به گزارش خبرگزاری حوزه، مرحوم آیت الله سید احمد فهری از عارف کامل حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی ره شنیده بود که می فرمود: مرحوم آیت الله آخوند ملا حسین قلی همدانی قدس الله نفسه الزکیه به یکی از شیوخ و بزرگان عرب توبه داده بود.
وی موظف شده بود که هرچه حق الناس بر ذمه دارد أدا کند؛ آن مرد نیز به فرموده استادش عمل کرد و پس از ادای همه حقوق مردمی به خاطرش رسید که روزی در حال غضب با شمشیرش دست یکی از ملازمان و نوکران خود را از بدنش جدا نموده است، از دوستانش تقاضا کرد که آن شخص را نزد او بیاورند، وقتی حاضر شد جریان کار خود را به او گزارش داد و اظهار ندامت و عذرخواهی کرد و دستور داد مبلغ زیادی پول حاضر کردند و گفت: اکنون بابت دیه دستت هر چه می خواهی بردار.
آن مرد راضی به گرفتن دیه نشد و قبول نکرد.
شخص تائب دستور داد شمشیری حاضر کردند و به نوکرش گفت: من آماده قصاصم، این تو و این شمشیر و این هم دست من هر چه خواهی بکن.
نوکر اندکی فکر کرد و سپس گفت: تو ستمی بر من کرده ای و بدون جهت مرا از نعمت دست محروم کرده ای؛ اکنون گیرم که من دست ترا به قصاص بریدم چه نتیجه ای به حال من خواهد داشت ؟ من که دیگر صاحب دست نخواهم شد پس چه بهتر که محاکمه من و تو همچنان برای روز قیامت بماند و دادخواهی در پیشگاه عدل الهی انجام گیرد.
شخص تائب که این سخن را شنید امیدش از هر طرف قطع شد و آتش به جانش افتاد و آن چنان بیچاره شد که با تمام غروری که داشت و مخصوص شیوخ عرب است، شروع کرد به های های گریه کردن.
چون ناله اش به گریه بلند شد رحمت الهی را دریافت و خدای مقلب القلوب دل صاحب حق را نرم کرد و به حال او رقت کرده گفت: بدون دیه و قصاص عفو نمودم...
منبع:
رساله لقاء الله تالیف حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی ترجمه سید احمد فهری ص ۹۰ - ۸۹.










نظر شما