یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
عاشورا

حوزه /حیات جامعه اسلامی به حساسیت مردم نسبت به احکام خدا ، نظارت عمومی در امور والیان و مسئولان و مردم عادی است. به این مسئله مهم اجتماعی از بُعد مکتب، «امربه‌معروف و نهی از منکر» گفته می‌شود که از واجبات دینی بوده و به عهده هر مسلمان است.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» در گفتگو با حجت‌الاسلام است محمدهادی مفتح به بررسی نظریه‌های مختلف اهداف قیام حسینی پرداخته‌ است.

 «معروف»، هر کار نیک و شایسته و خداپسندی است که در دین به آن دستور داده ‌شده و «منکر»، هر عمل ناپسند و خلافی است که شیطان به آن دعوت می‌کند. این خوبی‌ها و بدی‌ها گاهی در مورد مسائل فردی و جزئی است، گاهی نیز در امور اجتماعی و حکومتی.

در قرآن کریم و روایات اسلامی در اهمیت این دو فریضه و نقش اصلاحی آن‌ها و زیان‌ها و مفاسد ترک آن دو تکلیف، بسیار سخن گفته‌ شده و به‌عنوان «برترین فریضه» به شمار آمده که فرایض و احکام الهی دیگر، در سایه امربه‌معروف و نهی از منکر، قوام و استواری می‌یابد. در صدر اسلام، عمل به این تکلیف مهم از سوی مسلمانان واگذاشته شد و مردم به خاطر ترس یا طمع، از تذکرهای زبانی و اقدام‌های عملی در این راه، کوتاهی کردند و درنتیجه، دین به ضعف گرایید و فاسقان مسلط شدند؛ امام حسین علیه‌السلام در ضمن بیان انگیزه‌های قیام خویش به این عنصر مهم اشاره دارد؛ آنجا که می‌گوید: «اریدُ انْ آمُرَ بالْمَعْرُوفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکرِ؛ موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 291»  

*کربلا، حادثه‌ای فراموش‌نشدنی

در طول تاریخ در رابطه با قیام أبا عبدالله(ع) برخوردهای مختلفی صورت گرفته و از جانب ائمه(ع) و علما، همیشه بین عزاداری برای أبا عبدالله با سایر عزاداری‌ها تمایز وجود داشته و تعبیری «لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه؛. در أمالی الصدوق، گواه برآن است.

شیعه در طول تاریخ ، عزادار أبا عبدالله(ع) بوده و اجازه نداده این پرچم بر زمین بماند، به عبارت دیگر علی رغم تمام فشارهایی که از جانب حکومت‌های ضد شیعی وجود داشته، اجازه نداده تا یاد کربلا فراموش شود.

*نگاه شیعه به حادثه عاشورا نگاه درس‌آموزی است     

در صدساله اخیر، نگاه نسبت به عاشورا، کربلا و حرکت أبا عبدالله فقط زنده نگه‌داشتن و عزاداری نیست، بلکه درس‌آموز بوده و بزرگان شیعه به دنبال این هستند تا از حرکت أبا عبدالله(ع) درس بگیرند.

بدین ترتیب همواره این نگاه نسبت به عاشورا شکل‌گرفته که چرا أبا عبدالله(ع) قیام کرد؟ ما نیز فقط قصد عزاداری بر ایشان را داریم یا می‌خواهیم درس هم بگیریم کما اینکه سالار شهیدان کربلا در شان خویش فرمود: «فلکم فی اسوه؛ تاریخ الطبری، 3: 307» حال سؤال این است که این اسوه بودن چگونه می‌تواند اتفاق بیافتد؟!

*تحلیل اول: تشکیل حکومت دینی در قیام حسینی    

تحلیل‌های مختلفی صورت گرفت و یک تحلیل این بود که أبا عبدالله(ع) برای تشکیل حکومت حرکت کرد. از قرائن و شواهدی که در تاریخ و سخنان حضرت و معاصرین ایشان وجود دارد، برای ارائه این تحلیل استفاده می گردد.

حرکت أبا عبدالله(ع) بعد از نامه‌هایی که اهالی کوفه به ایشان نوشتند، شکل گرفت و گروه‌های مختلف کوفی از حضرت(ع) تقاضا می‌کنند به کوفه رفته و حکومت تشکیل دهد و می‌گویند ما یاوران شما هستیم، لذا حضرت با توجه به اینکه شرایط اجتماعی برای تشکیل حکومت ایشان آماده بود، پسرعموی خویش جناب مسلم بن عقیل(ع) را به کوفه می فرستند.

وی حضرت مسلم بن عقیل(ع) وارد کوفه می‌شود، در ابتدا زمینه اجتماعی و شرایط تشکیل حکومت را مهیا می‌بیند و خدمت أبا عبدالله(ع) نامه می‌نویسند: «همه اهل کوفه یعنی هجده هزار تن از آنان با من بیعت کرده‌اند. همین‌که نامه‌ام را خواندی با شتاب حرکت کن. والسلام علیک و رحمةالله و برکاته؛ مثیر الاحزان، ص 32» به‌این‌ترتیب أبا عبدالله به سمت کوفه حرکت می‌کنند و درحالی‌که ایشان درراه بودند ابن زیاد بر کوفه مسلط می‌شود و حر بن یزید ریاحی را برای جلوگیری از حرکت حضرت می‌فرستد، حضرت(ع) می‌فرمایند: «من به‌سوی شهر شما نیامدم مگر با دعوت شما که ازطریق نامه ها به من رسید. و فرستادگان شما آمدند و از من خواستند به ‌سوی شما بیایم. حالا اگر به عهد و پیمان خود پایبند هستید می‌آیم و اگر دوست ندارید برمی‌گردم؛ کامل ابن‌اثیر، ج 4، ص 47» اما حر قبول نمی‌کند و اجازه بازگشت نمی‌دهد و می‌گوید نه می‌توانید به کوفه بروید و نه به سمت مدینه و مکه بازگردید که حضرت(ع) به سمت کربلا حرکت می‌کند.

برخی محققین این حرکت حضرت را شاهد می‌گیرند که حرکت حضرت برای تشکیل حکومت بود، لذا زمانی که می‌بینند راهشان برای تشکیل حکومت مسدود است، درخواست می‌کنند به مکه و مدینه بازگردند که حر اجازه نمی‌دهد. این‌یک تحلیل است که شواهدی داشت و در اوایل دهه پنجاه شمسی این تحلیل منتشر شد و بسیار نیز مورد استقبال قرار گرفت، چرا فضای آن دوران انقلابی بود و مردم در آستانه تشکیل حکومت اسلامی قرار داشتند؛ بنابراین این تئوری و تحلیل در بین مردم و دانشمندان مورد استقبال قرار گرفت.

*تحلیل دوم: حرکت أبا عبدالله برای کشته شدن بود  

تحلیل دیگری که ناقض تحلیل اول است بر این پایه قرار دارد که حرکت أبا عبدالله(ع) برای کشته شدن بود. أبا عبدالله برای اینکه کشته شود حرکت کرد. این تحلیل نظریه اول را نقد می‌کند با این بیان که اگر أبا عبدالله(ع) می‌خواست حکومت تشکیل بدهد آیا باید همراه خانواده و فرزندان خود حرکت می‌کرد و به هر شهر و قصبه‌ای که می‌رسیدند سخنرانی می‌کردند و با سروصدا این مسیر را طی می‌کردند یا خیر، می‌بایست با یک گروه کوچک و خیلی سریع خود را از راه غیرمعمول به کوفه می‌رساندند و آنجا به‌صورت ضربتی حکومت تشکیل می‌دادند؟ نه اینکه در طول مسیر همه‌جا صحبت کنند و خطبه بخوانند و کارهایی انجام دهد که موجب بیدار کردن دشمن شود، این راه تشکیل حکومت نیست و حضرت می‌بایست از راه سرّی، غیرمعمول و بدون حرکت با کاروان بزرگ و خانواده اش  به سمت کوفه حرکت می‌کردند و بعد از به دست گرفتن حکومت اعلام می‌کردند، این مسائل نشان می‌دهد که حضرت به دنبال به دست گرفتن حکومت نبود، حضرت حرکت کردند تا شهید شوند و طبق نقلی می‌فرماید: «من جدّم رسول خدا (ص) را در عالم رؤیا دیدم، به من فرمود: «انّ اللّهَ شاءَ انْ یراک قَتیلا و انَّ اللّهَ شاء انْ یراهُنَ سَبایا؛ بحارالانوار، ج 44، ص 364؛ مقتل الحسین، مقرّم، ص 19» خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند و خدا می‌خواهد آنان را (اهل‌بیت (ع)) را اسیر ببیند.

و قائلین این نظریه می‌گویند: بعداز وفات پیامبر اکرم(ص) و شهادت امیرالمؤمنین(ع) ، اسلام به‌طوری دچار انحراف شده، و مسائل غیر اسلامی به نحوی در جامعه اسلامی واردشده بود که چنین جامعه‌ای به‌راحتی قابل اصلاح نبود و لازم بود که‌موج بزرگ و حرکت عظیمی ایجاد شود تا مردم را بیدار کند و طوری بود که خلافت به امثال یزید رسیده بود و خلیفه علناً سگ بازی و شراب‌خواری می‌کرد و أبا عبدالله(ع) احساس می‌کردند که باید موج بزرگی در جامعه به راه بیندازدند که مردم را تکان داد و حرکت کردند تا با شهادت خود و اسارت خاندانشان این موج را ایجاد نمایند تا مردم زنده شده و متوجه بشوند که فاجعه‌ای اتفاق افتاده و سخنانی که حضرت در طول مسیر دارند بر این روش می باشد. این هم تحلیلی است که حضرت برای شهادت و اسارت خاندانش حرکت کردند تا جامعه را به حرکت دربیاورد و مردم متوجه مصیبتی که به آن دچار شده‌اند شوند؛ همه این تحلیل‌ها، دلایل و قرائن مخصوص به خود را داشت و بعدها کسانی که به تئوری تشکیل حکومت معتقد بودند، دلایل دیگری مطرح کردند و بحث‌هایی درگرفت.

*تحلیل سوم: قیام حسینی در جهت احیاء امربه‌معروف و نهی از منکر بود

طیف سوم این تحلیل را داشتند که حضرت برای امربه‌معروف و نهی از منکر حرکت کردند و از سخنان حضرت دلایلی بر این مدعی اقامه کرده‌اند.

 بر اساس این نگاه چه حضرت موفق به تشکیل حکومت بشوند یا به شهادت برسند مقصود حضرت از حرکت خود امربه‌معروف و نهی از منکر بود که در کلمات حضرت این معنا بیان‌شده و می‌فرمایند: «اریدُ انْ امُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکرِ وَ اسیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی عَلِی بْنِ ابی طالِبٍ، مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 273»، بنابراین باید هدف و نیت حرکت أبا عبدالله را امربه‌معروف و نهی از منکر دانست.

*یادی از سید جمال‌الدین اسدآبادی بیدارگر امت اسلامی

از زمان سید جمال‌الدین اسدآبادی که بیدارگر امت اسلامی است، نگاه درس‌آموز اجتماعی به منابع دینی احیاء می‌شود که قبل از او این نگاه و رویکرد به آیات قرآن وجود ندارد و بعد از سید جمال هست که آیه «ِ إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِ؛ رعد آیه 11» مورد توجه قرار می‌گیرد. بعد از ایشان است که با نگاه مذکور به قرآن این استفاده را می‌کنند که بهبود شرایط اجتماعی مردم درگرو این است که خود مردم بخواهند و حرکت کنند و خداوند آن‌ها را کمک خواهد کرد و تا مردم حرکت نکنند خداوند تغییری در شرایط اجتماعی آن‌ها به وجود نخواهد آورد؛ این نگاه درس‌آموز سیاسی و اجتماعی به منابع دینی، در قیام أبا عبدالله(ع) هم دیده شده و باعث به وجود آمدن چنین تحلیل‌هایی شد که و دورانی نیز این تحلیل‌ها در جامعه رواج داشته و مورداستفاده قرار می‌گرفت.

*نتیجه‌گیری و جمع‌بندی:     

به نظر می‌رسد تحلیل امربه‌معروف و نهی از منکر جامع‌تر باشد و هدف حضرت نیز امر به ‌معروف و نهی از منکر بوده و در کلمات حضرت هم این معنا وجود دارد که به آن اشاره شد: «اریدُ انْ امُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکرِ وَ اسیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی عَلِی بْنِ ابی طالِبٍ، مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 273» حضرت می‌فرمایند من می‌خواهم امربه‌معروف و نهی از منکر را انجام دهم و سیره جدم را در جامعه مستقر کنم که این سخن در درون خود امربه‌معروف و نهی از منکر و حکومت و شهادت را در دارد و هرکدام از این تحلیل‌ها مؤیداتی داشته و نمی‌توانیم بگوییم غلط است، بلکه باید بگوییم ناقص بوده و به نظر می‌رسد تحلیل جامع‌تر این باشد که هدف حضرت همان امربه‌معروف و نهی از منکر بوده که درنهایت، به شهادت حضرت منجر شد.

*نقدی بر نظریه تشکیل حکومت:

کسانی که معتقد هستند حرکت أبا عبدالله(ع) برای تشکیل حکومت بود، به آن‌ها این اشکال می‌شد که آیا قائلین به این نظریه منکر علم أبا عبدالله هستند؟ منشأ این نظریه آنجاست که تصور می‌کنند مفهوم قیام با آگاهی به این‌که پایان آن کشته شدن است، خویشتن را به هلاکت افکنده. یا این‌که آگاهی به کشته شدن، به معنای آگاهی به عدم تحقق هدف‌های قیام بوده و در چنین شرایطی، قیام بیهوده و خودکشی است؛ و همین امر پیروان این نظریه را واداشته تا بگویند امام(ع) از سرنوشت خویش آگاه نبوده است.

بسیاری از دانشمندان این نظریه را از نظر جنبه‌های اعتقادی و تاریخی رد کرده، مورد مناقشه قرار داده‌اند و به نظر می‌رسد جامع‌ترین تحلیل، حرکت حضرت برای امربه‌معروف و نهی از منکر باشد.

*یادی از شهید مفتح و حال و هوای عاشورایی ایشان

شهیدآیت الله مفتح در فعالیت‌های اجتماعی خود ابتدا در مسجد جاوید حضور داشتند که ساواک اجازه فعالیت نداد و ایشان را به زندان انداخت و مراکز مبارزاتی تهران مانند حسینیه ارشاد و مسجد هدایت و مسجد جلیلی تعطیل‌شده بود که شهید مفتح مسجد قبا را در تهران تحویل گرفتند و با توجه به تحرکات ساواک، بسیار مراقب بود تا این مسجد تعطیل نشده و فعالیت‌های آن از بین نرود، در عین اینکه مرکز مبارزه بود و در دو سال آخر رژیم پهلوی پرچم مبارزه را بالا نگه‌داشته بود؛ ایشان در ایام عاشورا، تاسوعا و ماه مبارک رمضان جلسات پرشور مسجد قبا را برگزار می کرد و درمیان مساجد مسجد قبا ویژگی خاصی داشت.

 آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می گفت: موقعی که ما در زندان بودیم، در این ایام منتظر بودیم یکی از ما ملاقاتی داشته تا بدانیم شب گذشته در مسجد قبا چه خبر بوده، در سراسر کشور هم همین‌طور بود و تماس‌هایی که نشان می‌داد مردم در همه‌جا منتظر فعالیت‌های مسجد قبا بودند.

با توجه به فضای روشنفکری که آن زمان وجود داشت و عزاداری بر أبا عبدالله الحسین(ع) را نفی می‌کردند و می‌گفتند امام حسین(ع) گریه کن نمی‌خواهد، بلکه شیعه می‌خواهد ولی شهید مفتح معتقد بود هم گریه بر أبا عبدالله(ع) باید باشد و هم درس آموزی از نهضت ایشان، لذا در مسجد قبا هیچ‌گاه نوحه‌سرایی تعطیل نشد و شهید مفتح تأکید زیادی روی این قضیه داشت و بعد از انقلاب هم وی به دنبال این بود تا مساجد به‌عنوان پایگاه‌های انقلاب سروسامان بیشتری داشته و این قبیل تظاهرات مذهبی در ایام محرم و ماه رمضان سامان پیدا کند و یکی از ایرادات تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا در سال 57 این بود که کمتر سینه‌زنی و عزاداری به چشم می‌خورد.

  شهید مطهری از این نگران بود که مبادا بعد از انقلاب این فضا فراموش شود. البته وی در بیست و هشتم اولین محرم بعد از انقلاب در سال 58 به شهادت رسید؛ لذا فقط یک محرم را بعد از انقلاب درک کرد، با این حال در همان محرم هم تأکید داشت که در کنار فعالیت‌های انقلابی که شکل می‌گیرد این عزاداری‌ها به همان سبک مرسوم تاریخ شیعه باقی باشد و نسبت به این موضوع نیز تاکید زیادی داشت.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha