به گزارش خبرگزاری حوزه از ساری، حجت الاسلام محمد جواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران در یادداشت ارسالی با عنوان « تروریسم از حذف فیزیکی تا تولید سبک زندگی برای عقب داشت جوامع استقلال طلب » آورده است:
هشتم شهریور ماه سال ۶۰ یادآور عملیات تروریستی منافقین بر ضد نماد جمهوریت در نظام تازهتأسیس جمهوری اسلامی است که منجرب به شهادت دو تن از اندیشمندان و دلسوزان نظام یعنی شهیدان رجایی و باهنر توسط عوامل استکبارشدهاست و بههمین علت این روز در تقویم رسمی کشورمان که بعنوان بزرگترین نماد آسیب پذیری از سوی تروریسم در میان جوامع سیاسی مستقر در نظام بین الملل در اشکال مختلف آن از سوی گروههای افراطی تا تروریسم دولتی است ، به روز مبارزه با تروریسم نامگذاری شدهاست.
هرچند که ترور و حذف فیزیکی رقیب از عرصه رقابت متأثر از استیصال منطقی، تاریخی به بلندای تاریخ بشریت دارد و شاید بتوان اولین قتل رخ دادهشده در زیست انسانی یعنی هابیل توسط قابیل را به نوعی از همین منظر دید و آن را مورد تحلیل قرار داد اما با گذشت زمان، این پدیده نامیمون در زیست اجتماعی انسانی ابعاد و اشکال مختلفی به خود گرفت تا جایی که در جهان امروز و متأثر از تحولات نظام بینالمللی پساز جنگ سرد و ورود بازیگران جدید و درعینحال تأثیرگذار بر تحولات سیاسی _ اجتماعی که در عین سازمان مندی، دارای ویژگیهای بازیگران رسمی نظام بینالمللی نمی باشند؛ وارد فاز جدیدی از حیات و فعالیت خود شده است تا جایی که پساز ۱۱سپتامبر ؛ شناخت و مبارزه پیدا و پنهان با مساله تروریسم بر اساس نوع رهیافت حاکم بر هژمون قدرت های سیاسی به اولویت شماره یک از تعریف تا رفتار دولتها در دکترین امنیت ملی و بینالمللی تبدیل شد.
اما آنچه که امروز برای افکار عمومی و بخصوص نخبگان و مدیران جوامع درحال توسعه و استقلال طلب باید مهم و حائز اهمیت باشد، نقش تروریسم در امپریالیسم نوین و ابعاد آن بعنوان یک ابزار در اعمال و اجرایی نمودن نقشههای استعماری و استبدادی است و لذا باید پدیده تروریسم را نه صرفا در یک فرد یا گروه با بانک اهدافی محدود تعریف کرد بلکه باید آن را بعنوان یک سبک زیستی در مسیر طراحی و باز تعریف نظم نوین بینالمللی و آینده پیش روی آن و همچنین مصداقیابی آن در قالب تولید یک ابزار در راستای منافع جهان استکبار مورد شناسایی و باز تعریف خود قرار داد . واقعیتی تلخ از زیست مدرن انسانی که جهان استعمار پس از عبور از عصر سنتی خود با تمسک به تولید و ارائه اندیشه ها و گروههای افراطی در عمده جوامعی که به نوعی خود را از استعمار سنتی نجات دادهاند ، به سمت آن روی آورده و نتایج عینی آن در سرنوشت چنین جوامع به وضوح قابل شناسایی و بررسی است و این دقیقا همان چیزی است که بهراحتی میتوان آن را در اعترافات خانم هیلاری کلینتون نسبت به چرایی طراحی و شکلگیری تفکرات طالبانیسم و القاعده در افغانستان و بهکارگیری از آنان در کنترل رقیب دیرینه خود یعنی شوروی سابق و پس از آن ایران و حتی جریان بیداری اسلامی، مشاهده کرد.
امروز همه نخبگان میبایستی به مسئله تروریسم به شکل نوین آن در قالب تروریسم رسانهای تا همگرایی بینالمللی و حتی قوانین و مقررات بینالمللی با هدف محدود سازی جوامع استقلالطلب و عزت مدار ، توجه داشته باشند و هرگز نمیتوان جنایات اعمال شده بر ضد جوامع انسانی از غزه و یمن تا ایران و ونزوئلا تحت عنوان تحریم و جنگ را چیزی به غیر از پدیده تروریسم نوین تفسیر کرد. زیرا با توجه به حذف جریان رقیب بعنوان هدف غائی در بررسی ماهیت فعالیت تروریسم ، می توان گفت :غول رسانه ای جهان غرب و بسیاری از قوانین و سازمانهای بینالمللی که در برابر بزرگترین جنایت تاریخ بشریت سکوت کردهاند ولی نسبتبه کوچکترین اعتراضات جوامع درحال رشد، احساس خطر بر ضد بشریت میکنند، در همین پازل بازی میکنند .
در پایان باید گفت : تروریسم اندیشه ای ، بسیار خطرناکتر از تروریسم فیزیکی است و همه آزاد مردان جهان و نخبگان جوامع انسانی میبایستی نسبتبه این قربانگاه جدید، آماده مبارزه و هماورد طلبی شد.
انتهای خبر: ۳۱۳/۴۸











نظر شما