به گزارش خبرگزاری حوزه، روزی در اوایل ازدواجمان در بازارچه شاپور با پدر و مادر سید برخورد کردیم. سید خم شد و زانو زد و شروع کرد به بوسیدن پاهای آنها.
این صحنه برای من که اولین بار بود میدیدم، تعجبآور بود، ولی برای آنها عادی بود. سید با قامت رشید و شهرتش، مردی، خاضع، دلرحم و فروتن بود.
خانهای در خیابان مهدیخانی داشتیم که قبل انقلاب خریداری کرده بود ولی فروخت و خرج جنگ کرد.
بعد از شهادتش فهمیدم بدهی زیادی بابت جنگ داشت!
منبع: خانومی قاضی، همسر شهید، کتاب خاطرات شهید صفحه ۱۰۲










نظر شما