گفت: من در بیماری وفات پیامبر (ص) نزد او رفتم، اندکی بهبودی یافته بود، گفتم: «ای پیامبر خدا آیا وصیت کرده ای؟»، پیامبر (ص) فرمود: «ای سلمان آیا می دانی وصیّ موسی چه کسی بود؟» گفتم: «خدا و پیامبرش بهتر می دانند» فرمود: «کانَ وَصِیُّ مُوسی یُوشَعُ بْنُ نُونٍ، وَ کانَ أَفْضَلَ مَنْ خَلَّفَ بَعْدَهُ، وَ اِنّی أُوصَیْتُ اِلی عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ، وَ کانَ أَفْضَلَ مَنْ أُخَلِّفُ بَعْدی؛ یوشع بن نون وصیّ موسی بود، و او افضل پس از وی بود، من به علی بن ابیطالب وصیت کردهام و او افضل پس از من است». (مناقب الامام امیر المؤمنین (ع)، ج ۱، ص ۴۳۸، ح ۳۳۸).
وی اظهار کرد: هیثمی بدون یاد آوری این نکته که این سخن در آخرین روزهای زندگی پیامبر (ص) بوده، آن را اینگونه روایت کرد: «فَاِنَّ وَصیّی وَ مَوْضِعَ سِرّی وَ خَیْرَ مَنْ أَتْرُکُ بَعْدی وَ یَنْجُزُ عِدَتی وَ یَقْضی دَیْنی عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ (ع)؛ وصی و رازدار من، بهترین کسیکه برای پس از خودم میگذارم، به پیمانم وفا میکند و وام مرا میپردازد علی بن ابیطالب است». (مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۱۳ – ۱۱۴).
استاد حوزه علمیه قم تأکید کرد: حدیث یاد شده در مورد بهترین کسی که پیامبر (ص) باقی می گذارد و نیز وصیّ بودن او مطلق و بدون هیچ قیدی است، نه مقید به اهل و خانواده است و نه مقید به غسل، کفن و دفن او، ولی تعصّب بیجای برخی از محدثان اهل سنّت موجب شد تا بدون هیچ دلیل قانع کنندهای بگویند که این وصیّت مطلق نیست، تا أنجا که هیثمی از طبرانی نقل کرده که گفت: «وصیّی» : او به اهل خود وصیت کرده بود، نه برای خلافت و «خیر من اترک بعدی» یعنی «بهترین از میان اهل بیت او (ص)». (مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۱۴).
حجت الاسلام باقریان تأکید کرد: آیا این است ادعای سنّی گری که هر حدیث مطلق در وصیت و افضل بودن علی (ع) وارد شده، نه به خاطر رضای خدا و پیامبر (ص)، بلکه به خاطر رضای ابوبکر، عمر و بدون هیچ دلیل قانع کنندهای توجیه ناروا کنید و آنگاه خود را سنّی نیز بخوانید!؟
انتهای پیام. /










نظر شما