سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» به مناسبت سالگرد رحلت علامه سیّد محمّد باقر درچه ای شمه ای اززندگینامه این عالم بزرگ را منتشر می کند.
ولادت ؛
سید محمد باقر درچهای درسال ۱۲۶۴ قمری در روستای درچه در لِنجِان اصفهان به دنیا آمد.
نسبش به امام موسی كاظم(ع) میرسد. پدرش مرتضی و برادرانش محمد حسین و محمد مهدی از عالمان دین بودهاند. مهدی از دانش آموختگان حوزه نجف و از مدرسان مشهور فقه و اصول حوزه اصفهان به شمار میرفت. جد اعلایش محمد میرلوحی سبزواری از عالمان بزرگ اصفهان در دوره صفویه و معاصر با محمد تقی مجلسی بود.
محمد باقر درچهای در سیزده سالگی فراگیری علوم دینی را در اصفهان آغاز کرد. او فقه و اصول را نزد عالمانی چون محمد باقر خوانساری، صاحب روضات الجنات، محمد حسن نجفی و میرزا ابو المعالی کرباسی فرا گرفت.
سید محمد باقر در حدود ۱۲۹۰ق برای تکمیل تحصیلات به نجف رفت و در درسهای خارج فقه و اصول میرزای شیرازی، سید حسن کوه کمری و میرزا حبیب الله رشتی و... حاضر شد.
تدریس
این عالم فقید در ۱۳۰۳ به اصفهان بازگشت و تا آخر عمر به تالیف، تدریس و فعالیتهای علمی و اجتماعی پرداخت. محل تدریس او مدرسه نیم آورد و مسجد نو و محل اقامۀ نماز جماعت او مسجد بازارچه وزیر بود.
در حوزه علمیه اصفهان به عنوان استاد ممتاز فقه و اصول به شهرت رسید. چنانکه طالبان فقه از شهرهای دیگر نیز برای استفادۀ از حوزۀ درس وی به این شهر میآمدند.
مباحث درس درچهای عمدتاً برگرفته از تقریرات درسهای میرزا حبیب الله رشتی بود. گفتهاند که وی سه درس در هر روز داشت و هر درس را سه بار تقریر میکرد.
شاگردان
برخی از مشهورترین شاگردان درچهای عبارتند از:
سید ابوالحسن اصفهانی حاج آقا حسین بروجردی میرزا حسن جابری انصاری میرزا علی آقا شیرازی
سید عبدالحسین طیب میرزا مهدی اصفهانی محمد حسن آقا نجفی قوچانی سید جمال الدین گلپایگانی
سید حسن مدرس محمد ابراهیم کرباسی حاج آقا رحیم ارباب جلال الدین همایی
آثار
برخی از آثار درچهای عبارتند از:
حاشیه بر دو کتاب المکاسب و فرائد الاصول شیخ انصاری
حاشیه بر مجمع الرسائل شیخ محمد حسن گزی
حاشیه بر الحدائق فی اصول الدین شیخ جعفر شوشتری
رساله عملیه
رسالهای در جبر و تفویض
کتابی مفصل شامل یک دوره فقه و اصول که احتمالا تقریرات درس استادش میرزا حبیب الله رشتی بوده است.
مرجعیت
پس از درگذشت سید اسماعیل صدر ( ۱۳۳۸) بسیاری از مردم اصفهان و شهرهای دیگر، او را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کردند
فعالیت سیاسی اجتماعی
درچهای در عملکرد سیاسی بسیار محتاط بود، در ماجرای نهضت مشروطه همفکری او با شیخ فضل الله نوری در برههای گزارش شده است. او در پاسخ به استفتائی در ربیع الثانی ۱۳۲۶ دربارۀ مجلس شورای ملی، مفاسد این مجلس را در دو سال گذشته از حد و حصر بیرون دانست و کمک کردن به تشکیل آن را حرام خواند.
مزار سید محمد باقر درچه ای
ای عالم بزرگ سرانجام درسال ۱۳۴۲ در درچه به لقاءالله پیوست. پیکر وی از درچه به اصفهان تشییع و در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
*اگردنیا وآخرت می خواهی...
مؤلف «کتاب کرامات الحسينيه» نقل کرده اند :آقاي امير محمدي از ارادتمندان حضرت امام حسين (عليه السلام) می گويد: يکي از شبهاي جمعه مقارن ساعت يک بعد از نيمه شب به تخت فولاد، مزار مؤمنين و علماء بزرگ اصفهان رفته تا در دعاي کميل تکيه کازروني ، در جوار بقعه و مزار علامه فقيه سيدمحمدباقر درچه اي شرکت کنم.
چون زياد از شب نگذشته بود و هنوز تا برپايي دعاي کميل وقت زيادي بود، مردم همه در خواب بودند و آرامش و سکوت شبانگاهي همه جا، از جمله تکيه کازروني را فرا گرفته بود.
با مقداري فاصله ماشين را خاموش کردم که صداي موتور مزاحم استراحت مؤمنين نشود و براي پارک ماشين بقيه راه، آن را هل دادم.
پس از پارک ماشين داخل تکيه شدم.کنار صحن تکيه چند زيلو به صورت تا شده روي هم بود، که اين زيلوها در مواقع جمعيت زياد در اطراف تکيه پهن مي شد تا مؤمنين به هنگام قرائت دعا از آنها استفاده کنند.
من روي زيلوها رو به طرف مرقد علامه سيدمحمدباقر درچه اي نشستم و منتظر وقت بودم تا مردم بيدار و دعا شروع شود. در اين حال و هوا با خود گفتم خوب است اينجا کمي نشسته و سپس چون ساير مردم به استراحت پرداخته تا زمان دعا فرا رسد.
در اين هنگام قبل از استراحت که چشمم به مقبره علامه فقيه آقا سيدمحمدباقر درچه اي استاد مرحوم آيت الله بروجردي و ديگر مراجع و مجتهيدن بود، روي به آسمان کردم و صدا زدم خدايا! من مي دانم که آقا سيدمحمدباقر درچه اي در خانه تو آبرو دارد، خدايا اين سيد امشب به خواب من بيايد و يک خبري از آن دنيا به من «که ضمن ارشاد مردم، روضه خوان امام حسين (عليه السلام) نيز هستم» بدهد، در اين فکر و آن خواسته و روح مطهر سيدمحمدباقر درچه اي و آبروي او نزد خدا بودم که خوابيده و خوابم برد، در عالم خواب « رويا» جمعيتي را ديدم که دور تا دور هم بوده، بعضي نشسته و برخي ايستاده بودند.
در اين اثناء آقا سيدمحمدباقر درچه اي را ديدم که لباس سفيد بر تن داشت، اشاره به من نمود و صدا زد «هر قدمي که براي امام حسين (عليه السلام) در دنيا برداشتم، هر کار خيري که براي او کردم، در انيجا (عالم برزخ) دارند به پايم حساب مي کنند اگر دنيا و آخرت را مي خواهي راه امام حسين (عليه السلام) و در خانه او را رها نکن.»
*سخاوت و بلندی طبع
مرحوم حاج ابوالقاسم تبريزي يکي از سرمايه داران اصفهان نقل مي کرد :
من شنيدم که مرجع تقليدم و مرجع تقليد شيعيان ايران علامه فقيه سيدمحمدباقر درچه اي از نظر مالي در نهايت فقر زندگي مي کند و براي اداره زندگي خانواده اش در درچه و زندگي شخصي اش در مدرسه به سختي مي گذراند.
با خود فکري کرده و تصميم گرفتم مبلغي پول براي او ببرم و با کنايه به ايشان بفهمانم که اين پول در اختيار او و مال خود اوست و در هر راهي که خود صلاح مي داند مصرف کند.
به اين منظور 300 تومان پول دو ريالي در کيسه اي ريختم و هنگامي که علامه تازه وارد حجره شده و هنوز مطالعه اش را آغاز نکرده بود، پيش ايشان بردم و هنوز عبا را از دوش بر نداشته بودند که عرضه داشتم: « آقا اين پول مربوط به شماست و در هر راهي که شخصاً صلاح مي دانيد مصرف کنيد. آقا اين پول ملک شماست و جوهات شرعيه هم نيست.»
ايشان فرمودند: « اين پولها را ببر و خودت به افراد مستحق و نيازمند بده».
عرض کردم آقا اين پول مربوط به شماست؛ من اگر مي خواستم به مستحق بدهم، اينجا نمي آوردم؛ مايلم آن را شما مصرف کنيد.
باز آقا فرمودند: « تو پول را ببر؛ من مي گويم حواله کنند.»
با خود گفتم چون يکي دو مرتبه به صراحت عرضه داشتم که پول مربوط به شماست، حتماً براي توسعه زندگي خود حواله خواهند کرد.
از فرداي آن روز بود که ديدم حواله ها يکي پس از ديگري مي آيد، تا اينکه تمام 300 تومان به پايان رسيد.
من با حوصله تمام حواله ها را بررس و مطالعه کردم. ديدم حتي يک حواله دو ريالي مربوط به خود آقا و يا اطرافيان يا پسرانش نبود.
منبع سایت صالحین و ویکی شیعه