چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
یادگاه شهیدان

خبرگزاری حوزه/ تلالو پیشانی اش هر گلوله سرگران را مدهوش می کرد. او مرد رفتن بود. برای ماندن نیامده بود؛ اما سهم زمین چه می شد؟

برگ برگ کتاب سبز و سرخ رشادتها و شهامت های الهی مردان راه خدا، پر از لحظه های بشکوه و عزیز و عظیمی است که حیات آدمی را به قله معنویت و عروج به ملکوت وصل مبدل نموده اند.

در این میان وقتی تاریخ زندگی و سیره و سلوک شهیدان حوزه و عالمان اهل عمل و شاهدان مشهد وصال حق را در مسیر علم دین و راه آیین مرور می کنیم به آدمهایی می رسیم که گویی اسطوره و افسانه اند، اما واقعی تر از هر واقعیتی، از میانه همین کوچه و خیابانهای شهرهای ایران اسلامی عزیز پر گشودند و راهی آسمان عشق و معرفت شدند.

پرواز با بال رشادت در آستان شهادت

شهدای روحانی، گلهای سرسبد مدرسه علم و عملند که نه فقط با زبان بلکه باجان و دل ، بر راه رهایی مهر عاشقی زدند و راهی دیار و وصال حق گشتند.

یکی از این نامهای زیبا طلبه شهيد علي اصلاني است.

او که در سال 1338 در «اهر» به دنیا آمد و از دل خانواده اي مذهبي قدم در راه حیات طیبه ای نهاد که ختم به شهادت در راه خدا شد.

از ابتدای عاشقی تا انتهای رازقی

علی دوران ابتدايي را با موفقيت گذراند و آنهم در زمانه ای که با قيامهاي خياباني و تظاهرات مردم انقلابی ایران زمین عليه نظام ستم شاهي دیکتاتور و خودکامه پهلوی همراه گشته بود.

علی که در آن سالها جوانی برومند بود، حضوری جدی و جانانه در برنامه های مختلف نهضت انقلابی مردم ایران داشت و پا به پای دیگر قشرهای مردم در این مسیر به بایستگی و شایستگی نقش خود را ایفا نمود.

تحصیل در حوزه علميه تبريز

ورودی که به نقطه عطفی در زندگی علی تبدیل گشت و نقطه عروجی دیگر در حیات معنوی او شد.

علی که با ورودش به حوزه علمیه این توفیق را داشت که شاهد روزهای پیروزی انقلاب اسلامی باشد، پس از این نقطه عطف طلایی در تاریخ معاصر ایران زمین، تمام توان و تلاش خویش را برای سلوکی عالمانه در مسیر فراگیری معارف اسلامی دین مبین اسلام و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به کار گرفت.

 

ناقوس جنگ و تشخیص مرد از نامرد

...به دوران جنگ رسید و اینجا بود که با دستی سلاح علم و با دست دیگر تفنگ جهاد با دشمنان خدا را برداشت و راهی دیار رزم شد.

آنانکه با علی نفس زدند می گویند؛ او شور و عشق ديگري داشت و به عنوان سرباز مخلص آقا امام زمان – عجل الله تعالي فرجه- به درس بسيار دلبسته بود... و همین عشق به تحصیل است که ارزش جهاد رزمی او را دو چنادن می کند.

علی همیشه لبخندي لطیف بر لب داشت.

لبخندی که در تاريخ 1/8/62 در منطقه بازخاک عراق، به خون نشست و به ابدیت پیوست.

برادرش در خاطره ای ناب از او می گوید:

علی عاشق امام حسین -علیه السلام- بود. اسم زیبای امام حسین بر سینه پیراهنش این عشق را فریاد می زد. یک بار که به مرخصی آمد در مسجد نشسته بودیم زمستان بود و هوا سرد، بخاری را روشن کرده بودیم و در پناه گرمش آرام گرفته بودیم.

ناگهان شهید برخاست و به سمت درب رفت و در آغوش سرد فضا قرار گرفت تعجب ما برانگیخته شد. سوال کردیم چرا به هوای سرد پناه بردی؟علی گفت: الان رزمنده ها در هوای سرد جنگ می کنند. من نمی توانم این جا در هوای گرم بنشینم، باید سردی را بکشم تا جنگ را حس کنم.

تلالو پیشانی اش هر گلوله سرگران را مدهوش می کرد. او مرد رفتن بود. برای ماندن نیامده بود؛ اما سهم زمین چه می شد؟ شهید، کام دل اندر کام شکسته بود که برای رفتن هیچ غل و زنجیری بر پا و گردنش نباشد. او عجیب می درخشید. او که رفت، رفتنی بود.

محشری که شهادت به پا کرد

سال 1362 روزی که شهادت علی را شنیدیم و جهت تدفین به وادی رحمت تبریز رفتیم محشری بود. 15 روز بود که ستاره شده بود و آرایش طاق ایوان قدس عشق گردیده بود؛ اما زمانی که صورت ماهش را می دیدی دیگر ماه در نگاهت رنگ و بری نداشت. او نرفته بود. خوابیده بود. اصلاً خواب هم نبود آرام گرفته بود.

آن شب در آسمان آماده باشی اعلام شد، ستاره ها هم قسم شدند. شهاب بود که از آسمان به یاری جوانمردان باریدن گرفته بود، مردان رفته گفته بودند که روزی باز خواهند گشت.

آنک وصیت نامه ای از جنس شور و شعور

وصیتش با کلام نابی از امام راحل آغاز می شود که: در قاموس شهادت واژه وحشت نيست. 

و بعد به زیبایی واژگانی ادبی می رسد از این جنس:

خدا... بخشنده‌اي كه درش بيكران و لطفش بي پايان است و بندة گناهكاري چون حقير را رخصت مي‌دهد تا خود را از زير بار گناهاني كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بشويم و كمكم مي كند در پرتو دانش در صراطش حركت كنم؛ اما متاسفانه زمين قدر باران را نمي‌داند. من نيز با آن همه لطف و مرحمت او، هنوز غرق در گناهم و در شكر و سپاس نعمت‌ها و الطاف و مهرباني‌هايش تنبل و كاهلم.

خدا ... مرا نيز در زمرة شهدا محسوب بدارد و به تبار حسينيان واصلم گرداند تا با آنان محشور باشم و روحم را از كالبد خسته‌ام به سدره المنتهي برساند.

مردم ایران!

...وصيتي براين هم وطنان و هم دينان عزيزم بنمايم: كفران نعمت انقلاب الهي و اسلامي، تحت رهبري امام امت، خميني بت شكن با فداكاري بيش از هزاران شهيد و جانباز ، باعث خواهد شد باز ظلم و تباهي حلقومتان را براي مدتي طولاني بفشارد و همه را به يوغ و سلطة طاغوتي ديگر بكشاند؛ پس اين نعمت را پاس داريم و از دستاوردهاي انقلاب حراست كنيم و براي صدور و تحقق اهداف انقلاب از هر گونه فداكاري و ايثار دريغ نورزيم.

نکند مکر بنی صاعده تکرار شود...

انشاءالله بيدار باشيم اگر روزي سقيفة بني صاعده‌اي خواستند انقلاب را از مسيرش منحرف كنند، در مقابل آن بي تفاوت نباشيم و بالاخره اگر روزي غرب زدگان و شرق زدگان متحدا شيخ فضل الله ديگري را به دار آويختند، در پاي چوب دارش سوت و كف نزنيم. دشمنان خدا و اسلام سعي دارند تاريخ را تكرار كنند. ما كه معتقد به خدا و معاد هستيم و خود را شيعه علي(ع) مي دانيم آگاه باشيم به گفتة علي(ع) از يك سوراخ دوبار گزيده نشويم.

برادران !پروردگار عالم عذاب دنيوي خويش را آن وقت مي فرستد كه گروهي كفران بزرگترين نعمتش را بكنند. قرآن كريم مي فرمايد: بزرگترين نعمت خداوند هدايت الهي است. هر گاه هدايت الهي بر گروهي فرستاده شود و اين گروه پشتيباني نكنند و رو بر گردانند و به هر نحوي كفران نعمت كنند، عذاب دنيوي الهي علاوه بر عذاب اخروي نازل خواهد شد.

هم اكنون هدايت الهي برتمام جهانيان عرضه شده است و آن امام خميني بت شكن، پير جماران است.

صیانت نکردن از انقلاب کفران نعمت است

مواظب باشيد كاري نكنيد كه كفران بشود. سعي كنيد به نحو احسن از آن استفاده كنيد و گرنه عذاب الهي نازل خواهد شد. پروردگار عالم ملت ايران و ساير ملل ديگر را در امتحاني سخت مي آزمايد:

«فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتح الله لخاصه اوليائه» از جان و فرزند و هر چه داريد در راه دين و رضاي خدا مايه بگذاريد و به جبهه‌ها برويد.

بگذاريد خون اين شهيدان باعث شود تا دعوت و هدايت الهي بر شما و ملت به پا خواسته ايران فرود آيد و دعوت الهي را بي پاسخ نگذاريد. او را حتما در سخت‌ترين مراحل انقلاب ياري نمایید و خداوند شهادت را در اين راه نصيب ما فرمايد.

مرا در وادی رحمت دفن کنید

... بنده قيامم براي خدا، مبارزه ام براي تحقق اسلام عزيز، هدفم لقاي خدا و مرادم امام روح ا... است.

اگر جسدم به دست دوستان افتاد و قابل حمل بود، مرا در وادي رحمت دفن كنيد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو و مرامش تا همیشه زنده باد!

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha