به گزارش خبرگزاری حوزه، روزنامه "ایندیپندنت" بهتازگی نتایج جدیدترین نظرسنجی دانشگاه شیکاگو را منتشر کرده که در بخشی از آن آمده است: "۷۰ درصد آمریکاییها معتقدند رؤیای آمریکایی مُرده است. "
جالب اینکه در این گزارش همچنین اشاره شده که فقط ۲۵ درصد از افراد تصور میکنند که امکان بهبود سطح زندگی خود را دارند. در واقع این رقم پایینترین سطح در نظرسنجیهای انجام شده از سال ۱۹۸۷ میلادی تاکنون است.
رؤیای آمریکایی، باوری ملی در ایالات متحده است که این گونه القا میکند آزادی، زمینهساز ترکیبی از کامیابی و موفقیت است. بنا بر تعریف "جیمز تراسلو آدامز" از رؤیای آمریکایی «زندگی هر شخص باید با فرصتهایی که به او بنا بر قابلیتها یا موفقیتهایش و فارغ از طبقه اجتماعی یا شرایط زاده شدنش داده میشود بهتر، غنیتر و کاملتر شود.»
از ادعای ترامپ تا واقعیت تلخ
همین چند روز پیش بود که ترامپ اعلام کرد:"ما صاحب داغترین اقتصاد روی زمین هستیم و طبق معیارهای جهانی تورم و بیکاری بالایی نداریم"و حال آنکه برپایه همین نظرسنجی، تنها ۱۷درصد از مردم بیان داشتهاند که اقتصاد آمریکا بالاتر از اقتصاد بقیه کشورهای جهان است و این مساله خود گواهی بر زوال روحیه استثناگرایی در آمریکا به شمار میرود.
به هر صورت آنچه غیرقابل کتمان است این که ایده آرمانشهری از موفقیت، خوشبختی و فرصت در ایالات متحده به نقطه ای رسیده که نه تنها اندیشمندان و متفکران مستقل و واقع نگر این کشور بلکه حتی بسیاری از مردم عادی نیز زوال آن را تصدیق میکنند.
رؤیای آمریکایی یا سراب رسانهای!؟
دهههاست که در بسیاری از فیلمها و سریالهای هالیوودی، رؤیای آمریکایی با ثروت بسیار، منازل بزرگ، خودروهای لوکس و زندگی های لاکچری برای مخاطب عام جهانی به تصویر کشیده میشود و روایت رسانهای در این باره به مدد فرمهای جذاب هنری صورت میگیرد اما واقعیت در زمانهی کنونی آن هم ناظر به سبک زندگی آمریکایی و غایاتش چنان تلخ است که دیگر نمی توان به راحتی به انکار آن پرداخت.
در ایده رؤیای آمریکایی با ابزار هنر و رسانه چنین تصویرسازی می شود که شخصیتها معمولاً از نقطه صفر آغاز کرده و با سختکوشی به آنچه در سر می پرورانند، دست می یابند، کما این که از اهداف تولید فیلم هایی از جنس "گرگ وال استریت"همین مساله بوده است.
گرگ وال استریت و مساله رؤیای آمریکایی
توضیح بیشتر درباره گرگ وال استریت (The Wolf of Wall Street) این که یک فیلم آمریکایی در ژانر کمدی سیاه و زندگینامهای به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که در ۲۰۱۳ میلادی اکران شد. نویسندگی این فیلم بر عهده ترنس وینتر بوده که فیلمنامهاش را بر پایه کتاب شرح حال ۲۰۰۷ به همین نام از جردن بلفورت نوشتهاست.
این فیلم دیدگاه بلفورت در مورد پیشه خود بهعنوان یک کارگزار بازار سهام در شهر نیویورک را بازگو میکند و چگونگی فساد و کلاهبرداری گسترده شرکت استراتون اوکمونت در وال استریت و در نهایت سقوط او را به تصویر میکشد.
لئوناردو دیکاپریو که یکی از تهیهکنندگان فیلم است، نقش بلفورت را ایفا میکند. جونا هیل، مارگو رابی، متیو مککانهی، کایل چندلر، راب راینر، جان فاورو، ژان دوژاردن و جان برنثال از دیگر بازیگران فیلم هستند.
سرزمین کدام رؤیاها ...!؟
حتی در برخی سریال های آمریکایی همچون سریال Mad Men(مردان دیوانه) این خط روایی دنبال میشود که در آمریکا به عنوان "سرزمین فرصت ها" یک مهاجر فقیر و رنگین پوست میتواند به یک کارآفرین میلیونر تبدیل شود. در واقع چنین القا میشود که هر کسی میتواند در چنین جامعه ای با تلاش خود دنبال تحقق رؤیاهایش رفته و زندگی منحصر به فرد خودش را بسازد، بدون آن که کسی بخواهد جلوی او را بگیرد.
در سریال یادشده که اتفاقاً در زمان پخش اثری معروف و پرمخاطب به شمار میرفته، رؤیای آمریکا از دیدگاه صنعت تبلیغات در دهه ۱۹۶۰ میلادی بررسی میشود. در این فیلم هر چند که شخصیتها به دنبال موفقیت شغلی، جایگاه اجتماعی و خوشبختی فردی هستند، اما اغلب و در نهایت با پوچی و ناامیدی مواجه میشوند.
بحرانهایی ورای بزک هالیوودی
در هر صورت به نظر میرسد که ورای روایت رسانه ای و بزک های هالیوودی، واقعیت اما از جنس دیگری است چه آن که دشوارتر شدن دستیابی به ثروت در ایالات متحده تنها یک بخش ماجراست و عواملی چون افزایش شکاف بین فقیر و غنی و تشدید شکاف های اجتماعی حاکی از آن است که دستکم در سال های اخیر، رؤیای آمریکایی به سرابی تبدیل شده که بسیاری از آگاهان و فعالان رسانه ای در دنیا نیز به آن اشاره کرده و به تحلیل ابعاد و زوایای آن میپردازند.
از سوی دیگر باید گفت که افزایش بی سابقه بحرانهای داخلی در آمریکا از معضل مسکن و بحران بی خانمان ها گرفته یا خلأهای موجود در نظام بهداشت و درمان و به خصوص تشدید نژاد پرستی سیستماتیک و ... دست به دست هم داده که اعتماد عمومی بسیاری از ساکنان ایالات متحده به ساختار سیاسی و نظام حاکمه این کشور روند کاهشی داشته باشد.
به هر حال آنچه حائز اهمیت است این که ایده آرمانگرایانه از موفقیت، برابری فرصتها و زندگی آزاد و مرفه در آمریکا، دیگر برای بسیاری از مردم قابل دستیابی نیست و به جای یک واقعیت، بیشتر شبیه به یک توهم یا امید از دست رفته به نظر میرسد.
سید محمدمهدی موسوی










نظر شما