جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
ی

این عالم ربانی پس از عمری مجاهدت علمی و عملی، درست مانند علمدار مظلوم کربلا حضرت ابوفضایل عباس(ع) به شهادت رسید. و چه توفیق سترگ و نعمت شگرفی؛ شهادت در حریم حرم امام عشق آنهم به رسمی که علمدارش طی کرد.

این عالم ربانی پس از عمری مجاهدت علمی و عملی، درست مانند علمدار مظلوم کربلا حضرت ابوفضایل عباس(ع) به شهادت رسید. و چه توفیق سترگ و نعمت شگرفی؛ شهادت در حریم حرم امام عشق آنهم به رسمی که علمدارش طی کرد.

خبرگزاری حوزه/ نامت بلند باد ای عالم آسمانی که با قلم خویش، که در مرکب خونت آغشته به شور الهی و شوق پروازی مومنانه گشته بود، زیباترین واژه های ناب و تابناک عظمت و مجاهدت را بر لوح جهان رقم زدی.

آری؛ در این شماره از فرزانگان دینی و روحانیان آسمانی به زندگی بزرگمردی می پردازیم به نام شهید آیةالله العظمی غروی تبریزی که زندگی اش برگ زرینی به سبزی و سرخی، در کتاب پرعظمت و زیبای حیات طیبه مجاهدان راه خداست.

همه قبیله من عالمان دین بودند

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه

که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت

مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من

وجود من ز میان تو لاغری آموخت

بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع

چنان بکند که صوفی قلندری آموخت

دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن

کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت

یک زندگی که بر مدار جهاد علمی و عملی در راه خدا و دین مبینش می گردد و از این منظومه زیبای روحانی و آسمانی، بیرون نمی رود.

او که قلم و قدمش را در راه حقیقت فدا کرد و جانش را بر این راه منور و عزیز و ارزشمند ارزانی داشت.

این عالم ربانی در سال 1305شمسی در خانواده ای متدین که در سایه سار قران و عترت، به پاکی و زیبایی می زیست به دنیا آمد.

پدرش تجارت پیشه ای بود مومن که به شیوه اسلاف و پدرانش، پیشه تجارت را در بازار شهر تبریز پی می گرفت.

میرزا علی که به دنیا آمد تنها دو بهار را در سایه سار پدر عزیزش تجربه کرد که ناگهان گرد بی پدری و یتیمی را بر سیمای خویش حس نمود.

بی پدری در دو سالگی؛ از دست دادن تکیه گاهی عظیم و عزیز که پشتوانه ای معنوی و مادی برای او به شمار می آمد.

علی این بار غم را به سختی بر دوش کشید اما تمام قدرتش را به زانوان کودکانه اش بخشید و ایستاد و به راهی ادامه داد که در پیش داشت.

راهی که آینده مشخص می کرد چه نتیجه ای به بار خواهد آورد وچه انسان بزرگی را تقدیم جامعه اسلامی خواهد نمود.

میرزا علی شش سالش بود که بسان دیگر اقران و امثالش برای آموختن علوم اسلامی و انسانی به یادگیری علوم دینی همت گماشت.

او مقدمات علم دین و الفبای آیین را پس از یادگیری زبان و ادب پارسی در همان تبریز آموخت و بعد از آن بود که همچون دیگر طلبه‌های نوآیین و نوآموز عاشق علم دین، راهی دیار علم پرور و شهر علم و اجتهاد یعنی قم مقدس شد.

او در قم این توفیق را داشت تا پس از طی مراحل اولیه علوم دینی در مقاطع بالاتر به محضر باهرالنور بزرگانی همچون حضرات آیات بروجردی حجت کوه کمره ای خوانساری وشاهرودی برسد.

حضور در محفل درسی و کلاس علمی این نام آوران علم دین، باعث شد تا میرزا علی برای کسب فیض در مراتب والاتر و وسعت بخشیدن به دریای فهم و خرد خویش، کوله بار سفر بر دوش نهد و پای افزار سلوک در راه علم دین را بر پای خویش بربندد و به سوی دیار ولایت و امامت و حوزه علمیه نجف اشرف و جوار حریم حرم امیرالمومنین علی(ع) راهی سفری معنوی و علم آورانه گردد.

در نجف بود که ایشان توفیق یافت به حضور بزرگان و اعزه ای همچون آیةالله العظمی خوئی و شیخ حسین حلی و محمد باقر زنجانی برسد و در اقیانوس علم و معرفت و معنویت آن بزگمردان وادی علم و حلم، غواصی کند.

با رحلت استاد معظم ایشان، آیةالله العظمی خوئی، میرزا علی غروی رحل اقامت بر کرسی تدریس افکند و کلاس درس خویش را برپا داشت.

او که با سیر و سلوکی دلیرمردانه در این سالها، وادی علم و مراتب حلم و دریای فکر را در نوردیده بود، اینک وقت آن بود که با شعفی معنوی و شوری ربانی و شوقی عرفانی، با نظم و نسقی دلپذیر و کم نظیر به تدریس روی آورد و با تألیف و پژوهش و تحقیق و تدقیق در مراتب فکر و خرد و علم و معرفت، راه پرعظمت خویش را ادامه دهد.

از جمله شاگردان ایشان می توان به بزرگانی نظیر آیات عظام و علمای گرام سید کمال حیدری، عبدالحسین صادق عاملی، سید علی حسینی بغدادی، عبدالله دندن، محمدامین بن محسن مامقانی و دیگر اجله فکر و فخر و حکمت اشاره نمود.

آری؛ کلاس درس ایشان، از زمره شلوغ ترین و وجدآورترین محافل علمی آن روز گشت و در تاریخ حوزه علمیه نجف، درخشید.

ایشان در نجف اشرف علاوه بر تدریس این توفیق را داشت تا با اقامه نماز در حرم امیرالمومنین علی(ع) بتواند در دریای ولایت مولا، غرقه شود و از لطایف و مواهب این حضور نورانی، بههر مند گردد.

با این حال، علاوه بر تدریس و تألیف و پژوهش، همراهی او با مردم و پاسخگویی به نیازهایشان و جواب دادن به درخواستها و نیازها و استفتائات آحاد جامعه، از جمله تلاشها و فعالیتهای ماندگار و اثربخش این روحانی بزرگ بود.

و در میان آثار گرانسگ و ارجمند این عالم ربانی نیز می توان به حاشیه بر کفایه الاصول، رساله هایی در فقه همچون قاعده طهارت، تجاوز، ید، رضاع و... و نیز مناسک حج اشاره نمود.

روحانی بزرگواری که آداب زیبای عبادت و زیارت را از طواف حرم امیر(ع) گرفته تا زمزمه نمودن هر روزه زیارت عاشورا به جای می آورد.

حضور در آن سرزمین نورانی این موهبت را نیز برایش به همراه داشت که بتواند با پای عشق به زیارت قبله عشاق رود و بر گرد شمع وجود حرم سیدالشهدا(ع) جان و جهان خویش را صفا دهد و از وجود آن امام همام طلب توفیق در راه خدا و رستگاری و رهایی کند.

حکایت دلدادگی او به صفای حرم یار و شبهای جمعه ای که با شوری عرفانی و شوقی ربانی راهی کربلا می­شد تا با نماز و راز و نیازش، در آسمان معرفت بال و پر گیرد و بر فراز شهر عشق پرواز کند، حکایتی است بس شنیدنی و رشک برانیگز.

آری؛ این آیت ربانی، دل و عقل را به هم گره زده بود و عشق و فکر را توأمان پیش می برد.

به همان اندازه که صلای علم را در می داد، صفای عبادت را نیز ثمر می داد و در سحرهای آفتابی نیایش و راز و نیاز با خالق بی نیاز، اوج می گرفت و بالا می رفت.

و چه زیبا و غبطه برانگیز اینکه این پرواز در حریم حرم مولا علی(ع) و آقا سیدالشهدا(ع) شک می گرفت و قد می کشید و بالا می رفت.

و همین رویه نورانی بود که او را آماده ساخت تا در مرگی سرخ، رو به سوی بهشت کند و آزادی را بربیند.

آری؛ سرانجام در شامگاه جمعه 23صفر 1419ق در حالی که این آیت ربانی و روحانی نورانی در حال بازگشت از زیارت حرم حضرت اباعبدالله(ع) بود مورد اصابت گلوله ناجوانمردانه مزوران و مزدوران صدام خبیث قرار گرفت و به شهادت رسید.

شهادتی که همراه با اعمال سبوعانه دژخیمان بعثی، با هدف قراردادن قلب و بعد چشم و بعد قطع نمودن دستهای مبارک ایشان شد.

درست مانند علمدار مظلوم کربلا حضرت ابوفضایل عباس(ع)؛ و چه توفیق سترگ و نعمت شگرفی؛ شهادت در حریم حرم امام عشق آنهم به رسمی که علمدارش به شهادت رسید.

آری؛ ای پیرو مرشد ربانی، ای آیت حقیقی خدا، شهید بزرگوار آیةالله العظمی غروی تبریزی نامت بلند باد که با قلم خویش، که در مرکب خونت آغشته به شور الهی و شوق پروازی مومنانه گشته بود، زیباترین واژه های ناب و تابناک عظمت و مجاهدت را بر لوح جهان رقم زدی.

هزار بلبل دستان سرای عاشق را

بباید از تو سخن گفتن دری آموخت

برفت رونق بازار آفتاب و قمر

از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت

من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش

ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت

به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست

ندانمش که به قتل که شاطری آموخت

چنین بگریم از این پس که مرد بتواند

در آب دیده سعدی شناوری آموخت

 

*پی نوشت:

با بهره گیری از گلشن ابرار ج7 و دانشنامه بزرگ اسلامی

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha