خبرگزاری حوزه| در سال ۱۳۹۸، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری با دانشجویان، مفهوم «حلقههای میانی» را مطرح کردند؛ مفهومی که بهعنوان پاسخی ساختاری به چالشهای مشارکت مردمی در نظام جمهوری اسلامی مطرح شده است. این حلقهها، بهعنوان واسطهای بین فرد و حاکمیت، نقش پیونددهنده مردم با ساختارهای قدرت را ایفا میکنند و در عین حال، هویتی جمعی و انقلابی به جوانان مومن و کنشگران اجتماعی میبخشند.
برخلاف مدلهای لیبرال یا سوسیالیستی که یا بر فردگرایی یا بر برابری مطلق تأکید دارند، نظام اسلامی بر عدالتِ مبتنی بر تفاوتهای ذاتی، شایستگیها و ظرفیتهای انسانی استوار است. در این چارچوب، حلقههای میانی — از خانواده تا گروههای تشکیلاتی — زنجیرهای از مسئولیتپذیری و عاملیت اجتماعی را شکل میدهند.
البته این حلقهها در بحرانها — مانند کرونا یا سیل — جلوهگر شده ولی هنوز بهصورت ساختاری و پایدار در نظام تصمیمگیری جاری نشده است. برای تحقق این مفهوم، نیاز به تقویت روحیه جمعی، اعطای حس قدرت به مردم، تقویت روحیه دینیِ مبتنی بر مسئولیت اجتماعی و امیدآفرینی از طریق سیاستهای شفاف و هماهنگ است.
رسانه نیز باید از نقش تکسویه خود خارج شده و با رویکردی هنرمندانه و مطالبهگرانه، زمینه حضور فعال مردم را فراهم کند. در نهایت، راهحل اصلی نه در جستوجوی ایدههای پیچیده، بلکه در اجرای وفادارانه همان آرمانهای ساده و عمیقی است که رهبری با زبانی همهفهم بیان کردهاند.
برای بررسی هرچه بیشتر این موضوعات، گفت و گویی انجام داده ایم با دکتر مریم منصوری، استاد و پژوهشگر حوزه علمیه خواهران و دانشگاه که تقدیم حضورتان می گردد:
سؤال: در سال ۱۳۹۸، رهبر انقلاب اسلامی در دیداری صمیمانه با دانشجویان برای نخستین بار به صورت مشخص از عبارت «حلقه های میانی» استفاده فرمودند. این بیان چه پیشینه ای داشته و چرا حضرت آقا طیف وسیعی از کارشناسان — از جمله نخبگان حوزوی و دانشگاهی، بخشی از کارمندان دولت و سایر افراد — را مد نظر قرار دادند؟
به نظر می رسد که برای درک صحیح مفهوم «حلقه های میانی»، نخست باید هویت و ماهیت آن را روشن ساخت؛ یعنی دقیقا مشخص شود که این حلقه ها چه اند و از چه عقلانیتی و چه افقی برآمده اند. تاکنون توضیح کافی درباره خود عبارت «حلقه های میانی» ارائه نشده است. این مفهوم نیازمند تبیینی است که نشان دهد از چه نوع نگاهی سرچشمه می گیرد و چه نقشی در ساختار اجتماعی ایفا می کند.
برای مثال، در جوامع سوسیالیستی که بر برابری مطلق و نفی طبقات تاکید دارند، معمولا نمی توان سخن از اقشار و طبقات اجتماعی گفت. اما در جامعه ای که به تفاوت های ذاتی انسان ها — از جمله استعدادها، ظرفیت ها و کارکردهای اجتماعی — توجه دارد، ساختار طبقاتی نه تنها طبیعی، بلکه ضروری است؛ چرا که این اقشار، همچون قطعات یک پازل، باید در کنار یکدیگر قرار گیرند تا جامعه ای منسجم شکل بگیرد. در چنین نظامی، تبیین متفاوتی از ساختارهای اجتماعی ممکن می شود.
بنابراین، مفهوم «حلقه های میانی» بر این اصل استوار است که در هر نظام اجتماعی، انسان ها متفاوت اند و اقشار متعددی تشکیل می دهند. در این تقسیم بندی های اجتماعی، برخی از این اقشار به عنوان «حلقه های میانی» شناخته می شوند.
در نظام های فلسفی و سیاسی کهن، ساختار اجتماعی از فرد آغاز می شد، سپس خانواده، و در نهایت دولت یا مدینه شکل می گرفت. در نگاه های لیبرال نیز، احزاب و ساختارهای حزبی به عنوان واسطه ارتباط بین فرد و حکومت مطرح شده اند. اما در جامعه ما، این ساختارها به دلیل درگیری با مناسبات قدرتی که در نگاه انقلاب اسلامی مشروعیتی ندارند، کارآمدی لازم را نداشته اند. در نگاه انقلاب اسلامی، سیاست و قدرت به خودی خود هدف نیستند، بلکه ابزاری برای اشاعه معنویت و تحقق سعادت انسان محسوب می شوند. در این چارچوب، «حلقه های میانی» می توانند نقش موثرتری در هویت سازی جوان مومن انقلابی — همان جوانی که در بیانیه گام دوم انقلاب مورد اشاره قرار گرفته — ایفا کنند، نه آنچه در اصل سیاسی گرایی مطرح می شود.
رهبر معظم انقلاب در این بیان، به طیفی از افراد اشاره می کنند که دغدغه اجتماعی دارند و مسئولیت اجتماعی خود را درک کرده اند. ایشان به این گروه، هویتی می بخشند و می فرمایند که باید در چارچوب یک نگاه تشکیلاتی مبتنی بر آرمان های انقلابی، فعالیت کنند. این فعالیت دقیقا در نقطه ای قرار می گیرد که فرد، خانواده، مناسبات اجتماعی و ساختار حاکمیت، همگی در یک زنجیره پیوسته قرار دارند. «حلقه های میانی» در این زنجیره، واسطه ارتباط بین مردم و حاکمیت هستند و این نقش، خود موضوعیتی مستقل دارد.
نوع اتصال مردم به حاکمیت نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. متاسفانه در این حوزه، بیشتر با شعارها روبرو هستیم و ساختارهای موجود نتوانسته اند به درستی مفهوم «مردمی سازی» را پیاده کنند؛ چرا که نگاه پشتیبانی گرایانه ای نسبت به مردم ندارند.
در یک سو، حکومت خود را خادم مردم می داند و فرض می کند که وظیفه آن صرفا ارائه خدمات است؛ در سوی دیگر، برخی نگاه های سنتی، متولی یا ظل الله را مسئول فکر و کنش به جای همه می دانند. اما در نگاه انقلاب اسلامی، هیچ یک از این دو رویکرد مشروعیت ندارند. نگاه مبتنی بر رابطه «امام و امت» است؛ جایی که امت در راستای امام حرکت می کند. با این حال، این رابطه هنوز به صورت نظری و ساختاریافته تبیین نشده است.
در مراکز پژوهشی و ساختارهای دولتی، همواره تلاش بر این بوده که مردم را وارد صحنه کنند، اما تاکنون صورت بندی نظری دقیقی در این زمینه ارائه نشده است. با این وجود، واژه «مردم» پرترددترین واژه در ادبیات امامین انقلاب است و نگاه اصلی ایشان این است که انقلاب اسلامی تا زمانی موفق است که بتواند مردم را با هویت اصیل خود در صحنه نگه دارد.
همین چند روز پیش، علمای حوزه در دیدار با حضرت آقا درباره همایشی برای علامه نائینی سخن گفتند. آقا در آن دیدار، به ویژه به دلیل تاکید علامه نائینی بر جمهوریت، از ایشان تمجید فرمودند. این موضوع نشان دهنده اهمیت جمهوریت و حضور مردم در صحنه است. با این حال، این مفاهیم هنوز به صورت ساختاری و عملیاتی درآمده اند.
در برهه های بحرانی — مانند کرونا، زلزله، سیل یا جنگ دوازده روزه — مردم به صورت خودجوش وارد صحنه می شوند و عاملیت های انفرادی آنان، در قالب تشکیلاتی خودساخته، به عاملیت های کلان تبدیل می شود. این عاملیت ها گاهی آن چنان موثر هستند که حتی حکومت به تنهایی نمی توانسته آن ها را شکل دهد. اما مشکل اینجاست که این حضور مردم تنها در شرایط بحرانی و زمانی رخ می دهد که همه با گوشت و پوست خود خطر را احساس می کنند. اگر صورت بندی نظری و ساختاری دقیقی از «حلقه های میانی» ارائه شود، می تواند مهم ترین زمینه ورود مردم به عرصه های تصمیم سازی و تصمیم گیری باشد.
مردم ممکن است در انتخابات رای دهند، اما در مناسبات اجتماعی، کار تشکیلاتی منسجمی که پشتش فکر و عقلانیت باشد، کمتر دیده می شود. حضرت آقا در این زمینه هشدار می دهند که این فعالیت ها نباید به صورت «بلبشویی» باشد، بلکه باید نظم و ساختار داشته باشد. اعطای هویت به این حلقه ها از منظر هویتی، می تواند نقطه اتصال و قوت اصلی باشد. فعال سازی این حلقه ها، بزرگ ترین نقطه قوت انقلاب اسلامی — یعنی حضور و عاملیت مردم — را تحقق می بخشد. حاکمیت نیز باید بداند که هرچه این حلقه ها را فعال تر نگه دارد، جامعه و هویت اجتماعی آن حفظ تر خواهد ماند.
در نهایت، نظم اجتماعی مبتنی بر عدالت، نه برابری مطلق، است. در چنین جامعه ای، افراد نخبه ای که شایستگی، تخصص و تعهد بیشتری دارند، در حلقه های میانی کلان تر جای می گیرند؛ و سایر اقشار نیز در حلقه های خردتر قرار می گیرند. این ساختار، الگویی از نظم اجتماعی است که در آن، هر فرد در جایگاه شایسته خود قرار می گیرد.

سؤال: با توجه به اهمیت کار تشکیلاتی با هویت دینی و انقلابی در نگاه امامین انقلاب و بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید رجایی و شهید باهنر و با در نظر گرفتن اینکه تمایز انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها، بعد معنوی، دینی و جهادی آن است، از دیدگاه شما حاکمیت امروز چه باید بکند؟ برخی از گروه های حزب اللهی و انقلابی که واقعا دغدغه مند هستند، می گویند که «مردمی سازی» گاهی به کلیشه تبدیل شده و اثربخشی آن کاهش یافته است؛ به طوری که برخی علما می پرسند: «ثم هذا؟» — یعنی در نهایت چه حاصل شد؟ تنها یک کار شعاری! راهکار شما برای این است که این فعالیت ها واقعا اثربخش باشند و در عین حال، جوان مومن انقلابی — یعنی همان طیف حزب اللهی — دچار کاهش انگیزه، رخوت و بی تفاوتی نشود، چیست؟
در یکی از دوره های تاریخی کشور، گفتمان «آزادی» مطرح بود؛ امروزه به سوی گفتمان «وفاق گرایی» یا «اجماع گرایی» حرکت می کنیم. گاهی در تلاش برای تحقق اجماع، آن قدر آش را شور می کنیم که به آسیب تبدیل می شود. برای حفظ پویایی و نشاط جامعه، باید از تبدیل اجماع به ابزاری برای سرکوب نظرات مخالف مراقبت کرد. رهبر معظم انقلاب نیز بارها تاکید فرموده اند که جوانان «موتور محرکه» جامعه هستند.
با پیشرفت انقلاب، رفتارهای احساسی جوانان کاهش یافته و عقلانیت و پختگی بیشتری در آنان دیده می شود. مطالبات آنان دقیق تر و مبتنی بر تفکر شده است. حتی در مناظرات دانشجویی، اختلاف نظرها با عقلانیت بیشتری مطرح می شود و برکات آن در سطح جامعه نیز مشهود است.
البته برخی موضوعات ظرفیت حضور در فضای عمومی را ندارند، اما به طور کلی، اختلاف نظر در محیط های علمی و فکری، برکات زیادی برای نشاط و تفکر اجتماعی دارد.
* برای فعال سازی «حلقه های میانی»، چند مسئله کلیدی وجود دارد:
اول، تقویت روحیه جمعی: این روحیه در جامعه ما به شدت آسیب دیده است. یکی از دلایل آن، گرایش علوم مدرن — به ویژه روان شناسی — به تاکید بر آسیب های روابط اجتماعی است. در نتیجه، افراد از برقراری رابطه اجتماعی ترسیده و تنهاتر می شوند.
تحقیقات جامعه شناختی نشان می دهد که انسان هایی که روابط اجتماعی بیشتری دارند، شادترند. اما با گسترش فردگرایی و فناوری های جدید، روحیه جمعی تضعیف شده و کار تشکیلاتی و مسئولیت پذیری کاهش یافته است.
دوم، ایجاد حس قدرت در مردم: در بسیاری از موقعیت ها — به ویژه در انتخابات — مردم احساس می کنند که نقشه ای از پیش تعیین شده وجود دارد و رای آن ها تاثیری در مسیر کلان ندارد. این امر، عاملیت اجتماعی را تضعیف می کند. حاکمیت باید جرئت کند تا در برخی حوزه ها — به ویژه در مواجهه با آسیب های اجتماعی — فضای واقعی برای مشارکت مردم فراهم آورد. تجربه نشان داده که خیریه ها و گروه های مردمی گاهی موثرتر از دستگاه های دولتی عمل می کنند، چرا که در آن جا افراد حس «اثرگذاری» را تجربه می کنند و این حس، حلقه های میانی را گسترش می دهد.
سوم، تقویت روحیه دینی مبتنی بر مسئولیت اجتماعی: دین در نگاه اسلامی، تنها محدود به اعمال فردی نیست، بلکه در تمام لحظات زندگی — حتی در نماز شب — به مناسبات اجتماعی توجه دارد. مثلا در نماز شب، از مومن خواسته می شود برای چهل مومن دیگر دعا کند. این نگاه، انسان را از تکلیف داری فردی به تکلیف داری اجتماعی سوق می دهد. تقویت این روحیه، زمینه ساز فعالیت های اجتماعی ذیل نگاه دینی خواهد بود.
چهارم، امیدآفرینی: نمی توان از مردم خواست که در تشکیلات مشارکت کنند، در حالی که آینده ای نورانی برایشان ترسیم نشده باشد. سیاست های دولت باید با اسناد رسمی هماهنگ باشد و از «زیرآبی رفتن» در اجرا جلوگیری شود. برای مثال، در حوزه جمعیت، گاهی سیاست های متناقض یا ساختارهای اقتصادی آسیب زا، امید مردم را کاهش می دهد. امید و چشم انداز آینده باید هم در سیاست گذاری حاکمیت و هم در رسانه ها تقویت شود.
سؤال: در عصری زندگی می کنیم که رسانه، علی رغم تنوع و تکثری که پیدا کرده و قالب های متنوعی که می گیرد، همچنان می تواند حرف اول را بزند — مخصوصا درباره «حلقه های میانی». راهکارهایی که بتواند رسانه ها را واقعا تاثیرگذار کند، به گونه ای که علاوه بر آینه بودن جامعه، بتواند خط دهی کند، حساسیت ایجاد کند، نقش حلقه واسطه بین مردم و حاکمیت را ایفا کند و مطالبه گری را تقویت کند. این نقش را چگونه می بینید؟
امروز حضور و گسترش رسانه در جامعه به شکلی است که روز به روز از قدرت حکومت ها در این عرصه کم می شود و در طرف مقابل قدرت مردم در این عرصه افزایش یابد. در ادبیات معاصر — از نیچه تا امروز — این تحول در جهت توده ای شدن جامعه، زمینه ساز گسترش نقش رسانه بوده است.
رسانه ماهیتی خاص دارد و شناخت این ماهیت برای استفاده موثر از آن ضروری است. متاسفانه گاهی در تبیین هنر و رسانه، به سبک های تک گویانه و خشک — مانند برخی برنامه های منبری یا تلویزیونی — روی می آوریم که نه تنها مخاطب کمتری جذب می کند، بلکه ممکن است آسیب اجتماعی نیز ایجاد کند.
رسانه باید در وجه هنری خود — از طریق فیلم، سریال، تئاتر و سایر ابزارهای داستانی — به تقویت روحیه جمعی و عاملیت اجتماعی کمک کند. آرمان های انقلاب اسلامی ذاتا جذاب اند و نیازی به تکرار خسته کننده ندارند. اگر این آرمان ها با زبان های هنری نو و متنوع بیان شوند — بدون اینکه هسته آن ها تغییر کند — می توانند نسل های جدید را به سوی کنش های اجتماعی سوق دهند.
انسان انقلاب اسلامی، انسانی «تکلیف دار دردمند» است: کسی که برای دیگران از دهان خود می گذارد. این الگو در سینمای اخیر — به ویژه در فیلم هایی درباره شهدا — به خوبی بازنمایی شده و مورد استقبال قرار گرفته است. اما در مقابل، فضای رسانه ای موازی نیز وجود دارد که گاهی حتی هنرمندان را تحت تاثیر قرار می دهد و آن ها را به منبع آسیب تبدیل می کند. این موضوع خود چالشی جدی است.
سؤال: نکته پایانی اگر هست، می شنویم.
نکته ای که لازم است بر آن تاکید شود این است که گاهی در جمع های فکری، به دنبال راه حل های شاذ و پیچیده می گردیم، در حالی که رهبر معظم انقلاب با بیانی ساده و همه فهم، مسیر سعادت جامعه را مشخص کرده اند.
در مورد «حلقه های میانی» نیز، نیازی به جست وجوی راه های موازی نیست. این مفهوم می تواند به عنوان یک «ابَر حل مسئله» عمل کند؛ یعنی ایده ای که در صورت فعال سازی، بتواند بسیاری از گره های اجتماعی را باز کند.
فارابی در کتاب «الحروف» می پرسد: «خطابه به چه کار می آید؟» و پاسخ می دهد که خطابه، عقلانیت فلسفی را به زبان جامعه می آورد. رهبر معظم انقلاب نیز با همین هنر، مفاهیم تخصصی را به زبانی ساده و روان برای مردم بیان می کنند. در این مسئله نیز، نیازی به پیچیده سازی نیست. اجرای همین بیان های روشن و ساده، قطعا اتفاقات خوبی را در عرصه های اجتماعی به دنبال خواهد داشت.
انتهای پیام/










نظر شما