یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۵
مناظره خوانی | پاسخ کوبنده هشام به دانشمند شامی

حوزه/ در مناظره‌ای کوبنده و روشنگرانه، هشام بن حکم با بیانی منطقی و استوار، دانشمند شامی را در حضور امام صادق(ع) به چالش کشید. این گفت‌وگو، به روشنی جایگاه امام به‌عنوان حجت الهی را اثبات کرد

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب صد و یک مناظره جالب و خواندنی به قلم محمد محمدی اشتهاردی به گردآوری مناظرات مختلف پیرامون مسائل اعتقادی و دینی پرداخته که حوزه‌نیوز در شماره‌های مختلف به انتشار آن خواهد پرداخت.

امام صادق (ع) در جلسه مناظره که در مکه بین شاگردانش با دانشمند شامی برقرار شد، به دانشمند شامی رو کرد و فرمود: با این جوان (هشام بن حکم) گفتگو کن .دانشمند شامی آمادگی خود را برای مناظره با هشام اعلام کرد و گفتگوی آنها در حضور امام صادق (ع) شروع شد.

دانشمند شامی: ای جوان! درباره امامتِ این مرد (امام صادق علیه‌السلام) از من سؤال کن. می‌خواهم با تو در این باره گفت‌وگو کنم.

هشام: (هشام از بی‌ادبی و گستاخی مرد شامی نسبت به ساحت مقدس امام چنان خشمگین شد که بدنش می‌لرزید.) در این حال به او گفت:آیا پروردگارت خیر و سعادت بندگانش را بیشتر می‌خواهد یا بندگان خیر خود را؟

دانشمند شامی: بلکه پروردگار، خیر بندگانش را بیشتر می‌خواهد.

هشام: پس خداوند برای خیر و سعادت انسان‌ها چه کرده است؟

دانشمند شامی: خداوند حجت خود را برای مردم قرار داده تا دچار پراکندگی و سردرگمی نشوند. او با فرستادن این حجت، میان بندگانش محبت و همدلی ایجاد می‌کند تا مشکلات‌شان برطرف شود و راه درست را بشناسند. همچنین آن‌ها را با قوانین الهی آشنا می‌سازد.

هشام: آن حجت کیست؟

دانشمند شامی: او رسول خداست.

هشام: بعد از رسول خدا(ص) چه کسی حجت است؟

دانشمند شامی: بعد از پیامبر(ص)، حجت خدا «قرآن» و «سنت» است.

هشام: آیا قرآن و سنت برای رفع اختلاف امروز ما سودمند است؟

دانشمند شامی: آری.

هشام: پس چرا میان من و تو اختلاف است؟ و تو به همین دلیل از شام به اینجا (مکه) آمده‌ای؟!

دانشمند شامی در برابر این سؤال، خاموش ماند، امام صادق(ع)فرمود: چرا سخن نمی‌گویی؟

دانشمند شامی: اگر بگویم قرآن و سنت اختلاف بین ما را رفع می‌کند، سخن بیهوده‌ای گفته‌ام؛ زیرا عبارات قرآن و سنت معانی گوناگونی دارند. اگر بگویم اختلاف ما در فهم قرآن و سنت به عقیده ما لطمه نمی‌زند و هر کدام‌مان ادعای حق داریم، در این صورت قرآن و سنت سودی در رفع اختلاف نمی‌رسانند. ولی همین استدلال به نفع عقیده من است، نه عقیده هشام!

امام صادق(ع): از هشام همین مسئله را بپرس؛ پاسخ قانع‌کننده را از او که وجودش سرشار از علم و کمال است، خواهی یافت.

دانشمند شامی: آیا خداوند شخصی را به سوی بشر فرستاده تا آن‌ها را متحد و هماهنگ کند، نابسامانی‌هایشان را سامان دهد و حق و باطل را برایشان شرح دهد؟

هشام: در عصر رسول خدا(ص) یا امروز؟

دانشمند شامی: در عصر رسول خدا(ص)، خود آن حضرت بود؛ ولی امروز آن شخص کیست؟

هشام: امروز، همین شخصی که در مسند نشسته (اشاره به امام صادق علیه‌السلام) و از هر سو مردم به حضورش می‌آیند، حجت و برطرف‌کننده اختلاف ماست. زیرا میراث‌دار علم نبوت است که از پدرانش به او رسیده، و اخبار زمین و آسمان را برای ما بازگو می‌کند.

دانشمند شامی: من چگونه بفهمم که این شخص (امام صادق علیه‌السلام) همان حجت حق است؟!

هشام: هر چه خواهی از او بپرس تا به حجت بودن او پی ببری.

دانشمند شامی: ای هشام! با این سخن دیگر عذری برای من باقی نگذاشتی. بر من است که بپرسم و با سؤال، به حقیقت برسم.

امام صادق(ع): آیا می‌خواهی از چگونگی سفر و مسیر راهت از شام تا اینجا باخبرت کنم؟ چنین و چنان بود...سپس امام صادق(ع) مقداری از جزئیات سفر او را بیان فرمود.

دانشمند شامی:(که شیفته بیانات امام شده بود) راست گفتی... اکنون به خدا ایمان آوردم!

امام صادق(ع):بلکه اکنون به خدا ایمان آوردی؛ اسلام قبل از ایمان است. به‌وسیله اسلام از یکدیگر ارث می‌برند و ازدواج می‌کنند، ولی ثواب بردن در پرتو ایمان است. تو قبلاً مسلمان بودی، اما امامت مرا نمی‌پذیرفتی؛ اکنون با پذیرش امامت من، به ثواب اعمالت می‌رسی.

منبع: اصول کافی، ج۱، ص ۱۷۱

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha