خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «تفاوت و تعیین نمازها به قصد عنوان است» را منتشر می کند.
«یجب تأخیرالعصر عن الظهر والعشاء عن المغرب، فلو قدم احداهما علی سابقتها عمداً بطلت، سواء کان فی الوقت المختص او المشترک، ولو قدم سهواً فالمشهور علی أنه إن کان فی الوقت المختص بطلت، و ان کان فی الوقت المشترک فان کان التذکر بعدالفراغ صحت، و ان کان فی الاثناء عدل بنیته الی السابقة اذا بقی محل العدول، و الا کما اذا دخل فی رکوع الرکعة الرابعة من العشاء بطلت، و ان کان الاحوط الاتمام والاعادة بعدالاتیان بالمغرب، و عندی فیما ذکروه اشکال... و ان کان فی الاثناء عدل من غیر فرق فی الصورتین بین کونه فی الوقت المشترک او المختص، و کذا فی العشاء ان کان بعدالفراغ صحت، و ان کان فی الاثناء عدل مع بقاء محل العدول علی ماذکروه، لکن من غیر فرق بین الوقت المختص و المشترک ایضاً،...» (عروه/1/519/مسأله3)
* در فهمیدن حکم این مسأله معرفت اموری لازم است:
امر اول: نماز ظهر و عصر و هکذا سایر صلواة از عناوین قصدیه هستند، یعنی اختلاف یک نماز با نماز دیگر، اختلاف نماز عصر از نماز ظهر، به قصد عنوان است. وقتی که شخصی نماز ظهر یا عصر می خواند، نماز را چهار رکعت می خواند. در خارج، یک چهار رکعتی هستند، ولکن تعددشان بالقصد است؛ همان طوری که می گویند تعظیم به قصد است. مثل اینکه کسی به قصد تعظیم شخصی قیام می کند، اما یک وقت به خاطر کمر درد یا پا درد قیام می کند و همزمان شخصی هم از درب وارد می شود، این احترام نکرده است، ولی آن شخص خیال کرده که این قیام به خاطر احترام او صورت گرفته در حالی که قصد احترام و قیامی صورت نگرفته است. اینها از عناوین قصدیه است.
* ادله عناوین قصدیه
استفاده عناوین قصدیه از مثل قول امام علیه السلام: «اذا زالَتِ الشَّمس فقد دخل وقتَ الصلاتین اِلاّ أن هذه قبل هذه» [وسایل/4/130/ح21] است. یعنی نماز عصر بعد از نماز ظهر است. اگر نماز ظهر و عصر عنوان قصدی نباشند، چهار رکعت که خواند، می شود نماز ظهر، ولو قصدی نداشته باشد، آن چهار رکعت بعدی هم عصر می شود. اینکه می فرماید: «الا ان هذه قبل هذه» یعنی اول باید این را اتیان کرد، چون نماز بعدی مشروط به نماز ظهر است. معلوم می شود نماز ظهر و عصر عنوان قصدی است. اگر اول قصد کند که من نماز عصر را می آوردم، باطل می شود. هکذا در نماز مغرب و عشاء وارد شده است، کسی که در اثناء نماز عشاء متذکر شد نماز مغرب را نخوانده است و محل عدول هم نگذشته، «فَانْوِهَا المغرب» [وسایل/4/290/ح1] معلوم می شود که عنوان نماز مغرب عنوان قصدی است و الا می فرمود: که در رکعت سوم سلام بگوید. این که می فرماید: «فانوا المغرب» عدول در قصد است و نماز را مغرباً تمام می کند.
* عناوین صلواة، عناوین قصدیه هستند
اگر انسان خیال کند ظهر را خوانده و عصر را می خواند، بعد از نماز یا در اثناء نماز متذکر شد ظهر را نخوانده، چون نماز عصر فعل دیگری است، اگر ما بودیم و ادله اوقات، و این که صلواة عنوان قصدی است، می گفتیم: نماز عصری را که اتیان کرده است، محکوم به بطلان است؛ چون ترتیب ندارد. اگر عنوان قصدی معتبر نبود، آن فعل، نماز ظهر می شد؛ چون چهار رکعت است، و اولین چهار رکعت، نماز ظهر می شود؛ اما عنوان، چون عنوان قصدی است، اگر اول، اخیره را متعمداً اتیان کرده، محکوم به بطلان است و اگر سهواً دومی را اتیان کرد، ما بودیم و ادله اوقات می گفتیم: این نماز، محکوم به بطلان است.
* حکومت حدیث لاتُعاد
امر ثانی: در باب نماز، ما حدیث «لاتعاد الصلاةَ الا مِنْ خمسة: الطهور والوقت والقبلة والرکوع والسجود» [وسایل الشیعه/4/312/ح1] داریم، که حاکم است بر آن ادله ای که اجزا و شرایط را برای نماز معین کرده است؛ چون فرض کرده است، نماز اجزاء و شرایطی دارد، در آنها خلل شده است، این ناظر به آن ادله اجزا و شرایط است، می گوید: اگر این خلل از این چند تا باشد، وقت و قبله، رکوع و سجدتین و طهارت باید اعاده بشود، یعنی شرطیت و جزئیت در اینها مطلقه است، چه حال ذُکر باشد و چه حال غفلت باشد، و همینطور است اگر اخلال عمدی باشد یا از جهل تقصیری باشد، این حدیث «لاتعاد» آنرا نمی گیرد. اما در مواردی که اخلال عن عذرٍ شد، در غیر خمسه اعاده نمی خواهد. روی این اساس، کسی که خیال می کرد نماز ظهر را خوانده است، نماز عصر را بخواند، نماز عصر حکم به صحت می شود؛ یعنی از قاعده ای که فعل با شرطش باید موجود شود، رفع ید می کنیم و می گوییم: این نماز عصر صحیح است. چرا؟ چون قصد عنوان نماز عصر کرده است و در وقتش هم واقع شده است، (فقط) ترتیب را ندارد و بعداز ظهر واقع نشده است. ترتیب در عصر معتبر است، در ظهر معتبر نیست. انسان ظهر بخواند و اصلاً عصر در آن روز نخواند، نماز ظهرش صحیح است «الا ان هذه قبل هذه» یعنی نماز عصر باید بعد واقع بشود. بنابراین، به این ترتّب عصر بر ظهر خلل رسیده، حدیث «لاتعاد» می گوید: اشکالی ندارد. چون خلل عن عذر است، اعتقاد داشته که نماز را خوانده است، نماز ظهر او عیبی ندارد.
این در جایی است که نماز عصر را در وقت مشترک بخواند، یعنی نماز عصر را به اعتقاد اینکه نماز ظهر خوانده، شروع کرد، این درست است و اما اگر در وقت مختص بخواند که مشهور می گویند: از زوال خورشید از دایره نصف النهار، به مقدار چهار رکعت، مختص نماز ظهر است، یعنی نماز عصر در آن صحیح نمی شود. اگر این شخص، نماز عصر را در آن وقت مشترک خوانده، محکوم به صحت است، اما اگر نماز عصر را در اول زوال خوانده است، به خیال اینکه زوال قبلاً واقع شده و ظهر را هم قبلاً خوانده است، مشهور می گوید: این نماز، فاسد است. چرا؟ چون نماز را در غیر وقتش خوانده «لاتعاد الصلاة الا من خمس» یکی «وقت» است، و نماز عصر را در وقتش نخوانده است.
* تفاوت نظر قائلین به وقت مختص و مشترک در اتیان نماز قبل از وقت
اما آنهایی که وقت مختص را منکر شده اند که صاحب عروه (ره) یکی از آنها است و ما هم گفتیم: فقط شرطیت ثابت است، که باید نماز عصر بعد از نماز ظهر خوانده شود. لذا ایشان در عروه می فرماید: اگر کسی ظهر را قبل از وقت شروع کند و در اثنای نماز، وقت داخل بشود، ولو قبل از تسلیم باشد، نماز ظهرش صحیح است، و اگر عصر را هم بخواند صحیح است. چون وقت مختص ـ به آن معنایی که قدما می گفتند که در آن وقت نمی شود شریکه را خواند ـ را ایشان منکر است، و فقط شرطیت را قائل است.
لذا کسی که در وقت مشترک به خیال اینکه نماز ظهر را خوانده، نماز عصر را خواند و بعد ملتفت شد که نماز ظهر را نخوانده است، نماز عصرش صحیح است. چرا؟ چون وقت مشترک است، وقت نماز عصر هم هست. آن خمسه ای که «لاتعادالصلاة الامن خمسه»، مستثنی این را نمی گیرد. فقط داخل مستثنی منه است که ترتیب ندارد. ترتیب هم لعذر مفقود شده است، نماز عصر صحیح است.
آنهایی که وقت مختص قائل هستند، می گویند: این شخص اگر چهار رکعت به غروب شمس مانده، نماز ظهر خوانده است، شروع کند نماز ظهر بخواند، نماز ظهرش باطل است. چرا؟ چون در وقتش نخوانده است، باید قصد قضاء کند. اگر بخواهد اداءً اتیان کند، نماز محکوم به بطلان است. اگر به عنوان قضاء باشد، عیب ندارد چون وقتش خارج است. اما مثل صاحب عروه (ره) و ما ملزم شده ایم که ترتیب شرط است، فقط «الا هذه قبل هذه» است، چون امام علیه السلام در معتبره عبیدبن زرارة [وسایل الشیعه/4/126/ح5] فرمود: «اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر والعصر جمیعاً الا أن هذه قبل هذه ثم انت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس» نماز عصر را که قبلاً صحیح خوانده، نماز ظهر را هم که غروب شمس نشده است بخواند، ادا است.
در مانحن فیه، اگر قائل به وقت مختص شدیم، مواردی که اشاره کردم بنابر مشهور، داخل مستثنی در حدیث «لاتعاد» می شود، و صلاة را از ناحیه تخلف وقت می گویند باطل است، که شرطیتش مطلقه است و اما بنابر آنچه ما ذکر کردیم، که وقت از اول تا آخر مشترک است، فقط شرطیت ترتیب لازم است. لازمه اش این است که در تمام این موارد، نماز ظهر را صحیحاً خوانده، بعد در اول وقت شروع به عصر کند، و یا نماز عصر را صحیحاً خوانده است و در آخر وقت که چهار رکعت به غروب مانده، نماز ظهر را اتیان کند، نمازش صحیح است.
امر ثالث: یکی از مواردی که شیء، شرطیت مطلقه یا جزئیت مطلقه ندارد، حال اضطرار است. وقتی انسان مضطر شد، دیگر شرط از شرطیت می افتد، الا طهارت از حدث که گفته شده است ساقط نمی شود، [وسایل/1/365 باب1 از ابواب الوضوء] بقیه یا منتقل به بدل می شود مثل رکوع و سجود، ایمائی می شود و یا اصلاً از شرطیت می افتد، مثل «طهارۀ الثوب والبدن» و مثل «استقبال القبله»، این غیر از حدیث لاتعاد است؛ حساب دیگری است که شرطیت عندالاضطرار ساقط می شود، این مستفاد از این است که «الصلاةُ لاتسقط بحال». [جواهرالکلام/5/232]
روی این اساس، اگر شخصی نماز ظهرین را عمداً و یا سهواً نخواند، مثلاً در خواب بود، وقتی بیدار شد دید که بیشتر از چهار رکعت نمانده است، این مسأله اش می آید، اگر پنج رکعت وقت باشد، باید نماز ظهر را بخواند، چون «من ادرک» می گوید: از ظهر یک رکعت درک می کنی «من ادرک من الصلاة رکعة فقد ادرکها» [وسایل الشیعه/4/217/باب30] ظهر را باید بخواند، بعد نماز عصر را می خواند ولو یک رکعت یا چند رکعت نماز عصر بعد از غروب خورشید بیفتد، عیب ندارد. اما اگر چهار رکعت بود، باید نماز عصر را بخواند. چون شارع که می گوید «اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر والعصر جمیعاً الا أن هذه قبل هذه، ثم انت فی وقت منهما جمیعا حتی تغیب الشمس» معنایش این است که نماز عصر را بعد از غروب شمس نمی توانی بگذاری، چون «الا ان هذه قبل هذه» گفته است، معنایش این است: این چهار رکعت مال نماز عصر است. نماز ظهر و عصر هشت رکعت است، هشت رکعت در چهار رکعت که نمی شود! اینکه اینجور امر می کند «ثم انت فی وقت منهما حتی تغیب الشمس» با رعایت ترتیب، معنایش این است که در این چهار رکعت مختص وقت نماز عصر است، و عصر را از این وقت نمی تواند به تأخیر بیندازد، و شرطش که ترتیب باشد را هم قدرت ندارد. و ترتیب از آن شرایط، مثل طهارت از حدث نیست، مثل سایر شرایط است که هنگام تغذر ساقط می شود.
حدیث «لاتعاد» با ملاحظه ای ادله وقت، و ملاحظه ادله اشتراط، «الا ان هذه قبل هذه» می گوید که در مغرب و عشاء هم مقتضایش این است. این قاعده اولیه بود، ولکن روایاتی داریم که باید به واسطه ای آن روایات از این قاعده رفع ید کنیم؛ چون این قاعده هم استفاده از عمومات بود، عموم قابل تخصیص است، اطلاق قابل تقیید است، به واسطه آن ادله باید رفع ید کنیم.
* موارد رفع ید قاعده اولیه
یکی از آن مواردی که باید رفع ید کنیم، آنجا است که عنوان قصدی است. شخصی قصد کرده که من نماز عصر را اتیان می کنم، به خیال اینکه نماز ظهر را خوانده است، در اثنای عصر متوجه شد نماز ظهر را نخوانده است، بنابر مسلک ما، چه در وقت مختص و چه در وقت مشترک، فرقی نمی کند. اما بنابر مشهور، این در صورتی است که در وقت مشترک متذکر بشود، عدول به نماز ظهر می کند، قصد می کند بر اینکه من نماز ظهر را می خوانم و آن را که خوانده ام، نماز ظهر است. اگر کسی بگوید: قصد عنوانی، فایده ندارد «الشیء لاینقلب عما هو علیه» این به عنوان نماز عصر شروع کرده، این ظهر نمی شود.
می گوییم: این اعتباری است و در اعتباریات آن حرف ها نمی آید، شارع می گوید: اگر قصد کنی که آن نماز ظهر است، نماز ظهر می شود.
در مانحن فیه، ما از قاعده اولیه که در موارد عناوین قصدیه وارد شد، به فعلی به عنوان قصدی این فعل مجزی بشود و برگردد فعل آخر شود که آن هم عنوان قصدی است ملتزم می شویم، فعل به عنوان قصد آن فعل می شود، الا در موارد عدول در موارد عدول عنوان قصدی منقلب می شود و ما ملتزم می شویم. منتها مشهور می گویند: اگر عصر را در وقت مختص ظهر بخواند و متذکر بشود، باطل است. ولی ما می گوییم: فرقی ندارد وقت مختص باشد یا مشترک، عدول را ملتزم می شویم.
کلام این است: اگر عدول کردیم و نماز را تمام کردیم، در نماز ظهر و عصر اشکالی ندارد. روایتش را که صحیحه زراره است، می خوانم. انّماالکلام در نماز مغرب و عشاء است، می گویند: اگر کسی مغرب را نخوانده است، اعتقاد پیدا کرد که خوانده است و شروع به نماز عشاء کرد، بنابر مسلک ما فرق نمی کند وقت مختص و یا غیروقت مختص، بنابر قول مشهور در وقت مشترک، در اثناء یادش آمد که نماز مغرب را نخوانده است، اگر محل عدول باقیمانده باشد اشکالی ندارد، اما اگر محل عدول گذشته است، بنابر حرف ما، باطل است. چون در اثناء ملتفت شده که نماز مغرب را نخوانده است، عدول هم نمی تواند بکند، چون رکوع رکعت چهارم را داخل شده و محل عدول گذشته است، می گویند: این نماز باطل است، رفع ید می کند مغرب را و بعد عشاء را می خواند. اگر محل عدول گذشته است، نماز عشاء محکوم به بطلان است. این در نماز ظهر و عصر نمی آید، چون محل عدول ندارد، تا مادامی که تمام نشده است، محل عدول باقی است.
* بیان مرحوم نایینی (ره) در صحت نماز عشاء بعد از عدول
مرحوم نایینی (ره) ملتزم شده اند [العروة الوثقی المحشی/2/257] که اگر در این وقت بعد از رکوع چهارم متذکر شد مغرب را نخوانده، این نماز را به قصد عشاء تمام می کند، سپس نماز مغرب را اعاده می کند و ترتیب معتبر نیست به مقتضای «لاتعاد». ایشان فرموده است: اگر محل عدول هم گذشته باشد، نماز را عشاء تمام می کند و مغرب را اعاده می کند. ایشان فرموده است: این هم از «لاتعاد» استفاده می شود، چون لاتعاد در رکوع چهارمی که من اتیان عدول بکنم، عشاءاً واقع شده است، لاتعاد می گوید که این عشاء اعاده نمی خواهد، یعنی چه؟ یعنی آن را تمام کن، بعد مغرب را بخوان.
* مدلول حدیث لاتعاد و شمول اعاده و استیناف
کلام این است که مدلول حدیث لاتعاد چیست؟ معنایش این است که یک وقت انسان متذکر می شود در نمازش خللی وارد شده که آن خلل گذشته است؛ اگر انسان بخواهد آن خلل را تدارک بکند، باید عمل را از سر بگیرد. خلل گذشته است نه اینکه از نماز فارغ شده است. «لاتعاد الصلاة»، استیناف را هم می گیرد ولو اطلاق می شود در مواردی که انسان نماز را تمام بکند؛ آن وقتی که اعاده می کند، می گویند: «استأنف الصلاة»، ولکن نوعاً فرق میان کلمه استیناف و کلمه اعاده این است که استیناف، آن موقعی می شود که در وسط رها بکند و عمل را از سر بگیرد؛ اعاده را بعد از تمام عمل می گویند. نوعاً اینطور است، ولکن «لاتعاد» اطلاق دارد، «لاتعاد الصلاة» نمازی که خواندی اعاده نمی شود. اعم از این که بعض از آن نماز را بخوانید و یا این که کل آن نماز را بخوانید، فرقی نمی کند. این را همه ملتزم هستیم.
* حکم انواع خلل ها در نماز
کلام کل الکلام در آن خللی است که عن عذر واقع شده است. آیا آن خلل، خصوص خللی است که متقدم بوده و زمان آن گذشته باشد، یا شامل خلل بالفعل هم هست؟ مثلاً کسی نماز می خواند و ستر عورت هم شرط است، یک وقت متوجه شد که ستر عورت ندارد، این خلل در نماز فعلاً موجود است؛ حین التفات، خلل موجود بود؛ ستر عورت مثل طهارت از حدث در تمام اجزاء و آنات متخلله معتبر است؛ همان آنی که ملتفت شد، شرط را نداشت؛ اما یک وقت لنگ بسته بود و نماز می خواند، در رکعت سوم بادی وزیده، بعد یادش افتاد که باد لنگ را بلند کرد و در رکعت سوم عورتش ظاهر شد، اما الان مستور است. این حدیث «لاتعاد» این را می گیرد. چرا؟ چون ستر عورت جزء آن خمسه نیست، از غیر خمسه است و خلل متقدم اعاده نمی خواهد.
اما آن وقتی که متوجه شد این خلل موجود بود، حدیث «لاتعاد» این را می گیرد و یا نمی گیرد؟ مرحوم نایینی می گوید: این را هم می گیرد. ما می گوییم این را نمی گیرد. چرا؟ برای اینکه اگر خلل سابقاً واقع شده باشد، بله «لاتعاد» می گوید: نماز را اعاده نکن. فرض می کند که خلل قبلاً واقع شده و شارع در غیرخمسه، از آن اغماض می کند. لذا در مانحن فیه، وقتی در رکعت چهارم یادش افتاد که نماز مغرب را نخوانده است، این رکعت چهارم رکوعش، سجودش، تشهدش، تسلیمش، همه مشروط به این است که باید بعد از مغرب واقع بشود، چون بعداز مغرب واقع شدن، شرط خود نماز عشاء است، از اول تکبیر تا آخر تسلیم «من اوله الی آخره» باید بعداز نماز مغرب واقع بشود. وقتی که در رکوع چهارم متوجه شد که نماز مغرب را نخوانده است، خلل بعد از آن موجود می شود.
روی این معنا، حدیث «لاتعاد» مانحن فیه را نمی گیرد. ما نمی گوییم: لاتعاد بعضی از نماز را نمی گیرد، نه مورد استیناف را هم می گیرد، نماز اعاده نمی شود، ولکن از خلل متقدم اعاده نمی شود؛ حدیث لاتعاد از خلل متقدم اغماض می کند، می گوید: آن خللی که در حال نسیان واقع شده کالعدم است، ولی خلل که الان واقع می شود، در بقیه نماز این مع العلم والالتفات است. روی این اساس که مشهور فرموده اند: اگر محل عدول گذشته باشد، مثل اینکه رکعت چهارم داخل شده باشد، نماز باطل است. چرا؟ چون قاعده اولیه بطلان بود، از قاعده ای اولیه که رفع ید کردیم به حدیث لاتعاد، گفتیم: ترتیب شرطیت ندارد، این را از ناحیه الغاء شرط گفتیم صحیح است، و مفروض در مانحن فیه این است که حدیث «لاتعاد» در خللی که بالفعل هم موجود است عندالالتفات، ساکت است و حکومتی ندارد.
چون حکومتی ندارد بر می گردیم علی القاعده، می گوییم: نماز محکوم به بطلان است، چون الغای شرطیت به واسطه او بود.
تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی
منبع: هفته نامه «افق حوزه»