عیسی بابایی، کارگردان مستند «فراتر از صدا» در گفتوگو با خبرگزاری حوزه با بیان اینکه پیوند میان مفاهیم بنیادین امید و مرگ در این اثر بهصورت آگاهانه و مبتنی بر یک جهانبینی دینی طراحی شده است، اظهار کرد: مرگ نه پایان که آغاز یک عبور است و امید نه یک احساس زودگذر، بلکه وعدهای الهی برای ادامه راه انسان محسوب میشود. مردی که در سکوت ساحل خطوطی بر خاک میکشد، در ظاهر مشغول بازی با شنهاست، اما در حقیقت در حال مرور فراز و فرودهای عمر خویش است. هر خط، نمادی از یک مرحله زندگی و هر توقف، یادآور مکثهای روح در مواجهه با تقدیر است. در این فیلم، امید همان نوری است که حتی در لحظه نزدیک شدن به پایان نیز خاموش نمیشود و مرگ بهمثابه پلی برای رسیدن به حیات برتر معنا میگیرد.
وی با تأکید بر نگاه دینی خود به مسئله مرگ تصریح کرد: در فرهنگ توحیدی، مرگ یک بنبست نیست، بلکه دریچهای به حیات ابدی است و تلاش کردم این معنا نه در قالب شعار، بلکه در سکوت تصویر و حرکت دست مرد بر خاک منتقل شود. وقتی خطوط یکییکی پاک میشوند، انسان با حقیقت فناپذیری خویش روبهرو میشود، اما همان دستی که خطی را محو میکند، خطی دیگر را از نو میکشد و این چرخه، تجلی وعده الهی درباره تداوم حیات در جهانی دیگر است. مرگ در نگاه من حذف نیست، بلکه تبدیل است و همین تبدیل، ریشه در امید دارد.
بابایی افزود: امید در این فیلم یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه نیرویی زنده است که انسان را حتی در تنهایی مطلق، از فروپاشی نجات میدهد. مرد تنها بر ساحل، اگرچه نشانههایی از فرسودگی و پایان را با خود حمل میکند، اما همچنان دست از ترسیم برنمیدارد و همین استمرار، نشانه امیدی است که در عمق جان مؤمنانه وی زنده مانده است. در جهانبینی دینی، انسان هیچگاه تنها نیست و حتی در آستانه مرگ نیز تحت نگاه رحمت الهی قرار دارد و کوشیدم این معنا با زبان تصویر بازتاب داده شود.
این مستندساز با اشاره به نسبت میان ایمان، مرگ و امید بیان کرد: در نگاه دینی، امید محصول شناخت درست از مرگ است، زیرا کسی که مرگ را گذرگاه بداند، ناامید نمیشود. در این اثر تلاش کردم مرگ نه با تصویر تلخ خاموشی، بلکه با نشانههای عبور، حرکت و ادامه نمایش داده شود. خطوطی که روی شن کشیده میشوند و بهتدریج محو میشوند، همان مسیرهایی است که انسان در دنیا طی میکند، اما محو شدن آنها به معنای نابودی نیست، بلکه نشانه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و این برداشت، ریشه در ایمان به معاد دارد.
وی با اشاره به نسبت میان مرگ و آرامش در نگاه الهی اظهار کرد: در جهانبینی دینی، مرگ برای اهل ایمان وحشتآفرین نیست، بلکه آرامشآفرین است، زیرا پایان رنجها و آغاز لقاء است. در این اثر نیز تلاش شد این آرامش در حرکت آرام دست مرد، در سکوت دریا و در امتداد افق بازنمایی شود. سکوت ساحل، سکوت اضطرابآور نیست، بلکه سکوت انتظار است؛ انتظاری برای عبور از این جهان به جهانی دیگر که وعدهگاه آرامش حقیقی است. همین نگاه موجب میشود مرگ در این اثر نه با ترس، بلکه با وقار و طمأنینه تصویر شود.
بابایی درباره پیوند امید با رحمت الهی در این اثر بیان کرد: امید در امتداد رحمت خداوند معنا میشود و این رحمت، هیچگاه از انسان بریده نمیشود، حتی در واپسین لحظات زندگی. مرد تنهای فیلم، اگرچه نشانههای پایان را با خود دارد، اما دست وی همچنان در حال ترسیم است، زیرا هنوز به فردا ایمان دارد؛ فردایی که ممکن است در این دنیا نباشد، اما در جهان دیگر استمرار دارد. این ایمان به فردای پس از مرگ، همان جوهره امید دینی است که انسان را از یأس نجات میدهد.
وی افزود: در نگاه من، مرگ آینهای است که حقیقت زندگی را شفافتر نشان میدهد و امید، نیرویی است که انسان را از سقوط در پوچی نجات میدهد. اگر انسان مرگ را پایان مطلق بداند، زندگی نیز بیمعنا میشود، اما اگر آن را گذرگاهی به حیات جاودانه بداند، هر لحظه زندگی معنا پیدا میکند. در این اثر نیز هر خطی که بر شن کشیده میشود، از یک زیست معنادار سخن میگوید؛ زیستی که حتی در آستانه مرگ نیز ارزشمند است، زیرا رو به بینهایت حرکت میکند.
این مستندساز درباره نسبت میان معاد و مسئولیت انسانی تصریح کرد: ایمان به مرگ معنادار و حیات پس از آن، مسئولیت انسان در این دنیا را سنگینتر میکند و این معنا در ساختار پنهان فیلم حضور دارد. مردی که خطوط زندگیاش را مرور میکند، تنها در حال خاطرهبازی نیست، بلکه گویی مشغول محاسبه نفس است؛ همان مفهومی که در آموزههای دینی پیش از مرگ بر آن تأکید شده است. هر خط، نمادی از یک انتخاب و هر مکث، نشانه تأملی در قبال اعمال گذشته است.
وی در تبیین نسبت میان فنا و بقا تصریح کرد: در اندیشه دینی، فنا مقدمه بقاست و مرگ نه نقطه پایان، بلکه آستانه ورود به حقیقت پایدار است. محو شدن خطوط بر شن، اگرچه در ظاهر نشانه نابودی است، اما در عمق معنا، اشارهای به انتقال از صورت به معنا و از ظاهر به باطن دارد. انسان از خاک برخاسته و به سوی معنا بازمیگردد و این چرخه بازگشت، لبّ پیام توحیدی درباره مرگ است که در ساختار تصویری فیلم نیز بهصورت نمادین جاری شده است.
این مستندساز با تأکید بر نقش تصویر در انتقال مفاهیم عمیق الهی گفت: زبان تصویر این ظرفیت را دارد که بیهیاهو، عمیقترین لایههای معنا را منتقل کند. در این اثر، تلاش شد مرگ و امید نه با دیالوگ، بلکه با حرکت، سکوت و تداوم دست معنا یابد. همین پرهیز از کلام مستقیم، مخاطب را به تأمل وامیدارد و ذهن را از سطح روایت به عمق معنا سوق میدهد. وقتی تماشاگر بدون شنیدن حتی یک واژه، به حقیقت عبور و استمرار میاندیشد، رسالت تصویر بهدرستی محقق شده است.
وی در ادامه به نسبت میان رنج انسانی و امید الهی اشاره کرد و گفت: زندگی بدون رنج معنا نمییابد و مرگ بدون امید، به یأس مطلق میانجامد. در این روایت تصویری، رنج در فرسودگی دستها، در سکوت ساحل و در خطوطی که بارها پاک میشوند، حضور دارد، اما این رنج هرگز به بنبست ختم نمیشود، زیرا امید همواره در ادامه حرکت نمود پیدا میکند. انسان مؤمن حتی در دل رنج نیز به افق رحمت چشم میدوزد و همین نگاه، نیروی ادامه مسیر را به وی عطا میکند.
بابایی در پایان بیان کرد: هدف اصلی این اثر، بازگرداندن نگاه معنوی به مقوله مرگ است؛ نگاهی که در هیاهوی زندگی مدرن کمرنگ شده است. وقتی مرگ از معنا تهی شود، زندگی نیز به سطح مصرف و روزمرگی فرو میافتد، اما هنگامی که مرگ در پیوند با معاد، لقاء و رحمت الهی فهم شود، زندگی نیز رنگ مسئولیت، تعهد و معنا به خود میگیرد. این همان مسیری است که در این روایت تصویری تلاش شد پیش روی مخاطب گشوده شود.
انتهای پیام










نظر شما