شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
گناه کردن

حوزه/ انسان چون بداند كه اولياى خدا، مانند انبيا، امامان ، علما، شهدا، صالحان و قرآن كريم ، در قـيـامت صاحب شفاعت هستند، مى كوشد كه خود را به آنان نزديك كرده ، از پرتو رهنمودهاى آنان بهره گيرد كه اين خود از آثار شفاعت خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «معاد استدلالی» اثری از مرکز تحقیقات اسلامی است و در 15 بخش به موضوع معاد پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما علاقه مندان می گردد.

* شفاعت

- حقيقت شفاعت

مسأله شفاعت در قيامت را قرآن در بيش از بيست آيه مطرح كرده و احاديث فراوانى توسط شيعه و سـنـى نـقـل شـده كـه مـرحـوم عـلاّمـه مـجـلسـى (حـدود 25 صـفـحـه ) هـشـتـاد و شش ‍ روايت را در بـحـارالانـوار ذكـر كـرده اسـت . ايـن مـسـأله مـورد اتـفاق علماى اسلام از شيعه و اهل تسنن است و از اصول قطعى اسلام مى باشد.

حـقـيـقـت شـفـاعـت اوليـاى الهى براى گنهكاران ، اين است كه مقربان درگاه خداوند از آن جهت كه موقعيتى در پيشگاه با عظمت او دارند، مى توانند بر طبق شرايطى براى گنهكاران وساطت كنند و از خداوند متعال بخواهند تا از گناه آنان چشم پوشى كند.

شفاعت ، در واقع از آن خداست ، ولى اگر عده اى تحت شرايطى ـ كه مهمترين آنها اذن خداوند است ـ در مـورد افـرادى كـه از نـظـر اعـتـقـاد مـورد رضـايـت خـداونـد بـاشـند، شفاعت كنند، شفاعت آنها پذيرفته مى شود.

قرآن از يكسو مى فرمايد:

((قُلْ للّهِِ الشَّفاعَةُ جَميعاً/ بگو تمامى شفاعت از آن خداست .

از سـوى ديـگـر بـطـور آشـكـار، شـفـاعـت غـيـر خـدا را در مـحـكـمـه الهـى بـه عـنـوان يـك اصل قطعى مى پذيرد، به شرط اينكه به اذن خدا باشد به نمونه هايى از آيات توجه كنيد:

((مَنْ ذَاالَّذى يَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ/ كيست كه بدون اذن خداوند نزد او شفاعت كند؟

((يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ اِلاّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِىَ لَهُ قَوْلاً/ در روز قـيـامـت ، شفاعت مفيد واقع نمى شود مگر شفاعت كسى كه خداى رحمان به او اذن دهد و به گفتار او راضى گردد.

(وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ اِلاّ لِمَنْ اَذِنَ لَهُ/ شفاعت كسى نزد او سود نمى بخشد مگر شفاعت آن كس كه خدا به او اذن دهد.

بـنـابـرايـن شـفـاعـت ، حـق مـطـلق خداوند است ، ولى از آن جهت كه رحمت الهى از طريق يك سلسله اسباب به بندگان مى رسد، خداوند متعال ، اولياى خود را سبب مؤ ثر در اين امر قرار داده است . عـلاوه بـر ايـن ، خـدا بـا دادن مـقـام شـفـاعـت بـراى اوليـاى خـود، خـواسـتـه اسـت از آنـان تجليل شايسته اى بنمايد و ارزش وجودى آنان را براى ديگر بندگان معرفى كند و شايد به همين جهت است كه قرآن از مقام شفاعت پيامبر (ص ) به مقام محمود تعبير مى كند و مى فرمايد:

((وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَّكَ عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً/ بـراى گـزاردن نـمـاز نـافله در بخشى از شب برخيز تا خدا تو را براى مقام بس پسنديده اى برانگيزد.

مـرحـوم طـبرسى در مجمع البيان مى فرمايد: مفسران اسلامى اتفاق نظر دارند كه مقصود از مقام محمود همان شفاعت است ... .

شـفـيـع كـه مـى خـواهد آمرزش الهى را، براى بندگانى كه شايستگى شفاعت دارند، جلب كند و آنـان را از پـيـامـد كـارهـايـشـان نـجـات دهـد، بـه چـيـزى متوسل مى گردد كه در كسى كه نزد او شفاعت مى كند، مؤ ثر افتد.

از ايـن رو ، شـفـيـع چـنـيـن مـى گـويد: بار خدايا! من از تو تقاضا نمى كنم كه از مقام خدايى و آقـايـى خـود نـسـبـت بـه بـنـده ات صـرف نـظـر كـرده يـا حـكـم و قـانـون مـجـازات خـود را بـاطـل كـنـى ، بـلكه مى خواهم از اين بنده درگذرى ، زيرا بزرگ و مهربان و كريمى ، نه از مـجـازات او سـودى مـى بـرى و نـه گـذشـت از گـنـاه او بـه تو زيانى مى رساند يا اينكه مى گويد: بنده اى است كوچك ، نادان ، بيچاره و پريشان ، گذشت و چشم پوشى تو را مى طلبد؛ و يـا مـى گـويـد: خـدايـا! اگر من نزد تو مقام و منزلتى دارم از تو تقاضا مى كنم كه از بنده گنهكارت درگذرى ، و اين خواسته مرا رد نكنى .

از ايـن بـيـانـات ، روشـن مـى شـود كـه كـار شـفـيـع ايـن اسـت كـه يـك رشـتـه عـوامـل مـؤ ثـر در رفع مجازات را بر عوامل ايجاب كننده آن (مخالفت با فرمان الهى ) حكومت مى دهد.

* شبهات شفاعت و پاسخ آنها

1 ـ چرا خود خداوند گناهكاران را مورد بخشش قرار نمى دهد تا نيازى به شفاعت ديگران نباشد؟

پاسخ :

الف ـ شـايـد دليـل آن ايـجـاد تـواضـع در مـردم ، در بـرابـر بـنـدگان صالح باشد تا روح تكبرشان از بين برود، همان گونه كه به شيطان فرمان رسيد در برابر آدم سجده كند، ولى او تـكـبـر كـرد. قـرآن دربـاره گـروهـى مـى فـرمـايـد: و چـون بـه آنـان گفته شود بياييد تا رسـول خـدا(ص ) براى شما آمرزش طلبد، سرهاى خود را بپيچند و بنگرى كه تكبر كنان روى بگردانند.

ب ـ مقام شفاعت به سبب بندگى ، پاداشى است كه به اولياى خدا ارزانى مى شود.

ج ـ انسان چون بداند كه اولياى خدا، مانند انبيا، امامان ، علما، شهدا، صالحان و قرآن كريم ، در قـيـامت صاحب شفاعت هستند، مى كوشد كه خود را به آنان نزديك كرده ، از پرتو رهنمودهاى آنان بهره گيرد كه اين خود از آثار شفاعت خواهد بود.

2 ـ آيا برخوردارى از مقام شفاعت مزد گرفتن بدون كار نيست ؟

پـاسـخ : بـايـد گـفـت پذيرش شفاعت ، نشانگر كرامت و احساس شفاعت پذير است ، و نيز نشان مـرتـبـه بـلند شفيع است ، و براى شفاعت شونده لطف و احسان است . لازم نيست كه همه چيز جنبه مزد داشته باشد. آرى مقامى كه در اثر شفاعت پديد آمده در گرو سعى و تلاش عملى شفاعت شده نـبـوده اسـت ؛ ولى هـر آنچه كه خداوند به بنده مى دهد لازم نيست در اثر سعى باشد، بلكه از روى فضل و احسان خداست . چه اين كه خداوند مى فرمايد:

((كـُلُّ نـَفـْسٍ بـِمـا كـَسـَبـَتْ رَهـيـنَةٌَ اِلاّ اَصْحابَ الَْيمينَِ فى جَنّاتٍ يَتَسائَلُونََ عَنِ الُْمجْرِمينَ ... )

(آرى ) هـر كـس در گـرو اعـمـال خـويـش اسـت ، مـگر ((اصحاب يمين )) (كه نامه اعمالشان را به نـشـانـه ايـمـان و تـقـوايـشـان بـه دسـت راسـتـشـان مـى دهـنـد)! آنـهـا در بـاغهاى بهشتند، و سؤ ال مى كنند از مجرمان ... .

پس همه در گرو اعمال خويشند جز ياران دست راست ، كه در بهشتهايى قرار داشته و راجع به گناهكاران و سرنوشت شومشان پرس و جو مى كنند؛ و اين كه شفاعت شافعان آنان را سود نداده است، در حالى كه اصحاب يمين را سود داده است .

3 ـ آيا وعده شفاعت ، گناهكاران را نسبت به گناه كردن گستاخ نمى كند؟

پـاسـخ : در صورتى وعده شفاعت موجب گستاخى افراد مى شود كه داراى دو شرط باشد: يكى ايـنـكـه گـنـاهكار به اسم معيّن گردد و به او وعده شفاعت بطور قطعى داده شود يا گناهى كه شـفـاعت ، كيفر آن را برطرف مى كند مشخص شود، دوّم ، شفاعت بتواند در رفع جزاى كار بد با تـمـام انـواعـش ، مـؤثـر واقـع شـود و جـزاى كـار بـد را از اصـل بـركـنـد. امـّا اگـر هـر دو شـرط نـامـعـلوم بـاشـد و مـشـخـص نـشـود كـه شـفـاعـت شـامـل چـه كـسى و در مورد چه گناهى است يا معلوم نگردد كه شفاعت چه نوع كيفرى را برطرف مـى كـنـد و در چـه حـالى شامل انسان مى شود، با چنين ابهامى ، شفاعت تنها اميدوارى مى آورد كه انـسان با مشاهده گناهانش از رحمت خدا ماءيوس نگردد و هرگز انسان را در گناه كردن ، گستاخ نمى كند.

اضـافـه بـر آن ، بـاز بـودن راه تـوبه و شفاعت و مانند آن ، اگر درست فهميده شود نه تنها مـايـه گـسـتـاخـى نمى گردد ، بلكه موجب پشيمانى و بازگشت خواهد بود، زيرا روزنه اميد را فـرا روى گـنـهـكـاران مـى نـهـد؛ و اين راهها براى انسانهاى متنبه شده و عذرخواه باز است ، نه براى انسانهاى گستاخ و معاند.

بـلكـه مـى توان گفت بسته بودن راه شفاعت و توبه ، گنهكاران را گستاخ ‌مى كند، زيراآنان روزنه اميدى براى بازگشت نمى بينند؛ و مى گويند آب كه از سرگذشت چه يك نى ، چه صد نى !

4 ـ آيـا لطـف خـدا و اوليـاى او مـحـدود اسـت كـه گـروهـى مشمول شفاعت نشوند؟

پاسخ : بهره گيرى از الطاف خدا، تنها به لطف پروردگار مربوط نيست ،بلكه بستگى به اسـتـعـداد و آمـادگـى مـا نيز دارد. به عنوان مثال ، نور خورشيد كمبودى ندارد ولى خاك به علت تيرگى نمى تواند مانند آيينه آن را منعكس نمايد. اين ناتوانى خاك ، مربوط به نور نيست .

قرآن كريم درباره لجاجت كفار، و سرسختى آنان در برابر پيامبر (ص) مى فرمايد:

((اِنَّ الَّذينَ كَفَروُا سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ/ كـسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را (از عذاب الهى ) بترسانى يا نترسانى ، ايمان نخواهند آورد.

خداوند به رسول خود مى فرمايد:

((اِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى/ تو از هدايت مرده دلان ناتوانى .

بـه خـاطـر ايـنـكـه آنـان ظرفيت و استعداد خود را از دست داده اند نه اينكه در تبليغ تو نقصى وجود دارد و در جاى ديگر مى فرمايد:

((لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيّاً/ تا بترساند كسى را كه زنده است (زنده دل است) .

* علل محروميت از شفاعت

بـررسـي هـا نـشـان مـى دهـد كـه چـيـزهـايى در محروميت انسان از شفاعت نقش دارند؛ برخى از آنها عبارتند از:

1 ـ خـاضـع نـبـودن در بـرابـر خـدا، تـرك انـفـاق در راه خـدا، فـرو رفـتـن در بـاطـل و تـكـذيـب قـيـامـت . هـمـه ايـن مـوارد در قـرآن كـريـم و در گـفـتـگـوى اهل بهشت با اهل جهنم چنين آمده است :

((كـُلُّ نـَفـْسٍ بـِمـا كـَسـَبـَتْ رَهـيـنـَةٌَ اِلاّ اَصـْحابَ الَْيمينَِ فى جَنّاتٍ يَتَسائَلُونََ عَنِ الُْمجْرِمينََ ما سـَلَكـَكـُمْ فـى سـَقـَرََ قـالُوا لَمْ نـَكُ مـِنَ الْمـُصـَلّيـنََ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينََ وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخـائِضـيـنََ وَ كـُنـّا نـُكـَذِّبُ بـِيـَوْمِ الدّيـنَِ حـَتـّى اَتـيـنـَا الْيـَقـيـنَُ فـَمـا تـَنـْفـَعـُهـُمْ شـَفـاعـَةُ الشّافِعينَ))

(آرى ) هر كس در گرو اعمال خويش است ، مگر ((اصحاب يمين)) (كه نامه اعمالشان را به نـشـانـه ايـمان و تقوايشان به دست راستشان مى دهند)! آنها در باغهاى بهشتند، و از مجرمان مى پـرسـنـد: چـه چـيـز شـما را به دوزخ وارد ساخت؟! مى گويند: ((ما از نماز گزاران نبوديم ، و اطـعام مستمند نمى كرديم ، و پيوسته با اهل باطل ، همنشين و همصدا بوديم ، و همواره روز جزا را انـكـار مـى كـرديـم تـا زمـانـى كـه مـرگ مـا فـرا رسـيـد! از اين رو، شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد.

2 ـ شرك به خدا

قرآن كريم مى فرمايد:

((اِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشآءُ .../ خـداونـد (هـرگـز) شـرك را نـمـى بخشد! و پايين تر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد.

و ايـن حـقيقت از نظر قرآن حتمى است كه شفاعت شامل مشركان و كافران نمى شود، و ايمان شرط لازم براى شامل شدن شفاعت است ؛ امّا تمام شرايط در بر گيرندگى شفاعت بجز مقدارى كه در روايات آمده است به صورت قطعى مشخص نشده است .

رسول خدا (ص) فرمود:

((شَفاعَتى نائِلَةٌ اِنْ شاءَ اللهُ مَنْ ماتَ وَ لا يُشْرِكْ بِاللهِ شَيْئاً/ شفاعت من به خواست خدا به كسانى مى رسد كه مشرك از دنيا نروند.

3 ـ سبك شمردن نماز

حضرت امام جعفر صادق (ع ) خطاب به يكى از فرزندانش فرمود:

((پسرم كسى كه نماز را سبك بشمارد مشمول شفاعت ما نيست .))

4 ـ تكذيب شفاعت پيامبران

حضرت على (ع) فرمود:

((كسى كه شفاعت پيامبران را تكذيب كند از شفاعت محروم ماند.))

5 ـ اذيّت كننده خاندان پيامبر(ص)

رسول گرامى اسلام (ص) فرمود:

((سـوگـنـد بـه خـدا كـسـى كـه فـرزنـدان (اهـل بـيـت) مـرا اذيـت كـرده بـاشـد، شـفـاعـت نـمـى شود.))

6 ـ سلطان ستمگر و خيانت كننده در دين

رسول خدا(ص) فرمود:

((دو كـس به شفاعتم نمى رسند، سلطان ستمگر و غاصب ، و خيانتگر در دين ، كه به سبب بدعت از دين خارج شده است.))

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha