به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری حوزه، دکتر «راشد الراشد» فعال سیاسی بحرینی، از انقلابیون با سابقه این کشور است که از دوران جوانی خود با سایر انقلابیون بحرین در صدد احقاق حق مردم بحرین در رسیدن به آزادی و دموکراسی تلاش کرده است. انقلابیون بحرین تعیین حق سرنوشت سیاسی توسط مردم را مطالبه خود می دانند و با وجود دادن بهای این مطالبه که شهادت ، اسارت و تبعید از سوی رژیم آل خلیفه است همچنان بر احقاق این حق پافشاری می کنند.
مراة البحرین در قالب روایتی به مهمترین محورهای گفت و گو با دکتر راشد الراشد فعال سیاسی و صاحب تحقیقات و کتاب های متعدد می پردازد:
خوانشی از گفتگوی «طوفانی بر فراز آبهای خلیج فارس»: گواهی بر آگاهی و نبرد خاطره در تاریخ مدرن بحرین
گفتگویی که در پادکست با عنوان « أختام » با دکتر راشد الراشد، محقق و نویسنده بحرینی انجام شد، صرفاً یک خاطرهگویی نبود، بلکه سند تصویری جامعی بود که چشمانداز سیاسی، اجتماعی و فکری بحرین را در مراحل محوری تاریخ مدرن آن بازسازی میکند.
«الراشد» در اینجا نه صرفاً به عنوان یک شاهد، بلکه به عنوان یک شرکتکننده فعال که در شکلدهی به آگاهی کامل یک نسل نقش داشت، ظاهر شد و خوانش تاریخی دقیقی را ارائه داد که اطلاعات، تحلیل و بُعد انسانی را در هم میآمیزد.
این گفتگو، با روایتها، شهادتها و تحلیلهایش، صرفاً یادآوری گذشته نبود، بلکه رویارویی با تاریخ بود؛ رویاروییای که نه با هدف توجیه وقایع، بلکه با هدف نجات آنچه از حافظه باقی مانده است، پیش از آنکه توسط روایتهای رسمی بلعیده شود .
الراشد توانایی منحصر به فردی در پیوند دادن سه مسیر به هم پیوسته دارد: دگرگونی آگاهی دینی و سیاسی، مسیر دولت و امنیت، و تجربه انسانی در عمیقترین سطح آن.اینها همان محورهایی هستند که سهگانه کتاب های مستند او بر اساس آنها بنا شده است؛طوفانی بر فراز آبهای خلیج، جزیره زندان و زندگی یک زن بحرینی.
این آثار از روایت صرف فراتر میروند و به نبردی آشکار علیه فراموشی تاریخی و سادهسازی تبدیل میشوند. الراشد از طریق آنها، پروژهای منسجم برای بازسازی چشمانداز تاریخی از درون ارائه میدهد: از تجربه، درد، مقاومت و شکستها و هر آنچه که روایتهای اقتدارگرا سعی در پنهان کردن یا مبهم کردن آن داشتهاند.
نخستین ریشههای آگاهی: جستجوی یک پروژه بیداری
الراشد به دهه ۱۹۶۰ در روستای سنابس بازمیگردد، جایی که دینداری در تمام جزئیات زندگی روزمره حضور داشت، اما این دینداری سطحی بود؛ آیینهایی بدون جوهره، مراسمی که بدون زیر سوال بردن واقعیت، انسانیت یا دولت تکرار میشدند.
با این حال، این خلأ، فضایی برای جستجوی معنای عمیقتر ایجاد کرد، ظهور جنبشهای ملیگرا (مانند جنبش ملیگرای عرب) و جنبشهای چپگرا (مانند جبهه مردمی برای آزادی بحرین). این امر افقهای جدیدی را برای نسل جوانی گشود که به دنبال اسلامی بودند که مظهر آزادی و عدالت باشد، نه صرفاً اعمال و تمرینات اجتماعی.
اما یک سؤال اساسی باقی می ماند: آیا دین میتواند از یک عمل آیینی به یک پروژه تمدنی، اجتماعی و سیاسی تبدیل شود؟
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به رهبری امام خمینی(ره)، آن نسل، الگوی زندهای از اسلام را یافت که قادر به ارائه یک پروژه اجتماعی و سیاسی بود، نه صرفاً آیینهای خشک و انعطافناپذیر. در چنین فضایی بود که مهاجرت دکتر راشد اتفاق افتاد، سفری در جستجوی فضایی که امکان شکلگیری آگاهی جدید و رهایی از بازجویی ها را فراهم کند.
آیت الله سید هادی مدرسی مهندس مبلغ آگاهِ دین
الراشد مهمترین تحول فکری در بحرین را به ورود آیتالله سید هادی المدرسی در سال ۱۹۶۹ مرتبط میداند، کسی که او را «معمار آگاهیِ تبلیغی» توصیف میکند. حضور او صرفاً یک گفتمان جدید نبود، بلکه یک پروژه ساختاریافته بود که عمل دینی را از درون تغییر شکل داد.
او «صندوق اجتماعی حسینی» را تأسیس کرد، جوانان و فعالیت های فرهنگی را احیا کرد و محیطی آموزشی و تربیتی ایجاد کرد که دین را به تجربهای پویا و رو به رشد تبدیل کرد و بدین ترتیب پایههای یک جنبش تبلیغی بلندمدت را بنا نهاد که برای دهههای آینده در جامعه بحرین فعال ماند.
دسامبر ۱۹۸۱... وقتی یک رمان به نبرد تبدیل میشود
وقایع دسامبر ۱۹۸۱، که در آن جبهه اسلامی برای آزادی بحرین به تلاش برای کودتا متهم شد، همچنان یکی از حساسترین لحظات تاریخ مدرن بحرین است. روایت رسمی به رهبری ایان هندرسون، رئیس وقت امنیت کشور ، این رویداد را به عنوان تهدیدی مستقیم برای امنیت کشور معرفی میکرد، در حالی که الراشد استدلال میکند آنچه اتفاق افتاد، دستبرد به تاریخ و کنار گذاشتن هر خوانش دیگری بود که صحنه را به بستر سیاسی گستردهتر آن بازمیگرداند.
الراشد در سن ۲۲ سالگی کتاب خود با عنوان «طوفانی بر فراز آبهای خلیج فارس» را به عنوان روایتی متضاد با روایت رسمی، با تکیه بر شهادتهای زندانیان، گزارشهای مطبوعاتی بینالمللی و اظهارات مقامات ارشد، از جمله کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع سابق ایالات متحده، نوشت. نظر دکتر راشد هم بعد انسانی و هم بعد سیاسی را برجسته می کند. این کتاب، از این جهت صرفاً مستندسازی وقایع نیست، بلکه آشکار کردن هزینه واقعی مبارزه، رابطه فرد با دولت و تأثیر سیاستهای امنیتی بر بافت اجتماعی است.
الراشد تأکید میکند که وقایع سال ۱۹۸۱ را نمیتوان از بحران بزرگ قانون اساسی که پیش از آنها رخ داد، جدا کرد؛ بحرانی که ناشی از انحلال مجلس ملی در سال ۱۹۷۵ و تعلیق قانون اساسی ۱۹۷۳ بود. او استدلال میکند که درگیری واقعی بین رژیم به دنبال انحصار قدرت و جامعهای که خواستار حقوق اساسی خود بود، رخ داد.
الراشد همچنین این وقایع را به تحولات منطقهای گستردهتری که شورای همکاری خلیج فارس را تغییر شکل داد، مرتبط میداند و استدلال میکند که این وقایع صرفاً مسئلهای مربوط به بحرین نبود، بلکه نقطه عطفی استراتژیک بود که شورا را از یک چارچوب اقتصادی مبتنی بر همکاری به یک اتحاد امنیتی تنگاتنگ سوق داد که وظیفه اصلی آن کنترل اوضاع داخلی و محافظت از رژیمها به جای ترویج رشد و توسعه بود.
بنابراین، جای تعجب نبود که عبدالنبی العکری، فعال چپگرا، کتاب «طوفانی بر فراز آبهای خلیج» را «بهترین سند برای تاریخ مدرن بحرین» توصیف کرد، نه تنها به دلیل جسارت آن، بلکه به این دلیل که تکثر تاریخ را احیا کرده و رخنهای در دیوار روایت رسمی که قرار بود تنها صدا باشد، ایجاد کرده است.
جزیره زندان... سرکوبگری نظام مند
در رمان «جزیره زندان»، الراشد خواننده را به اعماق وحشیانهترین تجربه میبرد. قانون امنیت دولتی سال ۱۹۷۴ منجر به بازداشت هزاران نفر ، ۷۳ قتل فراقضایی و پنج شهید شد که زیر شکنجه جان باختند. این ارقام صرفاً آمار نیستند، بلکه گواهی زنده بر میزان سرکوبی هستند که در هر جنبهای از زندگی نفوذ کرده بود.
حماده اسم مستعار دکتر راشد الراشد
الراشد همچنین تجربه خود را با نام «هویت چندپاره» بازگو میکند. استفاده اجباری او از نام مستعار «حماده» برای زنده ماندنش، و پس از تلاش رژیم برای کشتن او مبارزهاش برای اثبات اصل و نسب واقعیاش، یعنی «الراشد»، آغاز می شود اما یک سوال عمیقاً انسانی را مطرح میکند: وقتی نام و ریشه یک فرد از او گرفته شود، چه چیزی از او باقی میماند؟
زندگی یک زن بحرینی... همدمی در تبعید
الراشد در کتاب سوم خود، شهادتی استثنایی در مورد نقش زنان در شکلدهی به آگاهی اجتماعی ارائه میدهد. همسر مرحومش، ام احمد، صرفاً یک همراه در تبعید نبود، بلکه ستونی اساسی بود که در ساختن خانه و چشمانداز فکریاش نقش داشت و به مطالعات دینی و نقشهای آموزشی و سخنرانی عمومی خود در محیطی چالشبرانگیز ادامه داد.
الراشد از طریق این اظهارات، نقش زنان را به عنوان عنصری جداییناپذیر در حرکت جامعه تأیید میکند و تأکید میکند که کار ملت بدون مشارکت فعال آنها ناقص است.
در ادامه گفتگوی الراشد به مسائل حیاتیای میپردازد که همچنان حلنشده باقی ماندهاند، مسائلی که ای کاش به آنها پرداخته بود، مسائلی که در درک تاریخ ملی نمیتوان از آنها غافل شد.
بنبست ۱۹۷۵ و پیامدهای قانون اساسی آن، علاوه بر قیام دهه ۱۹۹۰، رویدادی محوری که اثرات آن هنوز هم احساس میشود، رابطه بین شهروند و دولت را تغییر شکل داد.
این حافظه برای نسل دیجیتال که به سرعت در حال تجزیه شدن است، چه معنایی دارد؟ آیا ابزارهای سنتی مبارزه هنوز برای ساختن آگاهی جدید معتبر هستند؟ یا اینکه نبرد برای آگاهی اکنون به ابزارهای بیان و سازماندهی نیاز دارد که اساساً با ابزارهای دیروز متفاوت هستند؟
نتیجهگیری: خاطره به مثابه کنشی برای مقاومت
دکتر راشد الراشد صرفاً در حال نبرد با روایت رسمی نیست؛ او از حق چندوجهی بودن خاطره، به مثابه آینهای زنده از حقیقت، نه آنطور که حکومت میخواهد خوانده شود، دفاع میکند.
برای او، خاطره، آنطور که او از طریق کتابها و گفتگوهایش ارائه میدهد، صرفاً ثبت گذشته نیست، بلکه پروژهای برای مقاومت در برابر حذف و فراموشی است، تلاشی برای نجات حقیقت از جذب شدن در گفتمان رسمی.
درگیری در بحرین هرگز صرفاً یک مبارزه نظامی یا سیاسی نبوده است؛ بلکه همواره مبارزهای برای آگاهی بوده و هست: بین روایتی رسمی که به دنبال انحصار داستان است و روایتهای رایج که تلاش میکنند آنچه را که از دست رفته است، بازپس گیرند.
بنابراین، گفتگو صرفاً به یادآوری گذشته تبدیل نمیشود، بلکه دعوتی است برای نسل جدید است تا تاریخ خود را با نگاهی انتقادی بپذیرد.
مبارزه واقعی، مبارزهای آگاهانه است و نبرد در آن رویدادی یکباره و تصادفی نیست، بلکه فرآیندی مداوم برای ساختن ملتی است که داستانش نیمه کاره نیست، بلکه به طور کامل روایت می شود. گفت و گوی کامل از طریق لینک ذیل قابل مشاهده است:
https://youtu.be/uiDc5NTPhD4?si=fgvXjzpTZxDzLmiU
انتهای پیام/










نظر شما