شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
شهید اوسطی

حوزه/ در دعا كمتر تقاضاي مادي داشت، او عاشق و دلباخته‌ي خدا بود. در وصف اين عشق، سندي بهتر از جسم خون آلودش نيست ،دعا و مناجاتش عمدتاً در خلوت بود، انگار دنبال گمشده‌اي مي‌گشت.

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» 17 شهریور سالروز مبارز خستگی ناپذیر محله چهارمردان قم علیه رژیم ستم شاهی است که هنگام برگشت از نماز عید فطر در این محله مورد شلیک گلوله سربازان شاه قرار گرفت و به شهادت رسید.

شهيد شيخ علي اوسطي در سال 1310 در خانواده‌اي مذهبي ومتدين، در مسگرآباد تهران، متولد شد. پدرش مشهور به ملامحمود روحاني معروف و عاليقدري بود كه مقام والايش را كمتر كسي از ياد مي‌برد.

 با توجه به استعداد سرشار، دوران كودكي را با راهنمايي پدر و مادرش به تعليم علوم ديني پرداخت. بيش از پنج سال نداشت كه پدرش را از دست داد؛ از اين رو براي تأمين مخارج خانواده از سنين نوجواني در معادن استخراج سنگ مسگرآباد مشغول به كار شد. وي دركنار كار، به تهذيب نفس و فراگيري علوم ديني در مساجد حاج ابوالفتح و حاج شيخ جعفر مجتهدي مي‌پرداخت. سال 1342 نقطه‌ي عطفي در مسير زندگي ايشان بود، زيرا نقش روحانيون را در مبارزه با رژيم درك كرده بود.  همزمان با قيام 15 خرداد و شروع مبارزات امام، براي كسب معارف بيشتر به حوزه‌ي علميه‌ي قم عزيمت كرد، تا در كسوت روحانيت به تأسي از امام در صف مبارزه با رژيم شاه قرار گيرد. د ر جريان رأي‌گيري و روي كار آمدن حزب رستاخيز، براي آگاه ساختن مردم از باطل بودن اهداف شوماين حزب گفت: «اگر كسي در اين رأي‌گيري شركت كند، بايد جوابگوي خون شهدا از صدر اسلام تاكنون باشد.» از ديگر فعاليت‌هاي ايشان مي‌توان به تكثير و توزيع اعلاميه‌هاي امام پس از تبعيد ايشان و بعد از ماجراي كاپيتولاسيون، حضور مؤثر در اولين تظاهرات مردم قم در سال 1356 پس از شهادت آيت‌الله سيدمصطفي خميني(ره) و... اشاره كرد. شيخ علي معروف به شيخ فلاخن انداز، با تعليم گروهي از يارانش، هر از چندگاه به مأموران شاه حمله مي‌كرد و آنها را از پاي درمي‌آورد

*شهيد در كلام رفقا:

يكي ازدوستانش نقل مي‌كند كه روزي به وسيله قلاب‌سنگ، سنگي را به طرف دست يكي از مأموران شاه پرتاب كرد كه اسلحه‌اش چندمتر آن طرف‌تر افتاد. ايشان به سبب مبارزه با رژيم پهلوي مورد شناسايي و  غضب مأموران ساواك واقع شد تا اين كه در سال 1357، زماني كه با گروهي ازدوستانش از نماز عيدفطر برمي‌گشت، در خيابان چهار مردان، سربازان شاه به طرف او شليك مي‌كنند كه سه گلوله به ناحيه سر و سينه‌اش اصابت مي‌كند و به شهادت مي‌رسد. فرزندش مي‌گويد: «شب قبل از شهادتش، مزدوران به سمت وي شليك مي‌كنند كه دو تير به عمامه‌اش اصابت مي‌كند ولي به او آسيبي نمي‌رسد.» خبر شهادت شيخ علي در شهر پيچيد و مأموران ساواك از ترس اين كه تشييع جنازه‌ وي به قيامي مردمی بر ضد رژيم پهلوي تبديل شود پيكرش را ربودند. پس از چند روز تحصن و پيگيري مردم، رژيم مجبور شد پيكر شيخ علي را تحويل دهد. در روز تشييع جنازه این شهید، آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، به محض اطلاع، حضور يافته و در جلوي صفوف تشييع‌كنندگان قرار گرفتند. مردم درحالي كه شعارهاي ضدرژيم سر مي‌دادند، براي طواف پيكر شهيد، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند. سپس حضرت آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي سخنراني كوبنده و افشاگرانه‌اي بر ضد سردمداران پهلوي ايراد کردند. بعد از اين كه ايشان بر جنازه‌ي شهيد نماز خواندند، اعلام كردند: «بدانيد علمدار دسته از بين ما رفت»؛ و بدينگونه مبارزه خستگي‌ناپذير محله‌ي چهار مردان قم به ملكوت اعلي پيوست.

*خاطره‌اي به نقل از همدرس شهيد:

«شيخ علي به نماز بسيار اهميت مي‌داد، او با تعمق قرآن مي‌خواند، با تضرع مناجات و با خضوع دعا مي‌كرد و در دعا كمتر تقاضاي مادي داشت، او عاشق و دلباخته‌ي خدا بود. در وصف اين عشق، سندي بهتر از جسم خون آلودش نيست. دعا و مناجاتش عمدتاً در خلوت بود، انگار دنبال گمشده‌اي مي‌گشت. هرگز سوز و اشك او را در مناجاتش فراموش نمي‌كنم. تقيد به مستحبات نيز از جمله عبادات او بود.»

*خاطره‌اي به نقل از اقوام شهيد:

«هنوز آفتاب روز 15 خرداد طلوع نكرده بود كه خبر دستگيري امام خميني(ره) در تمام شهر قم پيچيد و مردم هيجان‌زده به سمت منزل ايشان شتافتند. شيخ علي با انبوه مردم به صحن مطهر حضرت معصومه(س) رسيده و خبر دستگيري امام را به اطلاع عموم رساند. براي نخستين بار در تاريخ انقلاب زنان با ايمان قم دوشادوش مردان به جمع تظاهركنندگان خشمگين پيوسته و نفرت خود را نسبت به حكومت طاغوت از صحن مطهر شروع كردند. با يورش دژخيمان خون‌آشام شام ملعون، رگبار مسلسل بر آنان باريدن گرفت. سربازان شاه با بي‌رحمي، زن و كودك، پير و جوان را به خاك و خون كشيدند. مقاومت دليرانه‌ي مردان قم كه از ساعت 7 صبح آغاز گرديده بود، با به جا گذاشتن صدها شهيد و زخمي در حدود ساعت 5 عصر همان روز در هم شكسته شد.

شهر قم و شهرهاي تهران، ورامين و... كه به طور همزمان، قيام خود را آغاز كرده بودند، همچون ماتم كده‌اي ويران شده، بسان آتشي زير خاكستر، زمينه‌ي نابودي خاندان منحوس پهلوي را در خود آماده مي‌ساخت...»

شهيدان راز دل با خون نوشتند

حسيني مذهب و حيدر سرشتند

همه مهمانان زهرا(س) و علي‌اند(ع)

شهيدان سرشناسان بهشتند

* فرازي از وصينامه شهید:

خدايا، در شهادت چه لذتي است كه مخلصان تو به دنبال آنند. خدايا، تو جانم دادي و جانم خواهي گرفت، مرا در آن صراطي گذار كه هيچگاه در لحظه‌ي جان دادن غفلت نكنم.

خدايا، مي‌دانم آنچه را بخواهي انجام مي‌دهي، پس مرا به آن راهي بگذار كه مصلحت توست.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha