شنبه ۶ دی ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۲
شهید زارع؛ از ادب در برابر پدر تا آگاهی مادر از لحظه شهادت

حوزه/ در دیدار صمیمانه اعضای خانه طلاب جوان با خانواده شهید عبدالصالح زارع، پدر این شهید مدافع حرم به بیان ویژگی‌های شخصیتی فرزندش پرداخت و روایت تکان‌دهنده‌ای را از لحظه شهادت عبدالصالح توسط مادر شهید بیان کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از قم، عصر امروز و در ادامه سلسله نشست‌های فرهنگی و معنوی «بیت‌النور»، جمعی از اعضای موسسه خانه طلاب جوان قم به همراه خانواده هایشان با حضور در منطقه بنیاد قم، مهمان خانه باصفای شهید مدافع حرم «عبدالصالح زارع» شدند تا درس‌هایی از سبک زندگی جهادی را از زبان پدر این شهید بیاموزند.

این دیدار صمیمانه که با هدف تکریم خانواده‌های معظم شهدا و زنده نگه داشتن یاد شهدای مدافع حرم برگزار شد، حال و هوایی متفاوت داشت.

پدر شهید زارع در این محفل، به بیان ویژگی‌های شخصیتی فرزندش پرداخت و گفت: عبدالصالح همواره در زندگی به دنبال کارهای سخت بود و هیچ‌گاه دنبال عافیت‌طلبی نبود و در محل استقرارشان از انجام کارهای خدماتی مثل نظافت سرویس های بهداشتی ابایی نداشت.

ادب؛ کلیدواژه رفتار شهید در برابر والدین

پدر شهید زارع با اشاره به حجب و حیای کم‌نظیر فرزندش اظهار کرد: عبدالصالح آنچنان احترام مرا نگه می‌داشت که گاهی من معذب می‌شدم و احساس راحتی نمی‌کردم. حتی روزی به مادرش گلایه کردم و گفتم «به عبدالصالح بگو جلوی من راحت باشد، این‌قدر رسمی بودن برای من سخت است».

وی افزود: وقتی مادرش این موضوع را به او منتقل کرد، عبدالصالح تنها یک پاسخ داد و گفت: «مامان! ادب… ادب…». او روی رعایت ادب در محضر پدر حساسیت ویژه‌ای داشت و آن را خط قرمز خود می‌دانست.

ارتباط قلبی مادر و فرزند

بخش دوم سخنان پدر شهید، روایتگر رابطه‌ عاطفی عمیق میان عبدالصالح و مادرش بود. وی در این باره گفت: پیوند عاطفی این مادر و پسر به قدری عمیق بود که حتی اگر عبدالصالح بدون اطلاع قبلی از شمال کشور راهی خانه می‌شد، مادرش پیش از رسیدن او می‌فهمید و می‌گفت «عبدالصالح امروز می‌آید».

روایت تکان‌دهنده‌ پدر از لحظه شهادت عبدالصالح

در ادامه، پدر شهید زارع به توصیف صحنه‌ای می‌پردازد که نشان می‌دهد پیوند عاطفی مادر و فرزند تا چه حد می‌تواند فراتر از مکان و زمان باشد. روایتی که شنیدنش برای هر مخاطبی تکان‌دهنده است.

پدر شهید با بیان اینکه مادر عبدالصالح از لحظه شهادت فرزندش آگاه بود، گفت: روز شهادت، من مشغول تماشای اخبار بودم و حاج‌خانم مشغول دعا و مناجات بود. ناگهان دیدم ایشان گفت «آخ» و به حالت خاصی لرزید.

وی ادامه داد: مادرش همان لحظه گفت: «عبدالصالح همین الان شهید شد؛ افتاد توی بغل من!» و بعداً خبر رسمی شهادت، صحت احساس مادر را در همان ساعات شهادت تایید کرد.

نذر ۵۰۰ صلوات برای عاقبت‌بخیر شدن با شهادت

پدر شهید زارع با بیان اینکه همسرش شهادت را اوج کمال فرزندش می‌دانست، تصریح کرد: نگاه مادر عبدالصالح به مقوله شهادت بسیار والا بود. ایشان روزانه ۵۰۰ صلوات نذر می‌کرد تا پسرش شهید شود. حتی به یاد دارم یک‌بار یقه عبدالصالح را گرفت و تکان داد و گفت: «تو باید شهید شوی، اگر شهید نشوی حیف می‌شوی…».

وی در پایان خاطرنشان کرد: وقتی خبر شهادت رسید، مادرش به حرم حضرت معصومه (سلام الله‌علیها) رفت. او نگران بود که مبادا پیکر پسرش دست تکفیری‌ها بیفتد. به حضرت عرض کرده بود «من خودم نذر کردم پسرم شهید شود، اما برایم سخت است پیکرش دست داعشی‌ها باشد». همین توسل باعث شد پیکر مطهر عبدالصالح زودتر از سایر شهدا بازگردد و دل مادر آرام بگیرد.

شهید زارع؛ از ادب در برابر پدر تا آگاهی مادر از لحظه شهادت

شهید زارع؛ از ادب در برابر پدر تا آگاهی مادر از لحظه شهادت

شهید زارع؛ از ادب در برابر پدر تا آگاهی مادر از لحظه شهادت

شهید زارع؛ از ادب در برابر پدر تا آگاهی مادر از لحظه شهادت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha