خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی، همواره نقش بنیادین در شکلگیری شخصیت فردی و هویت جمعی انسان ایفا کرده است. بسیاری از ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و دینی جامعه در بستر خانواده شکل میگیرد و به نسلهای بعدی منتقل میشود. همین اهمیت موجب شده که در طول تاریخ، متفکران و اندیشمندان به بازتعریف جایگاه خانواده در حیات اجتماعی بپردازند و آن را محور اصلی پایداری فرهنگ و تمدن بدانند.
رسانههای تصویری به ویژه سینما و تلویزیون به دلیل گستره مخاطبان و قدرت نفوذ در ذهن و جان افراد، از مهمترین ابزارهایی هستند که میتوانند تصویر و الگوی خانواده را به جامعه ارائه دهند. آنچه در این رسانهها نمایش داده میشود، تنها بازتابی از واقعیت نیست بلکه خود به بازتولید واقعیتهای اجتماعی کمک میکند و میتواند سبک زندگی خانوادهها را تغییر دهد یا تقویت کند.
از سوی دیگر، خانواده در جهان امروز با چالشهای متعددی مواجه است. تغییر سبک زندگی، رشد فردگرایی، فشارهای اقتصادی و گسترش فناوریهای نوین سبب شده است که روابط خانوادگی با مسائل پیچیدهتری روبهرو گردد. بازنمایی این مسائل در آثار نمایشی، اگر بهدرستی صورت گیرد، میتواند به ارتقای سطح آگاهی و ارائه راهکارهای فرهنگی منجر شود.
در سینمای ایران و تلویزیون ملی، موضوع خانواده همواره جایگاهی برجسته داشته است. با این حال، نقدهای بسیاری درباره کلیشهای بودن تصویر خانواده، سطحینگری در پرداخت روابط یا شعارزدگی در نمایش ارزشها مطرح شده است. این پرسش که چگونه میتوان خانواده را به شکلی واقعی، عمیق و در عین حال الهامبخش در آثار نمایشی بازآفرینی کرد، همچنان دغدغه جدی هنرمندان و منتقدان است.
بر همین اساس، خبرگزاری حوزه پیرامون «جایگاه و اهمیت ارزش خانواده در آثار نمایشی سینما و تلویزیون» گفتوگویی با عبدالله باکیده، کارگردان سینما، انجام داده است که در ادامه با آن همراه میشویم.
خانواده به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی در شکلدهی فرهنگ و سبک زندگی چه جایگاهی در سینما و تلویزیون دارد و چرا بازنمایی صحیح آن اهمیت ویژهای پیدا میکند؟
خانواده در حقیقت نخستین بستر تربیتی و فرهنگی هر جامعه به شمار میآید و طبیعی است که سینما و تلویزیون به عنوان مهمترین ابزارهای بازتابدهنده واقعیتهای اجتماعی نمیتوانند نسبت به این نهاد بیتفاوت باشند. اگر تصویر خانواده در آثار نمایشی دچار تحریف یا سطحینگری شود، نتیجه آن شکلگیری درکی ناقص و گاه غلط از جایگاه خانواده در ذهن مخاطب است. از سوی دیگر، رسانه تصویری توان آن را دارد که نه تنها الگوی مطلوب خانواده را بازنمایی کند، بلکه با برجستهسازی ارزشهایی همچون احترام متقابل، همدلی، مسئولیتپذیری و حمایت عاطفی، مسیر درستی برای بازتولید فرهنگ خانواده در جامعه بگشاید. به همین دلیل پرداختن به خانواده در آثار نمایشی، فقط موضوعی هنری نیست بلکه مسئولیتی اجتماعی و فرهنگی است.
برخی منتقدان معتقدند که در سالهای اخیر تصویر خانواده در تولیدات نمایشی ایران دچار نوعی کلیشهگرایی یا سطحیپردازی شده است. نظر شما در این باره چیست؟
این نقد را میتوان تا حدودی وارد دانست، زیرا در بسیاری از آثار نمایشی خانواده یا در قالبی کاملاً آرمانی و دستنیافتنی بازنمایی میشود یا در سوی دیگر به شکلی صرفاً بحرانی و آسیبمحور به تصویر کشیده میشود. چنین دوگانهای موجب میشود که مخاطب کمتر با واقعیتهای متنوع خانواده ایرانی روبهرو شود. در حالیکه خانواده نهادی پیچیده و چندلایه است و نمایش درست آن نیازمند نگاهی عمیق، پژوهشمحور و متناسب با شرایط روز جامعه است. فاصله گرفتن از این نگاه، آثار را به دام کلیشه و شعار میاندازد و باعث میشود پیامهای تربیتی و فرهنگی آن نیز برای مخاطب بیاثر گردد.
به نظر شما مهمترین ارزشهایی که باید در نمایش خانواده در آثار سینمایی و تلویزیونی برجسته شوند کداماند؟
یکی از ارزشهای محوری، اهمیت پیوند عاطفی میان اعضای خانواده است؛ زیرا بدون این پیوند، هیچ بنیانی استوار نخواهد بود. همچنین باید ارزشهایی مانند احترام متقابل، عدالت در روابط خانوادگی، مسئولیتپذیری والدین نسبت به فرزندان و بالعکس، و نیز جایگاه محوری گفتوگو در خانواده مورد توجه قرار گیرد.
مفهوم خانواده تنها به یک رابطه بیولوژیک محدود نمیشود بلکه معنای فرهنگی و اخلاقی عمیقی دارد. آثاری که بتوانند این معنا را با ظرافت به تصویر بکشند، قادر خواهند بود تا مخاطب را نه فقط سرگرم بلکه در مسیر اصلاح و ارتقای روابط خانوادگی نیز یاری دهند.
نقش پدر و مادر در آثار نمایشی اغلب به دو قطب سختگیر و مهربان تقسیم میشود. آیا این بازنمایی به واقعیت نزدیک است یا نیاز به بازنگری دارد؟
این تقسیمبندی سنتی بیش از آنکه بازتابی از واقعیت خانواده باشد، محصول نگاه سطحی به شخصیتپردازی است. در حقیقت، نقش پدر و مادر در خانواده طیفی گسترده از مسئولیتها، عواطف، ضعفها و تواناییها را دربرمیگیرد و نمیتوان آن را صرفاً در دو قطب مثبت و منفی خلاصه کرد.
برای دستیابی به بازنمایی دقیقتر، آثار نمایشی باید به سمت تصویر کردن پیچیدگیهای شخصیت والدین حرکت کنند. این تصویر میتواند نشان دهد که پدر و مادر در کنار اقتدار، نیازمند همدلی و گفتوگو هستند و در کنار محبت، باید قاطعیت لازم را نیز داشته باشند. چنین نگاهی مخاطب را با واقعیت نزدیکتری از خانواده آشنا میسازد.
فرزندان در آثار سینمایی و تلویزیونی اغلب در قالب نوجوانان سرکش یا کودکان معصوم ظاهر میشوند. چگونه میتوان تصویر متوازنتری از آنان ارائه داد؟
یکی از مشکلات رایج در آثار نمایشی، افراط در شخصیتپردازی کودکان و نوجوانان است. در حالی که دنیای واقعی آنان بسیار پیچیدهتر از این دوگانگی ساده است. نوجوانان درگیر چالشهای هویتی، فشارهای اجتماعی و پرسشهای عمیق هستند که اگر درست نمایش داده شود، میتواند به غنای روایت بیفزاید.
از سوی دیگر، کودکان نیز موجوداتی پویا و دارای ظرفیتهای فکریاند و نباید صرفاً در جایگاه موجوداتی بیدفاع یا صرفاً لطیف به تصویر کشیده شوند. بازنمایی چندوجهی از فرزندان موجب میشود تا والدین و مخاطبان عمومی درک دقیقتری از نقش آنان در پویایی خانواده پیدا کنند.
آیا پرداختن به موضوع فرزندآوری و تشویق خانوادهها به داشتن فرزندان بیشتر میتواند در قالب آثار نمایشی مؤثر باشد؟
بیتردید رسانههای تصویری در ترویج فرهنگ فرزندآوری نقش بسزایی دارند، اما باید توجه داشت که این مسئله صرفاً با شعار یا تبلیغ مستقیم محقق نمیشود. اگر نمایش خانوادههای پرجمعیت بهگونهای صورت گیرد که همراه با عشق، همدلی و مدیریت درست مشکلات باشد، پیام اثرگذار خواهد بود.
در غیر این صورت، اگر تنها بر جنبه عددی و افزایش جمعیت تأکید شود، ممکن است نتیجه عکس بدهد. سینما و تلویزیون باید شرایط واقعی خانوادهها را در نظر بگیرند و نشان دهند که فرزندآوری در کنار برنامهریزی درست میتواند منبعی از نشاط و پویایی اجتماعی باشد.
به نظر شما چگونه میتوان میان نمایش مشکلات خانوادگی در آثار نمایشی و حفظ جایگاه ارزشمند خانواده تعادل برقرار کرد؟
نمایش مشکلات اجتنابناپذیر است، زیرا خانواده نهادی زنده و پویاست و بدون چالش معنا پیدا نمیکند. اما نحوه بازنمایی این مشکلات بسیار مهم است. اگر صرفاً بر بحران و نابسامانی تمرکز شود، نتیجه آن تضعیف باور مخاطب به کارکرد خانواده خواهد بود. در مقابل، اگر مشکلات همراه با راهکارها، تلاشهای اعضای خانواده برای غلبه بر موانع و برجستهسازی امید نمایش داده شود، آنگاه حتی روایتهای تلخ نیز به تقویت ارزش خانواده کمک خواهند کرد. این تعادل همان چیزی است که آثار موفق نمایشی باید به آن دست یابند.
چگونه میتوان الگوی خانواده ایرانی اسلامی را در آثار نمایشی بازآفرینی کرد بدون آنکه به شعارزدگی یا تصنع گرفتار شد؟
الگوی خانواده ایرانی اسلامی مجموعهای از ارزشهاست که در زندگی روزمره مردم جاری است؛ مانند احترام به والدین، تکریم همسر، اهمیت تربیت فرزندان و مشارکت اعضا در تصمیمگیریها. اگر این ارزشها در دل داستان و شخصیتها جاری شود، بدون نیاز به شعار مستقیم میتواند پیام خود را منتقل کند.
در مقابل، اگر فیلمساز بخواهد صرفاً با دیالوگهای مستقیم یا موقعیتهای تصنعی ارزشها را القا کند، نتیجهای جز دوری مخاطب از اثر نخواهد داشت. بنابراین، راز موفقیت در طبیعی بودن روایت و استفاده از جزئیات زندگی واقعی برای بازتاب ارزشهاست.
با توجه به تغییر سبک زندگی و ورود فناوریهای نوین، خانواده ایرانی چه تحولاتی را تجربه کرده و این تحولات چگونه باید در سینما و تلویزیون بازتاب یابد؟
امروزه خانواده ایرانی با چالشهایی همچون کاهش ارتباطات چهره به چهره، افزایش نفوذ رسانههای دیجیتال در زندگی فرزندان و تغییر نقشهای سنتی زن و مرد روبهروست. این تحولات باید با دقت و بدون اغراق در آثار نمایشی بازتاب یابد تا مخاطب بتواند واقعیت خود را در آینه سینما و تلویزیون ببیند. در عین حال، آثار نمایشی باید نشان دهند که با وجود این تغییرات، ارزشهای بنیادین خانواده همچنان پابرجاست و میتوان با بهرهگیری از فرصتهای فناوری، پیوندهای عاطفی را تقویت کرد. این نگاه ترکیبی میتواند از سقوط روایت به دام سیاهنمایی جلوگیری کند.
در نهایت، آینده بازنمایی خانواده در سینمای ایران را چگونه ارزیابی میکنید و چه توصیهای برای فیلمسازان دارید؟
اگر فیلمسازان بتوانند از سطحینگری و کلیشه فاصله بگیرند و با پژوهش عمیق و شناخت دقیق از تحولات اجتماعی به سراغ خانواده بروند، آینده این حوزه روشن خواهد بود. خانواده همواره موضوعی زنده و الهامبخش است که ظرفیت بیپایانی برای روایتهای نمایشی دارد.
توصیه مهم آن است که فیلمسازان خانواده را نه بهعنوان موضوعی شعاری بلکه به مثابه یک واقعیت انسانی و اجتماعی نگاه کنند. در این صورت، آثار آنان نه تنها سرگرمکننده بلکه تربیتکننده و فرهنگساز نیز خواهند بود.
انتهای پیام










نظر شما