دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۹
چرا سرانه کتابخوانی در ایران پایین است؟ / راه های افزایش سرانه مطالعه

حوزه/ یک نویسنده، کتابدار و فعال فرهنگی گفت: ترویج کتابخوانی در سنین کودکی و نوجوانی، نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت اجتماعی است، چرا که کتاب، تنها ابزار تقویت درک مطلب، گنجینه لغات و توانایی تفکر انتقادی نیست، بلکه پایه ساختار هوشی و اخلاقی فرد است.

خبرگزاری حوزه / کتابداری نه تنها شغلی تکراری و اداری نیست، بلکه یک نقش آموزشی، هدایتی و فرهنگی حیاتی است. کتابدار، مسیرساز دانش است؛ او نه فقط کتاب را نگهداری می‌کند، بلکه مسیر مطالعه را برای نوجوانان و جوانان طراحی می‌کند.

در عصر حکمرانی فضای مجازی و اطلاعات سریع، کتابدار با شناخت عمیق از سیر مطالعاتی، نیازهای روانی و فرهنگی نسل جوان، آن‌ها را از تکیه بر معرفی‌های تبلیغاتی به سمت مطالعه آگاهانه و پیوسته هدایت می‌کند.

ترویج کتابخوانی در این گروه سنی، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت اجتماعی است؛ چرا که کتاب، تنها ابزار تقویت درک مطلب، گنجینه لغات و توانایی تفکر انتقادی نیست، بلکه پایه ساختار هوشی و اخلاقی فرد است. کتابخانه، در دست کتابدار آگاه، به مرکزی تربیتی، فرهنگی و امن تبدیل می‌شود که جایگزین فضاهای خطرناک یا بی‌معنی می‌گردد.

نوجوانانی که با کتابداری صادقانه و مبتنی بر سیر منطقی مواجه می‌شوند، نه تنها کتاب می‌خوانند، بلکه یاد می‌گیرند چگونه فکر کنند. این فرآیند، ریشه تغییر فرهنگی است. بنابراین، ترویج کتابخوانی نیازمند بازتعریف کتابداری به عنوان یک حرفه رهبر فرهنگی است، نه یک کتابگذار، بلکه یک مربی ذهن. سرمایه‌گذاری بر آموزش کتابداران، تقویت کتابخانه‌های جامع و ادغام آن‌ها در رسانه‌ها، نه تنها یک انتخاب فرهنگی، بلکه ضمانتی برای ساختن نسلی آگاه، خلاق و انسانی است.

برای بررسی هرچه بیشتر این موضوع، در هفته کتاب و کتابخوانی گفت و گویی انجام داده ایم با مرضیه نفری، نویسنده، کتابدار و فعال فرهنگی که خدمتتان تقدیم می گردد:

سؤال: با توجه به اینکه هفته کتابخوانی در جریان است، آیا اخیراً کتابی از شما منتشر شده، در دست اقدام یا در حال چاپ می‌باشد؟

کتاب «سایه به سایه»، که توسط انتشارات زائر منتشر گردیده، اخیراً به چاپ رسیده و مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که من دبیری این مجموعه را بر عهده دارم. همچنین، رمانی نوجوانانه با عنوان «لوکیشن بده پیدات کنم» نیز در دست تهیه و به زودی منتشر خواهد شد.

سؤال: این چندمین کتاب منتشرشده شماست؟ و مخاطب اصلی آثار شما در چه رده سنی قرار دارند؟

این کتاب، هفتمین اثر منتشرشده من است. مخاطبان اصلی آثار من، نوجوانان و بزرگسالان می‌باشند.

سؤال: همان‌طور که اشاره شد، با توجه به برگزاری هفته کتاب و نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ماه، فضای رسانه‌ای و تلویزیونی معمولاً به بحث‌هایی درباره راهکارهای ترویج کتاب و کتابخوانی در جامعه می‌پردازد. رهبر انقلاب اسلامی نیز تأکید ویژه‌ای بر اهمیت کتابخوانی داشته‌اند. متاسفانه بر اساس آمارهای اعلام‌شده توسط مسئولان، سرانه مطالعه جامعه بین 13 دقیقه تا حداکثر 32 دقیقه در روز متغیر است که نشان‌دهنده ضعف فرهنگی نسبی در این حوزه می‌باشد. شما به عنوان یک نویسنده و فعال فرهنگی که خود اثراتی دارید و در امور مرتبط با کتابخانه‌ها مشارکت فعالی دارید، بر اساس تجربیات زیستی و بازخوردهای شما از تعامل با مردم و مخاطبان، چه پیشنهادات و راهکارهایی برای تقویت فرهنگ کتابخوانی دارید؟

من بیست و چهار سال است که در فضای کتابخانه‌ها فعالیت می‌کنم و از این مدت، حدود بیست و دو سال را به عنوان مدیر کتابخانه سپری کرده‌ام. تجربه‌ای که با چشمان خود دیدم این است که فعالیت‌های ترویجی مطالعه و ایجاد علاقه به کتاب باید از دوران کودکی آغاز شود. نهادهای کتابخانه‌های عمومی کشور، به عنوان یکی از متولیان اصلی انتشار فرهنگ کتابخوانی که رسالت اصلی آن‌ها همین امر است، این موضوع را مدنظر داشته‌اند و حدود ده تا پانزده سال است که در تمامی کتابخانه‌های عمومی، بخش تخصصی و ویژه کودکان را فعال کرده‌اند؛ عضویت کودکان در این کتابخانه‌ها نیز رایگان بوده است تا این اتفاق مطلوب و نتایج مثبت آن تحقق یابد.

به وضوح مشاهده می‌شود که علی‌رغم تمام چالش‌های اقتصادی موجود، کتاب کودکان بیشترین سهم را در سبد خرید خانواده‌ها دارد. من دیده‌ام که خانواده‌ها ممکن است برای خودشان کتاب نخرند، اما در صورتی که ضرورت مطالعه برای کودکان برایشان مشخص شود، این کتاب‌ها به‌تدریج در سبد خرید ظاهر می‌شوند — کتاب‌هایی که نه تنها ابزار آموزشی، بلکه بازی‌های فکری، بازی‌های فرهنگی و سایر ابزارهای تربیتی هستند، که به‌تدریج مسیر خود را پیدا می‌کنند.

اگر روش‌های ترویجی به درستی طراحی شوند یعنی کتابداران و مدیران کتابخانه‌ها، همراه با معلمان و مدیران مدارس، از کودکی به موضوع علاقه‌مندی به مطالعه بپردازند با وجود تمام جذابیت‌های فضای مجازی، بازی‌های الکترونیکی و جذابیت کارتون‌ها و انیمیشن‌ها، کودکان به طور طبیعی به سمت کتاب جذب می‌شوند. و هنگامی که کودک به کتاب می‌رود، اتفاقات بسیار مثبتی رخ می‌دهد.

* کودکان علاقه مند به کتاب خوانی از نظر فکری جلوتر از هم کلاسی هایشان هستند

به عنوان مثال، در رده‌های سنی ب و ج یعنی کودکانی که از کلاس دوم ابتدایی به بعد می‌خوانند مشاهده می‌کنیم که کودکی که کتاب می‌خواند، از نظر ذهنی چندین سال جلوتر از هم‌ردیفان خود قرار دارد. گنجینه لغات او گسترش می‌یابد، درک مطلب او تقویت می‌شود، و این کودکان معمولاً در مواجهه با درس‌ها کمتر با مشکلات رفتاری و ذهنی مواجه می‌شوند. حتی معلمان نیز به‌طور مستقیم اظهار می‌کنند که کودکانی که داستان می‌خوانند، در ریاضی نیز پیشرفت می‌کنند.

خانواده‌ها نیز این نکته را تأیید کرده‌اند و من خودم به عنوان نویسنده و مادر، این تجربه را در زندگی پسرم مشاهده کردم: پسرم بیشتر از کتاب‌های درسی، کتاب‌های غیردرسی را می‌خواند و من هرگز نگران پیشرفت تحصیلی او نبودم. هرگاه بازخوردی از مدرسه می‌گرفتم، همیشه گزارش‌های مثبتی می‌بود: «خیلی عالی است، بسیار خوب است». در حالی که من میزان مطالعه او را می‌دیدم، متوجه شدم که این میزان مطالعه آنقدر بالاست که در کانال خودم که تحت عنوان «خاطرات یک کتابدار» فعالیت می‌کند این موارد را مستند می‌کنم؛ من دیدم که گاهی شش صبح، زودتر از اینکه به مدرسه برود، نشسته و با شتاب کتاب می‌خواند. من به او می‌گویم: «بیا آماده شو و الآن سرویس مدرسه ات می رسد، مدرسه دیر نشود»، اما او ادامه می‌دهد. شب‌ها نیز کتاب می‌خواند. گاهی برای اینکه به او نگویم «دیگر کتاب نخوان»، دیدم که کتابش را برداشته و به حیاط رفته و می‌خواند.

واقعیت این است که او خودش پیش می‌رود و به تدریج کتاب‌ها را می‌خواند و به مرحله بعدی می‌رسد. یعنی اگر مسیر آغازین را به درستی شروع کنیم و علاقه به کتاب در کودک ایجاد شود، او خودش مراحل بعدی را طی خواهد کرد. من معتقدم که در دوران نوجوانی نیز این روند بسیار مؤثر است.

سؤال: اشاره داشتید به کانال خودتان و نوشتن «خاطرات یک کتابدار». به ذهنم رسید که یکی از نیازهای جامعه ما لذت‌بخشی از کتابخوانی و نشان دادن طعم شیرین مطالعه به جامعه است که نیازمند روایت‌نویسی در این زمینه می‌باشد. من بیشتر می‌خواستم به سمت رسانه‌ها بروم رسانه‌های تخصصی کتاب یا حتی رسانه‌های عمومی و از شما بپرسم که انتظارات شما از یک نویسنده و کتابدار چیست تا رسانه‌ها بتوانند با استفاده از این جریان روایت‌نویسی و تجربه‌های زیستی جذاب و شیرین، آنها را به شکل‌های مختلفی مانند پادکست، متن، ویدئو، کلیپ و حتی نمایش‌نامه منتقل کنند؟

یکی از مسائل مهمی که امروزه مورد توجه قرار گرفته، شناخت جایگاه کتاب و کتابدار است، زیرا همه این اقدامات منجر به ترویج کتابخوانی می‌شوند. کتابداری یکی از مشاغل بسیار ناشناخته است؛ نه تنها به درستی معرفی نشده، بلکه گاهی به شکلی تحقیرآمیز معرفی شده است. به عنوان مثال، در دهه ۱۳۷۰، طنزی معروفی وجود داشت که با رشته کتابداری شوخی می‌کرد و کتابدار را به عنوان «کتابگذار» توصیف می‌نمود. این معرفی نادرست، منجر به تنزل جایگاه این شغل در ذهن جامعه شد و هنگامی که نگاه جامعه به یک شغل، تحقیرآمیز باشد، آن شغل هرگز پیشرفت نمی‌کند و مورد اقبال و احترام عمومی قرار نمی‌گیرد؛ و هدف ما توسعه فرهنگ با شکست مواجه خواهد شد. این عناصر همه در یک زنجیره منسجم هستند.

هنگامی که امروزه به فهرست مشاغل در کتاب‌های راهنمای شغلی نگاه می‌کنیم، یا در هفته‌های مشاغل در مدارس که مشاغل به کودکان معرفی می‌شوند، متوجه می‌شویم که بسیاری از مشاغل ناشناخته باقی مانده‌اند. اگر از یک کودک کلاس چهارم یا پنجم بپرسیم که چه مشاغلی را می‌شناسد، پسران معمولاً می‌گویند: «خلبان، پلیس» و دختران می‌گویند: «پرستار، دکتر». کتابداری به‌طور چشمگیری در این فهرست‌ها حضور ندارد. اما اگر این شغل به درستی معرفی شود، علاقه‌مندان زیادی پیدا خواهد کرد و اتفاقات مثبتی رخ خواهد داد.

من خودم در دهه ۱۳۸۰ در یک کتابخانه در منطقه محروم قم فعالیت داشتم و اتفاقات بسیار خوبی را شاهد بودم: آن کتابخانه بهترین کتابخانه استان شد. یکی از دختران شانزده و هفده ساله که به آنجا می‌آمد، به من گفت: «ما هم دوست داریم مثل شما کتابدار شویم». امروز، او یکی از همکاران من در مقطع دکترای خود است و در کتابخانه مرکزی قم استخدام شده است.

* لزوم ورود فضای کتابخانه به فیلم ها و انیمیش های ایرانی

همچنین، بازخوردهایی از کودکانی که در اوایل دهه ۹۰ عضو کتابخانه من بودند، دریافت می‌کنم: کودکی که در آن زمان عضو بود، امروز پزشک شده و به من مراجعه می‌کند و می‌گوید: «من هنوز همه خاطرات خوبم را در کتابخانه به یاد دارم». یا یک دانشجو که می‌آید و می‌گوید: «من به دلیل همان تجربه‌های کتابخانه‌ای شما به دانشگاه رفتم». این‌ها نتایج واقعی کار ما هستند، و فکر می‌کنم اگر رسانه‌ها بتوانند این داستان‌های زندگی را منعکس کنند، بسیار مؤثر خواهد بود.

یک بخش از این وظیفه بر دوش کتابداران است که باید روایت‌نویسی کنند، و بخش دیگر بر دوش رسانه‌ها که باید وارد این فضا شوند. بسیاری از فیلم‌ها، انیمیشن‌ها و کلیپ‌های ما می‌توانند فضای کتابخانه را به عنوان لوکیشن خود انتخاب کنند.

فکر می‌کنم کتابخانه جذابیت لازم را دارد — نه آنچه که برخی فکر می‌کنند: یک مکان ساکت، تاریک و بی‌روح. خیر! با توجه به اینکه کتابخانه‌های عمومی به سمت کانون‌های فرهنگی و تربیتی پیش رفته‌اند، دیگر فقط مکانی برای مطالعه نیستند. در این فضاها، فعالیت‌های فرهنگی متنوعی انجام می‌شود: زنگ مطالعه، زنگ بازی، زنگ اسباب‌بازی، شعرخوانی، قصه‌گویی، اجرای نمایش‌هایی بر اساس محتوای کتاب‌ها، و حتی کارگاه‌های خلاقانه. کتابخانه می‌تواند به عنوان لوکیشن اصلی بسیاری از فیلم‌ها، کلیپ‌ها و انیمیشن‌ها عمل کند. هنگامی که کودکان این فضاهای جذاب را می‌بینند، به تدریج علاقه خود را به کتابخوانی توسعه می‌دهند.

سؤال: به نظر می‌رسد نیاز است که خود نویسندگان و فعالان فرهنگی و کسانی که تریبونی در جبهه فرهنگی دارند -مانند شما- به زمینه‌سازی تغییر باورهای فرهنگی بپردازند، زیرا بسیاری از خانواده‌ها کتابخانه‌های عمومی را بی‌اهمیت می‌دانند یا نقش آن‌ها را در سبک زندگی خود نمی‌شناسند در حالی که صاحب نظران بر این مهم تأکید دارند و کتابخوانی را در زمینه‌سازی موفقیت فردی، توسعه فردی و توسعه اجتماعی نقش آفرین می دانند. از آنجا که شما خود نویسنده هستید، چه پیشنهادی برای همکاران خود، فعالان فرهنگی و ناشران دارید تا در این تغییر باورهای فرهنگی، با اقتضایات روز، خلاقیت بیشتری به کار گیرند؟ در حالی که در عصر هوش مصنوعی و رسانه‌های نوین هستیم، شرایط نسبت به دو دهه قبل تغییر کرده است.

هر دهه‌ای مشخصات خاص خود را دارد. من چند وقت پیش تحقیقی را مطالعه کردم که مکان‌های اصلی در داستان‌ها و رمان‌ها را در دهه‌های مختلف بررسی کرده بود. در دهه ۱۳۶۰، مسجد، کوچه و خیابان، مکان‌های اصلی بودند. در دهه ۱۳۷۰، شهربازی‌ها نیز به این فهرست اضافه شدند. در دهه ۱۳۸۰، کافی‌نت‌ها و گیم‌نت‌ها جایگاه پیدا کردند. در داستان‌ها و فیلم‌های دهه ۱۳۶۰، کافه وجود نداشت، اما امروز، در داستان‌ها، کافه‌ها جایگاه بسیار اصلی‌تری نسبت به مسجد دارند. حالا باید پرسید: کتابخانه کجا می‌تواند قرار گیرد؟

من فکر می‌کنم که با توجه به افزایش سطح سواد و دانش جامعه از دهه ۱۳۶۰ تاکنون، کتابخانه‌ها باید در این لوکیشن‌های فرهنگی پررنگ‌تر شوند. ما باید با تصور سنتی کتابخانه به عنوان «خانه قرائت» فاصله بگیریم. به همین دلیل است که امروزه به سمت کتابخانه الکترونیکی حرکت می‌کنیم، به گونه‌ای که کتاب‌های صوتی، پادکست‌های مرتبط، نمایشنامه‌های مبتنی بر کتاب و داستان‌های زندگی را می‌توانیم به شکل‌های نوین ارائه دهیم.

وظیفه کتابخانه‌ها این است که نیازسنجی دقیقی از تمامی قشرهای جامعه انجام دهند تا بتوانند این محتواها را جذب کنند. هنگامی که نیاز مخاطب پاسخ داده شود، مخاطب خودش به سمت کتابخانه می‌آید. کافه امروز فضای آرام و خلوتی را برای تنهایی و تفکر ارائه می‌دهد — و مخاطب به آن می‌رود. آیا کتابخانه این مشخصات را ندارد؟ بله، دارد! امروزه در کتابخانه‌های مرکزی، چشم‌انداز جامعیت در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال، افتتاح کتابخانه مرکزی در خیابان امام خمینی (ره) در قم — منطقه‌ای کم‌برخوردار — اتفاقی بسیار مبارک بود. در ماه اول افتتاح، عضویت منطقه از ده هزار نفر فراتر رفت. در آنجا چه داریم؟ اتاق مطالعه عمومی. اما اگر بچه‌ها بخواهند روزنامه دیواری بسازند یا کار گروهی انجام دهند، و در همین فضا، دانشجویان دکترا و ارشد در حال مطالعه هستند، رفتار بچه‌ها — که با انرژی راه می‌روند و دست‌به‌دست می‌کنند — می‌تواند فضای مطالعه را مختل کند.

* کتابخانه برای تمامی گروه های سنی جذابیت داشته باشد

چه اتفاقی افتاد؟ تصمیم گرفتیم که اتاق مطالعه عمومی را به دو بخش تقسیم کنیم: یکی برای کار گروهی، با میزهای چندنفره، صندلی‌ها، و امکاناتی مانند مدادهای رنگی و کاغذ برای کارهای تیمی؛ و دیگری برای مطالعه تک‌نفره، با اتاق‌های آرام و بی‌درز، که دانشجویان می‌توانند با لپ‌تاپ و بدون هیچ مزاحمتی مطالعه کنند. این تفکیک، نیازهای متفاوت قشرهای مختلف را پاسخ می‌دهد.

همچنین، این کتابخانه می تواند یک کافه نیز داشته باشد؛ فضایی برای استراحت و قرارهای اجتماعی. در شهرهایی مانند قم، که خانواده‌ها، به ویژه خانم‌ها که اغلب از امکانات امن برای قرارهای اجتماعی محروم هستند، کتابخانه می‌تواند به عنوان مکانی امن، جایگزین پارک یا خیابان شود. اینجا می‌توانند قرارهای خود را بگذارند، بدون اینکه نگران ایمنی یا ارزش‌های فرهنگی باشند.

هنگامی که فرد چند مرتبه به این مکان می‌آید و در این فضا با کتاب‌های خوب مواجه می‌شود، نمی‌تواند بی‌توجه بماند. دوباره به فضای ترویجی بازمی‌گردیم و کتاب‌ها معرفی می‌شوند.

در حال حاضر، اگر فرصت بیاید، قصد دارم کتابی تخصصی در مورد کتابداری بنویسم. اما در حال حاضر، کاری که از دست من می‌آید — و به ویژه پس از شروع جنگ دوازده روزه — نوشتن «خاطرات یک کتابدار» است، که در کانال مشترک من و خواهرم منتشر می‌کنیم. هر دوی ما نویسنده هستیم و در این کانال مطالب خود را به اشتراک می‌گذاریم. همچنین، در کتاب «لوکیشن بده پیدات کنم» که به زودی منتشر خواهد شد، دقیقاً فضای کتابخانه، معرفی کتاب و شخصیت کتابدار را معرفی کرده‌ام. من سعی کردم این شخصیت را به شکلی واقعی و جذاب ارائه دهم، و اسامی کتاب‌هایی را که در داستان معرفی می‌شوند، نیز به صورت طبیعی درون داستان گنجاندم. تجربه نشان داده است که هنگامی که کتاب به این شکل معرفی می‌شود، کودکان به سراغ آن می‌روند و اعتمادشان را به آن می‌سازند.

سؤال: در طیف مخاطبان خود، اشاره کردید که هم نوجوانان و هم بزرگسالان مخاطب آثار شما هستند. بر اساس اقتضایات امروز و تغییرات در سبک زندگی، آیا تفاوتی در ذائقه مخاطب احساس می‌کنید؟ بحثی وجود دارد که می‌گوید ذائقه فرهنگی و کتابخوانی مخاطب در سال‌های اخیر تحت تأثیر شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی تغییر کرده است. شما چه تجربه‌ای در این زمینه دارید؟ آیا این فضای مجازی برای شما به عنوان فعال فرهنگی و نویسنده آسیب‌زا بوده است، یا از فرصت‌های آن استفاده کرده‌اید؟

این موضوع به میزان آگاهی مخاطب بستگی دارد. اگر مخاطب آگاهی کافی نداشته باشد، معمولاً به معرفی‌های مجازی تکیه می‌کند. من دقیقاً مشاهده می‌کنم که گاهی بحث تجاری و اقتصادی در پس این معرفی‌ها قرار دارد. مثلاً، یک دسته از بلاگرها در اینستاگرام، یک کتاب را به شکلی تبلیغاتی معرفی می‌کنند و در روز بعد، پیام‌های زیادی می‌آید: «خانم، من این کتاب را می‌خواهم». اما هنگامی که به کتاب نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که این کتاب برای نوجوانان مناسب نیست و صرفاً یک موج تبلیغاتی است. این موج به زودی می‌گذرد و دیگر کسی به آن نمی‌آید — اما از نظر اقتصادی، این اتفاق رخ داده است، زیرا اهداف تجاری اولویت دارند.

اما اگر ارتباط واقعی و مبتنی بر آگاهی شکل گیرد، اتفاقات دیگری رخ می‌دهد. من خودم تجربه کرده‌ام که دختران نوجوان به من می‌گویند: «این کتاب را می‌خواهم — این کتاب درباره دغدغه‌های دختران نوجوان است». من می‌فهمم که این کتاب از کجا آمده است — ممکن است بر اساس مبانی و فرهنگ حاکم بر آمریکا یا اروپا باشد — اما دختر می‌خواهد از آن برای زندگی خود استفاده کند.

* وظیفه یک کتابدار نشان دادن سیر مطالعاتی است

گاهی لیست‌هایی مانند «صد کتابی که باید قبل از مردن بخوانید» یا «اگر این ده کتاب را نخوانده‌اید، نصف عمرتان از دستتان رفته» را می‌آورند. من چون از این لیست اطلاع دارم، می‌گویم: «بعدیش این هست؟» و آن‌ها می‌گویند: «بله». من دیگر این لیست‌ها را حفظ کرده‌ام، اما بسیاری از این کتاب‌ها نه تنها برای فرهنگ ما مناسب نیستند، بلکه سیر مطالعاتی مناسبی نیز ندارند. مثلاً، اگر یک کتاب سورئال، یک کتاب فانتزی، یک کتاب کلاسیک، و یک کتاب روانشناسی زرد در کنار هم قرار گیرند، ذهن نوجوان آنقدر آشفته می‌شود که هیچ درکی نخواهد داشت.

یکی از مهم‌ترین وظایف کتابداران، آشنایی عمیق با سیر مطالعاتی است. من در طول سال‌های فعالیتم، کتابخانه‌ام به عنوان برترین کتابخانه کشور و من به عنوان مدیر فرهنگی برتر کشور چندین بار معرفی شدم — نه به دلیل کار خاصی، بلکه به دلیل اینکه من خودم به دلیل علاقه شخصی به نویسندگی، سیر مطالعاتی را به خوبی می‌شناسم و می‌توانم آن را به کودکان منتقل کنم.

به عنوان مثال، یک جوان هجده‌ساله به من می‌گوید: من می‌خواهم کتاب «برادران کارامازوف» را بخوانم. من به او می‌گویم: «دخترم، ادبیات روسی بسیار سنگین و فلسفی است. پیش از آن، بهتر است ادبیات فرانسه را بخوانی. این کتاب را ابتدا بخوان، سپس این را، و بعد بیا به من بگو». یا اگر نوجوانی داستان فارسی با سبک سورئال می‌خواند و متوجه نمی‌شود، به او می‌گویم: «این سبک برای تو در این مرحله سخت است. ابتدا این را بخوان، سپس به آن بپرداز». من هیچگاه به او نمی‌گویم «نخوان»، بلکه مسیر را برایش مشخص می‌کنم.

* وقتی که اعضای کتابخانه به کتابدار اعتماد کنند، در مسیر درست مطالعه قرار می گیرند

کودک و نوجوان و حتی بزرگسال امروز دوست ندارد کسی به او امر و نهی کند، اما هنگامی که به او می‌گویم: «اول این را بخوان، بعد آن را — چون می‌خواهم که نتیجه‌ای بگیری»، و متوجه شود که این توصیه از دلسوزی و آگاهی ناشی شده است، قبول می‌کند. گاهی به من می‌گویند: «خانم، چطور همه این کتاب‌ها را خواندید؟ چطور در ذهنت مانده؟» — پاسخ من این است: «چون سیر مطالعاتی دارم و آشفته‌خوانی نمی‌کنم».

هنگامی که این مسیر را به عضو کتابخانه توضیح می‌دهم، ایمان به من می‌آید. گاهی می‌گویند: «خانم، شما کی هستید که من بیایم؟» هنگامی که من ده کتاب را به آن‌ها معرفی می‌کنم، آن‌ها نمی‌توانند همه را ببرند، اما عکس می‌گیرند. در دفعه بعد، می‌آیند و می‌گویند: «این کتاب را بردم، بی‌خود بود». این نشان‌دهنده ایجاد اعتماد است. پیام آن‌ها می‌گوید: «خانم، این کتاب را بخوانم؟» — و من می‌دانم که رسالت خود را انجام می‌دهم. این امر باعث شده است که بارها، افراد برای من گل و هدیه بیاورند — فقط به دلیل این معرفی کتاب. این وظیفه من است، اما من باید اول خودم را بشناسم.

فکر می‌کنم با وجود تمام تغییرات و تأثیرات فضای مجازی، اگر ما بر کتاب مسلط باشیم، به درستی معرفی کنیم و آگاهانه باشیم، می‌توانیم نقش خود را ایفا کنیم. شاید سهم ما کمتر از جذابیت‌های فضای مجازی باشد، و شاید قدرت تبلیغاتی ما کمتر باشد — و این واقعیت است — اما اگر آگاه باشیم، خودمان نقد کتاب بنویسیم، مانند من که ماهانه یک نقد کتاب تخصصی می‌نویسم و خبرگزاری‌ها آن را منتشر می‌کنند، این کار به ما کمک می‌کند تا ابتدا خودمان آگاه شویم، سپس به مخاطب کمک کنیم، و در نهایت، اعتماد او را جلب کنیم. این مسیر، مسیر درستی است.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha