خبرگزاری «حوزه» - مدرسه علمیه خواهران حضرت حجت (عج) در سال 1368 هجری شمسی در منطقه 10 تهران از سوی مرحوم آیت الله محقق، امامت جماعت مسجد حضرت حجت(عج) و با مدیریت خانم فاطمه ابتکار ثاقب تاسیس شد و بعد از رحلت آیت الله محقق، خانم فاطمه ابتکار ثاقب کار تکمیل بنا و مسئولیت این حوزه علمیه را بر عهده داشت.
این مدرسه؛ تنها مدرسه علمیه خواهران در منطقه 10 تهران است که مسایل اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منطقه را تحت پوشش دارد و منشأ خدمات فراوانی برای عموم مردم بوده است.
گفتگوی خبرنگار خبرگزاری «حوزه» با خانم فاطمه ابتكار ثاقب موسس حوزه علمیه خواهران حجت(عج) تهران را در ادامه می خوانید:
* به عنوان اولین سئوال، شرح مختصری از تاریخچه ی مدرسه علمیه حضرن حجت(عج) خواهران و اهم اقداماتی که در مدت دوره مسئولیت خود داشته اید را بیان کنید.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مرحوم حآیت الله محقق که متولی حوزه علمیه حجت(عج) برادران کنونی بودند، با درخواست اهالی محل که خیلی به ایشان اصرار داشتند در کنار حوزه برادران، حوزه خواهران را هم تاسیس کند، بالاخره زمین کناری حوزه را با نیت احداث حوزه علمیه خواهران خریدند.
بعد از این ماجرا و خرید زمین برای احداث ساختمان حوزه خواهران، بنده از همان سال 46 بحث تاسیس حوزه علمیه خوهران را به صورت جدی از ایشان پیگیری می کردم ولی ایشان به بنده اظهار می کردند در شرایط فعلی که عوامل رژیم پهلوی حرمتی برای زنان مسلمان قائل نیستند، ممکن است ساواکی ها خواهران طلبه را اذیت کنند و به بهانه هایی اقدام به دستگیری کنند و به همین جهت فعلاً تاسیس حوزه خواهران را به صلاح نمی دانم. و این بحث تا مدت ها مسکوت ماند.
بنده تحصیل دروس حوزوی را از سال 46 به صورت جدی آغاز کردم و بسیاری از کتب حوزوی را در محضر مرحوم آیت الله محقق خواندم. آن روزها برای دخترانی مثل ما که علاقمند به تحصیل علوم دینی بودند شرایط خیلی سخت بود، و به دلیل فقدان استاد و یا دیگر مسائل در برخی روزها فقط دو خط درس می خواندیم، زیرا مرحوم محقق که امام جماعت و تولیت حوزه برادران بودند، سرشان خیلی شلوغ بود و دائم در خدمت مردم بودند و ما باید صبر می کردیم تا وقت ایشان کاملاً آزاد شود تا بلکه چند خط درس بخوانیم و برخی مواقع هم بدون این که درسی خوانده شود، از مسجد برمی گشتیم. در هر صورت دروس جامع المقدامات، معالم، و منطق را در محضر مرحوم آيت الله محقق تحصیل کردیم.
در ادامه تحصیل دروس فقه و اصول را خدمت آیت الله محمدتقی داوودی گذراندیم و هر روز یک مسیر طولانی را طی می کردیم تا سر درس ایشان حاضر شویم. همچنین درس فلسفه را در محضر مرحوم حجت الاسلام والمسلمين بلاغت نيا، و دروس رسائل و مكاسب را محضر حضرات حجج الاسلام والمسلمین آقايان نمازي، شاكري و قاضوي خواندم.
* آیا همزمان با تحصلات علوم دینی و حوزوی، فعالیت های انقلابی هم داشتید؟ با توجه به شرایط سخت آن روزها نحوه فعالیت های شما چگونه بوده است؟
بله! شرایط بسیار دشوار بود، ولی برای شروع فعالیت های دینی و انقلابی به ذهنم رسید یک آموزشگاه خیاطی بزنم تا در پوشش آن بتوانم اهدافم را دنبال کند برای همین در سال 44 اقدام به تاسیس آموزشگاه خیاطی در همین منطقه (منطقه 10) نمودم و در آن زمان بنده 19 سال سن بیشتر نداشتم.
البته در آن زمان مجوز خیاطی را فقط به دختران و زنانی که 25 سال سن داشتند، می دادند، ولی در آن سال دخترخاله فرح دیبا که می خواست مجوز کسب بگیرد به خاطر او قانون را تغییر دادند و به 18 سال تقلیل دادند و بنده هم از این فرصت استفاده کرده و اقدام به اخذ مجوز آموزشگاه خیاطی کردم. پدرم خیاط بود و توانسته بودم برخی فنون خیاطی را پیش پدرم یاد بگیرم و در برخی دوره های خیاطی شرکت کردم و بعد از تسلط به حرفه خیاطی نسبت به تاسیس آموزشگاه اقدام کردم.
بعد از راه اندازی آموزشگاه خیاطی و جذب هنرجو، پنجشنبه ها به جای آموزش خیاطی، برنامه دینی و فرهنگی داشتیم به این صورت که با دعوت از برخی سخنرانان دینی و انقلابی، هنرجوها را ملزم می کردم تا در این برنامه ها حضور داشته باشند و الا اگر در این جلسات حاضر نباشند، مجوز آموزش خیاطی برایشان صادر نخواهد شد! با این که این برنامه ربطی به آموزش خیاطی نداشت ولی من احساس تکلیف می کردم که این حرف ها باید به گوش زنان و دختران جوان برسد، بنا بر این بنده روزهای پنجشنبه را در آموزشگاه خیاطی به نشر و تبلیغ معارف اهل بیت(علیهم السلام) و گفتمان انقلاب اسلامی اختصاص دادم و الحمدلله ثمرات و برکات بسیاری را برای همه افراد حاضر در این جلسات در پی داشت.
* چنانچه خاطره ای از فعالیت های انقلابی و تبلیغی تان در آموزشگاه خیاطی دارید، برای ما تعریف کنید.
بله! یک روز وارد آموزشگاه خیاطی شدم و در کمال ناباوری دیدم یکی از هنرجوها عکس شاه و فرح پهلوی را به در و دیوار و پنجره های آموزشگاه نصب کرده است! و این کار او برایم ناراحت کننده بود. به مربی آموزشگاه گفتم این ها چیست؟ چه کسی و به چه علت تصاویر را اینجا نصب کرده است؟ مربی در جواب گفت؛ خب! اینان انسان های ارزشمندی هستند!!
تحمل این وضع برای من دشوار بود، ولی چاری ای جز صبر نبود، ولی بعد از دو ماه به بهانه این که دیوار کلاس ها کثیف است و باید نقاشی بشود، همه عکس ها را برداشتیم.
البته نکته جالب این که شوهر همین خانم مربی که تصاویر شاه را در آموزشگاه ما نصب کرده بود، پیش خدمت مخصوص شاه بود و بنده هم اطلاع نداشتم و بعدها توسط دوستان مطلع شدم و همین امر باعث شد ما در فعالیت های سیاسی دقت بیشتری داشته باشیم.
* شنیده ایم شما برای تاسیس مدرسه خواهران حجت(ع) متحمل سختی ها و مشکلات بسیاری شدید، ولی هرگز از هدف خود منصرف نشدید، در این باره بیشتر برایمان توضیح دهید.
بعد از پیروزی انقلاب و وقوع جنگ تحمیلی تقریباً همه توجهات مردم به دفاع از میهن اسلامی معطوف شده بود و در کنار این رویداد ملی، بنده نگران فراموشی و عدم تاسیس حوزه علمیه خواهران بودم از این رو مجددا به حاج آقا محقق مراجعه کردم و به او گفتم دیگر از آن تهدیدات ساواک و ماموران رژیم طاغوت رهایی پیدا کردیم و خوب است که به حوزه علمیه خواهران توجه جدی شود. حاج آقا محقق با تایید حرف بنده اظهار داشتند الان در شرایط جنگ هستیم و شاید مردم رغبتی برای کمک به تاسیس حوزه علمیه نداشته باشند چون همه کمک ها برای کمک به رزمندگان جمع آوری می شود.
بنده به ایشان گفتم؛ یک مادر خوب و مومن است که می تواند فرزند مومن و انقلابی تربیت کند. شما به بنده اجازه بدهید تا مقدمات کار را فراهم کنم و از مردم برای کمک به ساخت حوزه علمیه خوهران دعوت کنیم و الحمدلله ایشان موافقت کردند.
خب از آنجا که من در این منطقه آموزشگاه خیاطی داشتم، عموم مردم منطقه به واسطه این که دختران شان یا مادران خانواده ها به نوعی هنرجوی ما محسوب می شدند، بنده را می شناختند و از طریق آموزشگاه و کلاس های مذهبی و دینی که برگزار می کردیم، اعتماد بین بنده و اهالی محل ایجاد شده بود.
بعد از اجازه حاج آقا محقق، در سال 68 اقدام به اخذ مجوز برای ساخت ساختمان حوزه علمیه خوهران کردیم و همه شاگردانم به هر تلاشی که ممکن بود برای جذب مشارکت های مردمی و تامین بودجه مالی ساخت حوزه اقدام می نمودند.
یادم هست یکی از خانم ها که از اهالی مومن محل بود یک سرویس طلا که همان روز همسرش برای او هدیه گرفته بود برای کمک به حوزه آورد. به او گفتم همسرت از این کار شما راضی است؟ گفت وقتی همسرم این سرویس طلا را برایم خرید گفتم کاش این ارث پدرم بود! همسرم گفت اگر ارث پدرت بود، با این طلاها چکار می کردی؟ گفتم برای ساخت حوزه علمیه نذر می کردم و همسرم با شنیدن این حرف گفت من رضایت دارم و با خوشحالی و رضایت کامل این سرویس طلا را وقف حوزه علمیه می کنم.
* با توجه به شرایط خاص آن روز، روند اطلاع رسانی و جذب به مدرسه علمیه خواهران حجت(عج) چگونه شکل گرفت؟
همزمان با ساخت حوزه علمیه خواهران و با موافقت مرحوم محقق، دو اتاق کلاس درس از ساختمان برادران برای شروع کلاس های طلاب خوهران تحویل گرفتیم و همزمان در رادیو و مساجد اطراف برای ثبت نام خواهران در حوزه علمیه و کمک به ساخت حوزه تبلیغات مفصل و گسترده ای انجام شد و در مدت بسیار کوتاهی با انبوه متقاضیان ورود به حوزه علمیه مواجه شدیم و از طرفی هم که با کمبود فضای آموزشی مواجه بودیم مجبور شدم از سرایدار حوزه برادران هم خواهش کنم تا در روز چند ساعت اتاقش را در اختیار اساتید و طلاب خواهر قرار دهد. خلاصه با مشقت و سختی های بسیار که خیلی از آنها قابل وصف نیست؛ تدریس و تحصیل حوزه علمیه خواهران را شروع کردیم تا زمانی که ساختمان جدید حوزه تکمیل و آماده استفاده گردد.
در ابتدای امر با ما کمبود استاد هم مواجه بودیم، از این رو از حاج آقا محقق درخواست کردیم تدریس برخی دروس را بر عهده بگیرند و با این که ایشان دارای سطح علمی بالایی بودند با تواضع و فروتنی درخواست ما را قبول کردند و برای طلاب پایه اول ما تدریس علوم حوزوی را آغاز کردند و این نعمت و فرصت خوبی برای طلاب خواهر بود تا از برکات علمی و معنوی حاج آقا محقق بهرمند شوند.
* شما به نقش مردم و کمک خیرین در ساخت حوزه علمیه خواهران حجت(عج) اشاره کردید، آیا این کمک ها تا روزهای آخر هم ادامه داشت؟
بله! الحمدلله مردم همیشه کمک حال ما بودند. با افزایش متقاضیان ورود به حوزه علمیه و کمبود فضای آموزشی، باید تدبیر دیگری می کردیم، و این شرایط در حالی بود که فقط زیر زمین حوزه تکمیل شده بود ولی کف زمین نم دار و گچ بود و برای استفاده از آن جا باید کف را موکت می کردیم تا حداقل فضای لازم برای حضور طلاب فراهم شود، آن زمان من در جلسات شهیدان بهشتی و مطهری در خیابان فرشته که در منزل پسر یکی دوستانم برگزار می شد حضور می یافتم.
این دوستم که از مشکل حوزه ما با خبر بود به پسرش گفته بود که حاج خانم از وضعیت فضای آموزشی حوزه نگران هستند و برای آماده سازی مکان فعلی نیاز به کمک مالی دارند، که او هم گفته بود همه هزینه هایش را من تقبل می کنم. و بدین ترتیب با کمک خیرین توانستیم اولین کلاس های درس را در ساختمان نیمه کاره حوزه و با حداقل امکانات شروع کنیم و در ادامه و در سال 72 توانستیم مجوز رسمی تاسیس حوزه علمیه خواهران را در ساختمان جدید حوزه اخذ کنیم.
* لطفا درباره سبک علمی و سیره تربیتی طلاب مدرسه علمیه خواهران حجت(عج) بیشتر توضیح دهید.
به نظر من خیلی مهم است که یک طلبه حدیث شناس باشد و به تاریخ اسلام تسلط داشته باشد. تسلط به تاریخ اسلام، دانش و آگاهی طلاب را بالا برده و سطح بینش و بصیرت سیاسی آنان را ارتقاء می دهد. به ویژه کتب علامه عسگری که با استدلال منطقی و با استناد به روایات متقن، به مباحث تاریخ اسلام پرداخته است.
مثلاً کتاب «نقش ائمه در احیای دین» علامه عسگری بسیاری از احادیث جعلی را شناسایی کرده و باطل بودن آن ها را به خوبی تبیین و تشریح می کند و فردی که این کتاب و امثال این کتاب ها را مطالعه می کند به سطحی از بینش می رسد که آگاه به زمانه خود می شود و به شیعه بودنش افتخار می کند.
اما درباره مباحث تربیتی همواره به طلاب توصیه کردیم که فقط با اخلاص و برای کسب رضایت خداوند متعال وارد حوزه علمیه بشوند. زیرا اگر با اخلاص وارد شوند مقدمات پیشرفت علمی و معنوی برایشان حاصل خواهد شد و هم برای خانواده خود و هم برای مردم جامعه مفید واقع می شوند. به شیعه بودن خود افتخار کنند و شکر این نعمت بزرگ را بجا بیاورند.
* بهترین خاطره ای که از دوران تبلیغی خود دارید؟
جلسات و برنامه های تبلیغی بنده بیشتر تاریخ شناسی و حدیث شناسی بود و سعی ام بر این بود تا مردم را نسبت به احادیث و روایات جعلی آگاه سازم و مانع از نفوذ افکار منحط وهابیون شوم. در یکی از همین جلسات تبلیغی یکی از شرکت کنندگان دختر خانمی بود که به اتفاق پدر و مادرش در آمریکا زندگی می کرد، ولی متاسفانه به دلیل تبلیغات وهابیون به آن ها ملحق شده بود و این موضوع پدر و مادرش را بسیار آزار می داد.
او به اتفاق خانواده برای دیدن مادربزرگ خود به ایران آمده بود و از آنجا که پدر و مادر این دختر خانم مومن و مذهبی بودند از کیفیت جلسات بنده آگاهی داشتند و برای همین دخترشان را مجاب کردند حالا که تا اینجا برای دیدن مادربزرگ آمده ایم، در جلسات ما هم شرکت کند.
بعد از اتمام جلسه این دخترخانم آمد و در کنار من نشست و از دفترچه ای که پر از سؤالات و شبهات بود، شروع کرد به پرسیدن و ادعا می کرد که شما در برابر این سؤالات محکوم به شکست هستید! وقتی وارد بحث و پاسخ به سؤالات او شدم سعی کردم با احترام به بزرگان اهل سنت و با استناد به احادیث و روایات خود آنان، باطل بودن شبهات مطرح شده و بر حق بودن مذهب تشیع را اثبات کنم.
جلسه من با این خانم، در دو روز متوالی برگزار شد و مباحث ما ساعات طولانی به درازا کشید، ولی پاسخ بسیاری از سؤالات او داده شد و الحمدلله مؤثر هم واقع شد و او از عقیده باطلش دست برداشت و توبه کرد. و هم اکنون نیز به عنوان یک شیعه مومن و مدافع مکتب اهل بیت(ع) در دانشگاه های آمریکا مشغول به تدریس است و همچنان با هم در ارتباط هستیم.
* تمایل دارم در مورد فعالیت های قبل از انقلاب بیشتر توضیح دهید، آیا ورود جدی تری به فعالیت های انقلابی و حمایت از نهضت امام خمینی(ره) داشتید؟
یکی از مهمترین اقدامات ما در نشر گفتمان انقلاب، آگاهی دادن به مردم و انتشار اعلامیه ها و سخنرانی های امام در بین اهالی محل بود. مردم منطقه و محله نیز اکثراً متدین و معتمد بودند و ما را همراهی می کردند ولی باید بسیار مراقب بودیم تا بهانه دست ساواک ندهیم. البته تمایل داشتم کتاب های حضرت امام(ره) را مطالعه کنم و بیشتر با آراء و اندیشه های انقلابی ایشان آشنا شوم و بتوانم آن را به مردم منتقل کنم. برای همین منظور به مناسبتی به اتفاق همسرم به مدت یکماه به کربلا و نجف رفتیم و زمانی که ما به نجف رسیدیم، امام نجف را به مقصد پاریس ترک کرده بودند.
کتاب «نهضت امام خمینی» که تالیف حجت الاسلام سیدحمید روحانی بود به طرق خاصی از منزل شخصی امام در نجف تهیه کردیم و همان روز مشغول مطالعه شدم و هر چقدر این کتاب را مطالعه می کردم عشق و علاقه من به هدف و نهضت امام خمینی بیشتر می شد.
هنگام برگشت از نجف، نمی توانستم از کتاب ها جدا شوم و تصمیم گرفتم با خود به ایران بیاورم. همسرم گفت در مرز همه را رصد و تفتیش می کنند و به احتمال زیاد کتاب ها را ببینند و حتما ما را دستگیر می کنند. گفتم اشکالی ندارد!
خلاصه اینکه موقع نزدیک شدن به مرز کتاب ها را به چند پارچه پیچاندم تا معلوم نباشد سپس آن را داخل پاکت میوه قرار دادم و طوری وانمود کردیم که ماموران به پاکت میوه مشکوک نشوند و در آن لحظه خیلی استرس و اضطراب داشتیم اما به لطف خداوند متعال توانستیم به سلامت از مرز عبور کنیم و الحمدلله کتاب ها را در اختیار انقلابیون قرار دادم تا با مبانی فکری و اهداف نهضت انقلاب امام خمینی(ره) بیشتر آشنا شوند.
* به عنوان سوال پایانی، چنانچه خاطره ای از امام خمینی(ره) در دوران پیروزی انقلاب دارید، بیان کنید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی که ضد انقلاب ها و گروهک های تروریستی اقدام به ترور بسیاری از علمای انقلابی می کردند، فرقه های انحرافی هم مشغول سم پراکنی و ایجاد شایعات و شبهات در جامعه بودند.
بنده با یکی از مراکز فعال فرهنگی و اجتماعی در ارتباط بودم و اطلاع داشتم که در آنجا چگونه افکار جوانان ما را به انحراف و ضدیت با دین می کشاندند، و این امر بسیار برای من نگران کننده بود، و باید کاری می کردیم، برای همین منظور برای ارائه گزارشی از وضعیت منطقه ای که سکونت داشتیم، خدمت حضرت امام خمینی(ره) رسیدم و مطالبی را خدمت ایشان عرض کردیم.
این خاطره را هم اینجا بگویم که قبل از رسیدن به محضر امام یکی از خانم ها که ما را بازرسی می کردند متوجه کارت گواهینامه من شد و گفت امام راضی نیستند شما رانندگی کنید! این حرف برای من که مقلد امام بودم خیلی نگران کننده بود و افکار مرا پریشان کرد که مبادا بر خلاف فتوی امام عمل کرده باشم.
محضر امام که رسیدم گفتم که یکی از خانم ها این طور گفتند، در آن موقع من دستکش ها را از دستم در آورده بودم، امام بعد از شنیدن ماجرا یک نگاه به بنده کردند و فرمودند شما به همین شکل – که منظورشان رعایت حجاب موقع رانندگی بود - رانندگی کنید اشکالی ندارد، بعد از این فرمایش امام خیلی خوشحال شدم و به اطلاع آن خانم هم رساندم تا در جریان فتوی امام باشد.
* سخن پایانی
ان شاءالله با دعای خیر امام زمان(عج) بتوانیم سربازی خوبی برای حضرت باشیم و به طلاب خواهر هم عرض می کنم قدر جوانی و فرصت کنونی را بدانند و هر قدمی که برمی دارند برای کسب رضایت خداوند متعال و خشنودی حضرت ولیعصر(عج) باشد.
گفتگو: مهدی زارعی