به گزارش خبرگزاری حوزه، از زمان رسانهای شدن متن بیانیه اخیر، نقد و نظر و تحلیل های گوناگونی از سوی شخصیت ها و جریانات مختلف مطرح شده است. عده ای آن را ترجمه فارسی سخنرانی نتانیاهو ارزیابی کرده و البته برخی نیز بر اساس مشرب فکری و رویکرد سیاسی خویش، محتوای آن را ستوده و راهکارهای ارایه شده در این بیانیه را تنها نسخه نجات جامعه ایران از وضعیت کنونی دانستهاند!
جالب این که روزنامه "هممیهن" در انتقاد تند و تیزی به این بیانیه نوشته است: "سالهاست با شعارهای غیرقابل تحقق، پایگاه اجتماعی خود را سرخورده کرده اید"
برخی روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای حتی مطرح کرده اند که این بیانیه بسیار شبیه به نامه سال ۸۲ نمایندگان مجلس ششم است که در آن مقطع زمانی به نامه جام زهر معروف شد به نحوی که حتی به ظاهر هم که شده این بیانیه گامی فراتر از آن نامه برنداشته است.
با همه این ها نباید از نظر دور داشت که به لحاظ محتوایی، متن این بیانیه آن هم در شرایط فعلی کشور، هم راستا با مطامع نظام سلطه و خواستهها و اهداف صهیونیسم بین الملل است و این واقعیت دردناکی است که نمی توان به راحتی منکر آن شد.
طرح این قبیل مباحث که تنها راه نجات کشور، تغییر گفتمان حکمرانی به توسعه ملی آن هم بر اساس دکترین توسعه و آبادانی است، به نظر می رسد که این نوع ادبیات نیز تکرار ادعاهای سابق است که گرچه به ظاهر، صورت موجهی دارند اما باید مشخص شود منظور از آن کدام خوانش از توسعه است.
از سوی دیگر، طرح گزاره هایی همچون انحلال نهادهای موازی و تغییر معنادار در نهادهای انتصابی نیز از آن دسته مواردی است که نیاز به شفاف سازی از سوی عقلای قوم اصلاح طلب دارد، هر چند که معتقدیم بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان هم لزوماً با این قبیل مباحث و پیشنهادات موافق نیستند، کما این که در روزهای اخیر در یادداشتها و مصاحبههایی به همین مساله به شکلی صریح اشاره کردهاند.
همچنین باید یادآور شد که تکرار سخنان فتنهگران آن هم در شرایطی که کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند اتحاد از درون ذیل تبعیت از سکاندار حکیم انقلاب است با چه هدفی رخ می دهد و لذا باید مشخص شود که حقیقتاً منظور از تغییر پارادایم و تأکید بر اصلاحات عمیق ساختاری چیست و این که به راستی چرا صدور این قبیل بیانیه ها همزمان شده با گستاخی مجدد دشمن صهیونیست و یاوه سرایی های همپیمانان آمریکایی آنها!؟
در بخشی از همین بیانیه با دعوت نظام به "ترک تخاصم خارجی"، عملاً کشورمان بهعنوان عامل تنش معرفی شده و حال آن که این آمریکا و رژیم صهیونیستی بودند که با نقض مذاکرات و حملات نظامی، به ملت ایران تجاوز کردند. طرح ترک تخاصم با آمریکا در شرایطی که هیچ نشانهای از لغو تحریمها، پذیرش برنامه موشکی ایران یا به رسمیت شناختن صنعت هستهای کشور از سوی سران کاخ سفید مشاهده نمیشود، نهتنها غیرمنطقی است، بلکه به دشمن پالس ضعف و تسلیم را ارسال می کند.
این در حالی است که تجربه جنگ دوازده روزه ثابت کرد که به هیچ وجه نباید فریب دشمن و وعدههایش را خورد بلکه همواره می بایست در وضعیت هوشیاری کامل بر روی داشته های خویش و حمایت مردمی تکیه کرد و در عین حال از ترمیم نواقص برای گذر از مشکلات فعلی خصوصاً در بُعد اقتصادی غافل نشد.
نکته حائز اهمیت دیگر این که ایراد جدی بیانیه نویسان این است که به جای ارایه راهکار روشنی نسبت به آینده، سیاه نمایی را در دستور کار قرار داده و خواسته یا ناخواسته زمینه ساز تشدید شکاف ها در جامعه ایرانی هستند، هر چند ممکن است داعیه اصلاح داشته باشند اما نوع گفتمان و تجربه تاریخی نشان می دهد که حقیقت چیز دیگری است.
آری! امروز، روان جمعی ایرانیان زخمی است اما یکی از دلایل این زخم، دروغ گویی و ژست های انحرافی کسانی است که مدعی دلسوزی برای مردم هستند اما نتوانسته اند حتی زمینه تحقق یک زندگی معمولی را برای مردم فراهم کنند و به همین خاطر است که به جای پوزش از ساحت ملت، همچنان شعار می دهند، بیانیه می نویسند و به دروغ و مزوّرانه از مردم و حقوق آنان دم می زنند!
سید محمدمهدی موسوی










نظر شما