به گزارش خبرگزاری حوزه، دو سال پیش بود که در جشنواره فیلم فجر از فیلم سینمایی"دست ناپیدا" به کارگردانی چهره نام آشنای سینمای دفاع مقدس، خانم انسیه شاه حسینی، رونمایی به عمل آمد؛ اثری که خود البته اقتباس از کتاب "حوض خون" است که روایتگر زنانی است که در رختشوی خانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک مشغول به کار بوده و به شستشوی البسه رزمندگان می پردازند.
به اذعان کارشناسان و منتقدین حوزهی ادبی و سینمایی، امثال کتابهای ارزشمندی همچون"حوض خون" سرشار از قصه ها، شخصیت ها و موقعیت های سینمایی و سریالی هستند که هر کدام می توانند در سایه کارگردانی درست و شخصیت پردازی مناسب به یک اثر قوی و جذاب تبدیل شوند.
گنجینه تمامنشدنی از قصهها و شخصیتها
البته به تجربه ثابت شده که داستان ها و ماجراهای مربوط به حوزه دفاع مقدس همچنان بهسان گنجینهای تمام ناشدنی برای خلق اثر هنری، ادبی و رسانه ای به شمار می روند و هوشمندیِ خالقان این آثار در کنار حمایت مسئولان و متولیان باعث می شود که تولیدات ارزشمندی در معرض دید عموم جامعه به ویژه نسل جدید قرار گیرد.
یکی از ویژگیهای مهم فیلم "دست ناپیدا"، بازنمایی نقش زنان و حضور فعال آنان در دوران دفاع مقدس است. فرارسیدن هفته دفاع مقدس از این حیث بهانه و فرصت خوبی است برای این که بیش از پیش به نقش زنان و مساله خانواده در فیلم ها و آثار مرتبط با دفاع مقدس توجه داشته و به تحلیل آن ها بپردازیم.
با نگاهی اجمالی درمییابیم که در نخستین سالهای جنگ و در دهه شصت، سینمای دفاع مقدس بیش از هر چیز بر قهرمانی مردان در جبهه توجه داشت، کما این که تولید و اکران فیلمهایی همچون "عقابها" یا "مهاجر" خود گویای این رویکرد است و لذا نقشآفرینی زنان و خانوادهها در این قبیل آثار محدود به چند صحنه گذرا بود، ضمن آن که معمولاً مادران و همسران رزمنده ها در قالب کلیشههایی آشنا ظاهر میشدند؛ مادرانی صبور و گریانی که فرزند را بدرقه میکردند و همسرانی مقاوم که غیبت مرد را تحمل میکردند. این تصویرها گرچه در سطح عاطفی اثرگذار بودند، اما به لحاظ هنر سینمایی، فاقد عمق و پیچیدگی لازم بودند.
آغاز دهه هفتاد و تغییر رویکرد
پس از پایان جنگ تحمیلی و به مرور در دهه هفتاد، تغییراتی در این رویکرد به وجود آمد چه آنکه وجوهِ انسانی و اجتماعی متأثر از دوران دفاع مقدس مورد توجه برخی فیلمسازان قرار گرفت.
از جمله شاخص ترین این آثار که مورد توجه مخاطبان عام و خاص نیز واقع شد، فیلم "بوی پیراهن یوسف" است که ابراهیم حاتمیکیا در آن روایتی از یک زن را در کانون توجه قرار می دهد که در انتظار بازگشت عزیزش است و با امید و در عین حال اضطراب و نگرانی روزگار میگذراند.
در اینجا زن دیگر صرفاً نماد صبر نیست، بلکه شخصیتی است که بار دراماتیک فیلم را عملاً به دوش میکشد. به اعتقاد کارشناسان و منتقدین خود این فیلم نشان داد که سینمای دفاع مقدس میتواند ظرفیتهایی فراتر از بازنمایی میدان نبرد داشته باشد و به قول معروف، خانواده را به کانون قصه ای جذاب و دراماتیک تبدیل نماید.
دهه هشتاد؛ از "گیلانه" تا "از کرخه تا راین"
در دهه هشتاد این روند شتاب بیشتری گرفت چه آن که آثاری تولید شدند که به شکل مستقیم به تجربه زنان در سالهای پس از جنگ میپرداختند. در این میان باید از فیلم "گیلانه" به کارگردانی خانم رخشان بنیاعتماد اشاره کرد که کوشیده تا تصویر تکاندهندهای از مادری را به نمایش بگذارد که نه فقط در دوران موشکباران، بلکه در سالهای طولانی پس از جنگ، بار پرستاری از فرزند جانبازش را به دوش میکشد. این اثر نشان داد که ایثار و مقاومت می تواند حتی در سکوت خانه و در سالهایی که دیگر صدای توپ و تفنگی شنیده نمیشود نیز تداوم پیدا کند.
اساساً چنین نگاهی، لایهای نوینی را فراروی فعالان سینمای دفاع مقدس گشود و نشان داد که تجربه زنان از جنگ منحصر به بدرقه و اشکهای وداع نیست، بلکه شامل رنجهای روزمره، پرستاری، انزوا و در عین حال امیدواری است.
نمونه شاخص دیگر در این زمینه فیلم" از کرخه تا راین، دیگر ساخته ماندگار ابراهیم حاتمیکیاست. این فیلم در واقع روایتگر نوع مواجهه یک خانواده ایرانی با جهان بیرون است، کما این که همسر آلمانی خواهر قهرمان فیلم، نشان دهنده تمایز این اثر با دیگر آثار مشابه است؛ لایهای که از تجربه غیرایرانی نیز سخن میگفت و دامنه مخاطب را گستردهتر میکرد. حضور چنین شخصیتهایی نشان داد که اگر سینما بخواهد، میتواند زنان را نه تنها بهعنوان همراهان حاشیهای، بلکه بهعنوان حاملان معنایی مستقل وارد قصه سازد.
دهه نود و شاهکاری همچون" شیار ۱۴۳"
"شیار ۱۴۳" را باید حقیقتاً شاهکاری در این زمینه در دهه نود برشمرد؛ خانم نرگس آبیار توانست در این فیلم به درستی یکی از نقطه عطف های مهم و کلیدی در امر بازنمایی نقش زنان در سینمای دفاع مقدس را رقم بزند.
شخصیت "الفت" در این فیلم با بازی درخشان خانم" مریلا زارعی" مادری است که سالها چشم انتظار فرزندش میماند و روایت فیلم با دقتی روانشناسانه، امید و ناامیدی، اشک و لبخند و سرسختی و تسلیم او را در هم میتند. در این اثر زن نه یک نشانه نمادین، بلکه موجودی انسانی با تمامی پیچیدگیهای خاص خود است؛ کسی که میتواند تصمیم بگیرد، بجنگد، بایستد یا بشکند. همین ویژگی سبب شد این فیلم بیش از بسیاری آثار دیگر با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و همدلی گستردهای را نیز برانگیزاند و همچنان به عنوان یک اثر شاخص و ماندگار از آن در هنر هفتمِ وطنی یاد شود.
لزوم خلاقیت متعهدانه در تولید آثار
"گنج" بودن جنگ ما ثابت کرده که به خصوص از دریچه هنر، ادبیات و رسانه می توان در سایه خلاقیت متعهدانه و البته حمایت مسئولان امر دست به تولید و عرضه آثار ارزشمند و ماندگاری همچون "شیار ۱۴۳" زد.
به تعبیر یکی از منتقدین، آنچه امروز بیش از هر چیز دیگری ضرورت دارد، لزوم بازاندیشی در تصویر زنان و خانوادههاست، چه آن که باید در وهله نخست پذیرفت که جنگ تنها میدان نبرد نیست و لذا معتقدیم که خانهها و خانوادهها نیز جبههای بودند که در آن مقاومت، رنج و ایثار به شکل عالی خود در جریان بود.
به دیگر سخن همانگونه که بازماندگان جنگ هر سال در این ایام از خاطرات خود میگویند، سینما نیز باید در روایتهایش ضمن بازنگری، زن و خانواده را از حاشیه به متن بیاورد. تجربه نشان داده هرگاه فیلمسازان چنین کردهاند، آثارشان ماندگارتر و انسانیتر شده و در نهایت خود این آثار توانسته اند روایتگر صبر و استقامت و در عین حال منادی اُمید باشند.










نظر شما