خبرگزاری حوزه | علامه ملاعبدالله بهابادی یزدی و علامه محمدتقی مصباح یزدی هر دو در مقاطعی از تاریخ تشیع زیستهاند که حکومت دینی شیعه شکل گرفته بود و نظام سیاسی وقت، بیش از هر زمان دیگر، به عقلانیت سامانمند و استدلالپذیر نیاز داشت. ازاینرو، توجه آن دو به منطق و علوم عقلی را نمیتوان جدا از نیازهای علمی، اجتماعی و حکمرانی دینی فهم کرد.
ملاعبدالله بهابادی در دورهٔ دولت صفوی، زمانی که تشیع به مذهب رسمی و مبنای نظام سیاسی تبدیل شده بود، منطق را از دانشی محدود به نخبگان فلسفه خارج کرد و آن را به کتابی درسی و آموزشی برای عموم طلاب بدل ساخت. این اقدام، منطق را به دانشی بینرشتهای تبدیل نمود که نهتنها در فلسفه، بلکه در اصول فقه، فقه استدلالی و علم کلام نقشآفرین شد. بدین ترتیب، نظام آموزشی حوزه توانست زبانی مشترک برای استدلال، داوری و تصمیمسازی علمی فراهم آورد؛ امری که برای ادارهٔ فقهی و کلامی یک حکومت دینی ضرورت داشت.
در مقابل، علامه مصباح یزدی در عصر جمهوری اسلامی ایران با وضعیتی مواجه بود که حکومت شیعی موجود، علاوه بر ادارهٔ فقهی جامعه، با چالشهای معرفتی جهان مدرن نیز روبهرو بود. ازاینجهت، او منطق و علوم عقلی را در چارچوبی گستردهتر بازخوانی کرد و آنها را به پشتوانهٔ نظری عقلانیت نظام دینی تبدیل ساخت. در آثار وی، منطق صرفاً ابزار آموزش صوری نیست، بلکه عنصری اساسی در تولید یقین، دفاع از مبانی فکری نظام اسلامی و پاسخگویی به شبهات فلسفی و معرفتشناختی معاصر است.
بهطور کلی میتوان گفت ملاعبدالله بهابادی با نهادینهسازی آموزشی و عمومیسازی منطق، عقلانیت لازم برای استقرار علمی حکومت شیعی را فراهم ساخت، و علامه مصباح یزدی با بازتفسیر کارکردی علوم عقلی، به تحکیم بنیانهای نظری و عقلانی حکمرانی دینی در عصر جدید پرداخت. تفاوت رویکرد این دو، برخاسته از تفاوت زمانههاست، اما هر دو گواه آناند که منطق در سنت شیعی، دانشی انتزاعی و منزوی نیست، بلکه دانشی زنده و پاسخگو به نیازهای علم، جامعه و نظام سیاسی دینی است.
یادداشتی از حسن عبدی پور ، پژوهشگر حوزه علوم عقلی










نظر شما