چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
کد خبر: 461017
۲۲ شهریور ۱۳۹۷ - ۰۴:۰۰
منبر

حوزه/ یکی از بهترین و ارزشمندترین صفات الهی و انسانی، غیرت است. اولین وجودی که این صفت را در عالم دارد، وجود مقدس خداوند است. امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: «اِنَّ اللَّه غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ/ خداوند غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد».

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در کتاب «ره توشه راهیان نور» ویژه محرم الحرام 1440، به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.

غیرت‌ورزی در آموزه‌های دینی

اشاره

یکی از بهترین و ارزشمندترین صفات الهی و انسانی، غیرت است. اولین وجودی که این صفت را در عالم دارد، وجود مقدس خداوند است. امام صادق7 در روایتی فرمودند: «اِنَّ اللَّه غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ؛[1] خداوند غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد». غیرت یعنی انسان نسبت به امور محترم، حریم‌ها و چیزهایی که مورد علاقۀ اوست، حساس باشد. وجود مقدس خداوند هم ناموس دارد؛ از جمله، دین خدا، احکام الهی، قرآن، اولیا و انبیای الهی، و حقوق مؤمنان، از محترمات الهی هستند که پروردگار عالم از آن‌ها دفاع می‌کند. پس اولین غیور عالم، خود خداوند است؛ و این صفت را در هر کسی، ولو مشرک و غیرمسلمان، دوست دارد. در روایتی از امام باقر7 آمده است که دستور اعدام تعدادی از مشرکان که با مسلمانان جنگیده و مستحق اعدام بودند، صادر شد. پیغمبر اکرم9 فرمودند یکی از آن‌ها را نکشند. او را جدا و بقیه را اعدام کردند. او خدمت پیغمبر9 رسید. پرسید: «چرا مرا نکشتید؟» پیغمبر9 فرمودند: «الان جبرئیل نازل شد و فرمود در تو پنج صفت هست که خداوند آن‌ها را دوست دارد: صداقت، شجاعت، سخاوت، اخلاق خوشی که با خانواده و اطرافیانت داری و «الْغَیْرَةُ الشَّدِیدَةُ عَلَى حَرَمِک»[2]، نسبت به حَرَمت غیرت داری. خداوند این پنج صفت تو را دوست دارد. این صفات هر جا که باشند، ارزشمندند.» طرف که خودش را می‌شناخت، گفت: «عجب خدا و عجب پیامبری که این‌گونه از اوصافم خبر می‌دهد»؛ و همان‌جا خدمت پیامبر اکرم9 مسلمان شد. او بعداً در یکی از غزوات، به شهادت رسید.

عذاب الهی برای نداشتن غیرت دینی

 خداوند بی‌غیرت را ولو عابد باشد، مبغوض می‌دارد. در جلد ۹۷ بحارالانوار، از امام صادق7 نقل است که قومی مشمول عذاب بود و دو ملک برای عذاب آنان فرستاده شد. وقتی نازل شدند، دیدند در آن قوم، مرد زاهد و عابدی است که تضرع و مناجات می‌کند. از خداوند پرسیدند: «آیا این هم جزو کسانی است که باید عذاب شود؟» فرمود: «کار خودتان را بکنید؛ وَ اِنَّ ذلِکَ رَجُلٌ لَمْ یَتَمَعَّرْ وَجْهُهُ قَطُّ غَضَباً لِی[3]؛ این آدمی است که هیچ جا خشم نداشته و برای من هیچ جا غضب نکرده است؛ او را هم عذاب کنید که غیرت دینی نداشته است».

تفاوت غیرت ملی با ملی‌گرایی

ما وقتی کلمۀ غیرت را می‌شنویم، بیشتر غیرت ناموسی به ذهنمان می‌آید، ولی غیرت، اقسامی دارد. حداقل سه قسم غیرت داریم: اولین آن، غیرت ملی است که انسان نسبت به ملت، آب و خاک خود احساس مسئولیت کند. غیرت ملی غیر از ملی‌گرایی است. غیرت ملی، این است که انسان نسبت به ارزش‌ها، افتخارات، پشتوانه‌های فرهنگی و تمدنی ملت خود بی‌تفاوت نباشد. نقل شده است که «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الْایمانِ»؛[4] این بیان، می‌تواند به همین معنا دلالت کند. دوست داشتن وطن و پاسداری از ارزش‌ها و افتخارات ملت خود، ویژگی ارزشمندی است. اما ملی‌گرایی بیشتر تعصب افراطی به ملت خود و نفی ارزش‌های ملل دیگر و تقابل با آن‌ها است.

ما سردار و سالار ملی ـ ستارخان و باقرخان ـ را می‌ستاییم که برای استقلال سرزمینمان مبارزه ‌کردند. آن‌ها مشروطه‌خواه بودند و با استبداد داخلی می‌جنگیدند؛ اما وقتی دیدند انگلیسی‌ها در مشروطه نفوذ کرده‌اند و دارند دم از مشروطه می‌زنند، در عین مبارزه با استبداد، با انگلیسی‌ها هم مقابله می‌کردند. در آن گیر و دار که خطر حذف از طرف انگلیسی‌ها وجود داشت، از طرف کنسولگری روسیه برای ستارخان پیام آمد که اگر به کنسولگری روسیه پناه بیاوری، ما از تو دفاع می‌کنیم و او آن جمله معروف را گفت که «من زیر بیرق اباالفضل7 هستم». ما امروز او را به عنوان یک مرد غیرتمند، تحسین می‌کنیم.

ما رئیس‌علی دلواری را تحسین می‌کنیم که با تنگستانی‌ها و دشتستانی‌های بوشهر در مقابل انگلیسی‌ها ایستاد و مردانه جنگید و به شهادت رسید. اما کسی مثل شاه سلطان‌حسین صفوی را بی‌غیرت می‌دانیم. او در فتنه‌ای که در ایران رخ داد و تجاوزاتی که به ایران صورت گرفت، دست روی دست گذاشت تا وقتی که محمود افغان به دروازه‌های اصفهان رسید. او به ‌جای این‌که بایستد و دفاع کند، تاجش را برداشت و بر سر محمود گذاشت و دخترش را پیشکش او کرد. اگر او مقاومت می‌کرد، کشته‌ها بسیار کمتر از وقتی می‌شد که آن‌ها وارد اصفهان شدند و کشتار زیادی کردند و ننگ بی‌غیرتی هم روی او ماند.

مصادیق تاریخی غیرت ملی

البته غیرت ملی فقط در نظامی‌گری نیست. نمونۀ دیگر غیرت ملی، آن جوان نخبه‌ای است که برای تحصیل به خارج از کشور می‌رود و پس از اتمام تحصیل با آن‌که می‌تواند بماند و بار خود را ببندد، برمی‌گردد تا به کشور خدمت کند. غیرت‌مند آن سرمایه‌داری است که می‌تواند ثروتش را در جای دیگری سرمایه‌گذاری کند و امکانات بهتری هم داشته باشد، ولی در کشور می‌ماند و با مشکلات می‌سازد و به هموطنان خود خدمت می‌کند.

احترام به ناموس مسلمانان و مظلومان

قسم دوم غیرت، «ناموسی» است؛ این‌که انسان نسبت به ناموس و حریم خود غیرت داشته باشد و به هیچ‌وجه به غیر اجازه ندهد وارد حریم او شود. نه فقط نسبت به ناموس خود بلکه اگر به ناموس دیگری هم تعرض شود، نباید ساکت بنشیند، اگرچه غیرمسلمان باشد.

 در نهج البلاغه می‌خوانیم زمانی لشکریان معاویه به یکی از شهرهای مرزی حکومت آن حضرت تجاوز کردند. حضرت وقتی شنید خلخال از پای یک زن یهودی ربوده‌اند، فرمود اگر مسلمانی از شنیدن چنین ظلمی که بر یک زن یهودی روا شده، دق کند، او را ملامت نمی‌کنم: «مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً»[5].

وقتی می‌شنویم یکی از منابع درآمد داعشی‌ها فروش زنان مسیحی و ایزدی به عنوان بردۀ جنسی است و هر زن مظلوم مسیحی یا ایزدی را هفت تا هشت هزار دلار به اسرائیل می‌فروشند، احساس انزجار می‌کنیم.

هنگامی که رضاخان قانون کشف حجاب را اجرا می‌کرد، آیت‌الله مرعشی نجفی در سن جوانی بودند. در همان ایام، روزی رئیس شهربانی قم که آدم تنومند، لات و قلدری بود، وارد حرم حضرت معصومه3 شد و به قسمت خانم‌ها رفت و چادرهایشان را ‌کشید. هیچ‌ کس جرئت نداشت کاری بکند و فقط صدای فریاد یا اباالفضل7 یا صاحب‌الزمان4 به گوش می‌رسید. وقتی آیت‌الله مرعشی وارد حرم شد و صدای فریاد شنید، پرسید: «چه خبر است؟» جواب دادند فلانی دارد چادر زن‌ها را می‌کشد. ایشان شتابان رفت و چنان سیلی محکمی به گوش او زد که برق از چشمش پرید.

غیرت مرد و حجاب زن

امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که بی‌حیایی، بی‌عفتی و بی‌غیرتی ترویج می‌شود، ولی گاهی انسان صحنه‌هایی را می‌بیند که حاکی از کم شدن غیرت در بعضی از مردهاست. در قضیۀ بدحجابی باید اول یقۀ مرد را گرفت. در روایتی از امیرالمؤمنین7 آمده است که فرمود: «ای مردان کوفه! به من خبر رسیده است که در بعضی از کوچه‌های بازار، زنان شما تنه به تنه مردان می‌زنند. شما خجالت نمی‌کشید؟ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا یَغَار؛[6] خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد». امیرالمؤمنین7 یقۀ مردان کوفه را چسبید.

اشتباهی که اکنون مرتکب می‌شویم، این است که با بلندگو فقط خانم‌ها را به حجاب فرا می‌خوانیم؛ درست این است که بلندگو به دست بگیریم و بگوییم: آقایان! غیرت! نمی‌خواهم بگویم تنها دلیل بدحجابی این است. بدحجابی دلایل مختلفی دارد. گاهی جهالت، گاهی عقده‌های روانی زنان و گاهی تربیت‌ غلط خانوادگی آن‌هاست که با پوشش نامناسب بیرون می‌آیند. گاهی هم مسألۀ سیاسی و دهن کجی به دین و نظام است. اما یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌حجابی، بی‌غیرتی یا کم‌غیرتی مرد است. در خانۀ‌ هر زنی، برادر، پدر یا شوهری هست و اگر آنان غیرت به خرج دهند، جلوی بسیاری از این وضعیت‌ها را می‌توانند بگیرد.

خدا آیت‌اللّه آسید مصطفی بهشتی‌نژاد را رحمت کند. او از صلحای اصفهان و شوهرخواهر شهید دکتر بهشتی و پدر دو شهید بود. ایشان حدود ۴۰ـ۵۰ سال پیش با جمعی از مردم اصفهان، خواست از مرز قصرشیرین راهی عتبات شود. در مرز، ایشان حس کرد مأموری که پاسپورت‌ها را چک می‌کند، به بهانۀ این‌که می‌خواهد عکس خانم‌ها را با خودشان تطبیق بدهد، چشم‌چرانی می‌کند. کمی دقت کرد و مطمئن شد که این مأمور، چشم‌پاک نیست. وقتی نوبت به ایشان رسید و قرار شد آن مأمور پاسپورت خانم ایشان را ببیند، گفت: «این همه زن می‌آیند که عبور کنند. یک مأمور زن بگذارید که خانم‌ها را ببیند»؛ جواب داد: «نخیر، خودم باید ببینم»؛ گفت: «من نمی‌گذارم»؛ مأمور گفت: «من هم نمی‌گذارم عبور کنی». بقیه گفتند: «حاج‌آقا! یک نگاه می‌کند و رد می‌شویم»؛ ایشان گفت: «خیر، زیارت سیدالشهدا7 مستحب است اما حفظ غیرت و ناموس، واجب. ما غیرت را از خود ایشان یاد گرفته‌ایم». ایشان یکی دو روز در قصرشیرین می‌ماند، بلکه این مأمور عوض شود یا از خر شیطان پایین بیاید؛ ولی او همان‌جا ایستاده بود و می‌گفت‌ نمی‌گذارم بروی. ایشان هم می‌گفت ما هم نمی‌رویم. از دور سلامی به اباعبداللّه7 کرد و با همسرشان برگشتند و به مشهد رفتند. کاروانی‌ها رفتند و برگشتند. بعضی از آن‌ها پیش ایشان آمدند و گفتند: «حاج‌آقا! ما حاضریم ثواب این زیارتِ رفتۀ‌مان را با زیارتِ نرفته شما عوض کنیم».

آقازادۀ ایشان می‌گفت که مدتی گذشت و ایشان بیماری سختی گرفت و در سحر دوشنبه، ساعت دو و نیم نیمه‌شب، از دنیا رفت. ما مراسم گرفتیم و دو سه روز گذشت. جوانی آمد و در زد؛ پرسید: «منزل آسید مصطفی بهشتی‌نژاد همین جاست؟» گفتیم: «بله»؛ گفت: «پدر شما دوشنبه شب از دنیا رفت؟» گفتیم: «بله»؛ گفت: «ساعت دو و بیست دقیقه یا دو و نیم نیمه شب؟» گفتیم: «بله، همین‌ طور است». دیدم همۀ جزئیات را دارد می‌گوید. پرسیدم: «چطور مگر؟» گفت: «من نه اصلاً شما را می‌شناسم و نه پدرتان را می‌شناختم، نه می‌دانستم خانۀ‌تان کجاست. دوشنبه سحر خواب دیدم دارم به حرم امام رضا7 مشرف می‌شوم و آقا دارند از حرم بیرون می‌آیند. خدمت آقا سلام عرض کردم و پرسیدم کجا تشریف می‌برید؟ حضرت فرمودند یکی از شیعیان ما در اصفهان، آقای سیدمصطفی بهشتی‌نژاد، موقع مرگش است. به بالینش می‌روم. از خواب بلند شدم و به ساعت نگاه کردم و دیدم دو و بیست دقیقه است. به اصفهان آمدم و پرسان پرسان پرسیدم سیدمصطفی بهشتی‌نژاد کیست. آدرس دادند و به خانۀ شما آمدم تا ببینم خوابی که دیده‌ام صادق است یا نه؛ دیدم درست است. امام رضا7 فرمودند یکی از شیعیان ما سیدمصطفی بهشتی‌نژاد است و موقع مرگش رسیده و ما باید بر بالینش باشیم».

درود خدا بر انسان‌های باغیرت. مهم‌تر از غیرت ناموسی، غیرت دینی است؛ به این دلیل که اگر باید ناموسم برایم مهم باشد که هست، باید ناموس خدا برایم مهم‌تر باشد. ناموس خدا همان محترمات الهی است. احکام الهی، حدود الهی، قرآن، انبیا و اولیای الهی، حقوق مؤمنان و…، جزو نوامیس الهی و جزو حقوق الله است.

غیرت دینی و خشم برای خدا

از امیرالمؤمنین7 در غرر الحکم نقل شده است: «جَعلَ اللَّهُ سبحانَهُ حُقوقَ عِبادِهِ مُقَدِّمَهً لحُقوقِه؛[7] خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده است»؛ و اگر کسی حقوق بندگان خدا را رعایت کند، حق‌الله را هم رعایت کرده است: «کانَ ذلِکَ مُؤَدِّیاً إِلَى حَقَوقِ اللّه؛[8] او می‌تواند حق خدا را هم رعایت کند».

در روایت هم هست که حضرت موسی7 غیور بود. آن بزرگوار وقتی ۴۰ روز در کوه طور ماند و الواح مقدس تورات بر ایشان نازل شد، به سمت قوم برگشت، دید گوساله‌پرست و مشرک شده‌اند. تعبیر قرآن این است: gأَلْقَى الْأَلْوَاحf؛[9] «الواح تورات را به طرفی انداخت»؛ و gأَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهf؛[10] «[موی] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید». هارون جزو انبیا بود؛ اما حضرت موسی7 موهای برادرش را گرفت و گفت چرا اجازه دادی این کار را بکنند؟ یعنی واکنش تندی نشان داد.

خشم مقدس، ویژگی مؤمنان

مؤمن باید خشم مقدس داشته باشد. خود خدایی که اَرحَمُ‌ الرّاحِمین است، وقتی در موضع غضب قرار می‌گیرد، دیگر هیچ رحمی در کار نیست.در اول سوره نور، وقتی خداوند حد کسی را که مرتکب فحشا شده است بیان می‌کند، می‌فرماید: gالزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍf؛[11] «زن و مرد زناکار را به هر یک از آنان یکصد تازیانه بزنید»؛ gوَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّـهِf؛[12] «و در دین الهی، در حق آنان دچار ترحم نشوید». دلتان برای ایشان نسوزد چون این دلسوزی، شیطانی است. اگر قرار است دلمان بسوزد، باید برای کل جامعه بسوزد که این آسیب در آن رشد نکند.

به هر حال، خشم مقدس یکی از خصوصیات مؤمن است. اگر کسی در مسائل شخصی، به اهل‌بیت: ظلم می‌کرد، با نهایت مدارا و عفو برخورد می‌کردند. کسی می‌آمد با کمال پررویی، چشم در چشم امام حسن مجتبی7 یا امام محمدباقر7 می‌ایستاد و دشنام می‌داد. به امام محمدباقر7 می‌گفت: «اَنتَ بَقَر». اهل‌بیت: وقتی با چنین صحنه‌ای روبه‌رو می‌شدند، می‌پرسیدند: «آیا در این شهر غریبی؟ جا نداری؟ ما در خانۀ‌مان جا داریم. اگر بخواهی امشب می‌توانی مهمان ما باشی»؛ و از او پذیرایی می‌کردند؛ ولی در امور دینی و مقدسات هرگز رأفت نشان نمی‌دادند.

قاطعیت امیرالمؤمنین7 در مسائل دینی

امیرالمؤمنین7 در خطبۀ ۷۴ نهج البلاغه در قضایای غصب خلافت بعد از رحلت پیامبر9 می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَیَّ خَاصَّةً؛[13] تا وقتی که ظلم فقط به من است و امور مسلمین دارد می‌گذرد، با استخوانی در گلو و خاری در چشم، صبر می‌کنم». آن حضرت در معاشرت‌ها با افراد، نهایت مدارا را داشتند و در خانواده نهایت عفو، مسامحه و گذشت و مدارا را پیشه می‌کردند. پیغمبر اکرم9 بسیار نرم‌خو بودند و هنگامی که بعضی از همسران ایشان تندی و جسارت می‌کردند، به آنان لبخند می‌زدند، اما در جایی که پای دین و حقوق مؤمنان در میان بود، با صلابت بودند و ذره‌ای نرمش نشان نمی‌دادند. حضرت زهرا3 در خطبه‌ای که در جمع زنان مهاجر و انصار خواندند، فرمودند یکی از دلایلی که ابوالحسن، علی7 را کنار زدند، این بود که او «تَنَمُّرِهِ فِی ذاتِ اللَّهِ»[14] بود؛ یعنی در جایی که پای دین در میان بود، قاطعانه عمل می‌‌کرد.

 پیامبر9 امیرالمؤمنین7 را با جمعی به یمن فرستادند که اموالی را از آن‌جا جمع‌آوری کنند. ظاهراً سال آخر عمر پیغمبر9 هم بوده است. وقتی امیرالمؤمنین7 با آن جمع از مسلمانان به یمن می‌رود و اموال را جمع می‌کنند، سریع برمی‌گردند که به حج پیامبر9 برسند. نزدیکی‌های مکه که رسیدند، امیرالمؤمنین7 جلوتر آمد که بتواند خدمت پیامبر9 برسد. وقتی رسید، پیامبر9 فرمودند: «خوب است برگردی و با بقیه بیایی». حضرت برگشت، دید کسانی که با ایشان به یمن رفته بودند، لباس‌هایی را که از مردم یمن گرفته بودند و متعلق به بیت‌المال بود پوشیده‌اند. امیرالمؤمنین7 به تندی فرمود: «چرا این کار را کردید؟» جواب دادند: «می‌خواستیم تر و تمیز بر اهل و عیال و خانواده‌هایمان وارد شویم»؛ حضرت فرمود: «تا وقتی پیامبر9 تقسیم نکرده و سهم شما را نداده است، حق ندارید دست به بیت‌المال بزنید. آن‌ها را برگردانید». این کار حضرت خیلی به آن‌ها برخورد. موقعی که بر پیامبر9 وارد شدند، گله کردند و گفتند: «یا رسول‌الله! علی خیلی خشن است. حالا ما لباسی را به تن کردیم؛ چیزی نشده است». پیغمبر9 فرمودند: «اِرفَعُوا أَلْسِنَتَکُمْ عَن شِکایَةِ علیٍّ؛[15] زبانتان را از شکایت از علی به کام بگیرید»؛ «فاِنَّه خَشِنٌ فی ذاتِ اللّه؛[16] اگر علی خشن و قاطع است، در راه خداست». این علی خشن است؟ این علی همان است که وقتی یتیم را می‌بیند، زانوهایش می‌لرزد. امیرالمؤمنین7 در دو جا زانوهایش می‌لرزید؛ یکی در محضر خدا و به هنگام نماز، یک وقت هم موقعی که اشک یتیم، مظلوم یا محرومی را می‌دید.

خشیت در محضر خدا و ایستادگی در مقابل دشمن خدا

کسی که پیش خدا ضعیف باشد و گریه کند، بر دشمن خدا خشم می‌گیرد و محکم است. وجود امیرالمؤمنین7 در این زمینه ممتاز بود. او نمونۀ اعلایی از انسان کامل بود؛ البته همۀ ائمه: این‌گونه بودند.

اهمیت آبروی نظام

در زمان امیرالمؤمنین7 ابن‌حَرَمِه مسئول مالی بازار اهواز بود. ایشان شنید که او خیانت کرده و رشوه گرفته است. به محض این‌که این خبر به امیرالمؤمنین7 رسید، نامه‌ای به فرماندار اهواز نوشت و فرمود «اَخبَرَنی عُیُونی»؛ بازرس‌های مخفی به من خبر داده‌اند که ناظر مالی بازار اهواز، خیانت کرده است. به محض این‌که این حکم به دستت رسید، او را عزل و زندانی کن و بعد هم در نماز جمعه، یعنی جایی که همۀ مردم او را ببینند، ۳۵ ضربه تازیانه به او بزن. چون او آبروی نظام دینی را برده است.

ممکن است بعضی‌ها در نظام دینی گاهی از روی دلسوزی بگویند اگر کسی خیانت و خطایی کرده، اسمش را نبریم و چیزی نگوییم. مسئولان قضایی و دولتی ما وقتی آسیبی در بدنۀ دولت یا بعضی از افراد پیش می‌آید، آن‌ قدر طول می‌دهند که حیثیت نظام ضربه می‌خورد و استخوان لای زخم می‌ماند. اگر احیاناً رشوه‌ای، اختلاسی، حقوق نامتعارفی در جایی باشد، باید به آن رسیدگی کرد. اگر بی‌گناه است، از او رفع اتهام شود؛ و اگر گناهکار است، حکم خدا دربارۀ او اجرا شود. رهبر بزرگوارمان در قضیۀ حقوق‌های نجومی چندین بار فرمودند که مشمول مرور زمان نشود. ممکن است قوۀ قضاییه اقدام هم کرده باشد؛ اما مشخص نیست. متأسفانه زمانی که نوبت به هتک حیثیت می‌رسد، همه در بوق می‌کنند، ولی زمانی که باید معلوم شود محاکمه‌اش چطور شد، خبری نیست و درست به گوش مردم نمی‌رسد. امیرالمؤمنین7 سریع عمل کرد؛ چون خود این سرعت عمل، موضوعیت دارد.

سودۀ حمدانیه یک زن محبّ امیرالمؤمنین7 است. او یک وقت معاویه را به گریه در آورد و فضایل حضرت را پیش او گفت. روزی سوده بعد از نماز جمعه خدمت امیرالمؤمنین7 رسید؛ حضرت داشت ذکر می‌گفت؛ سریع تمامش کرد؛ و توجه کرد که ببیند این زن چه می‌گوید. سودۀ حمدانیه گفت: «آقا! در فلان منطقه‌ای که دارم زندگی می‌کنم، یکی از کارگزاران شما خیانت کرده، رشوه گرفته و بالا کشیده است. مردم هم پچ‌پچ می‌کنند که این چه جور حکومتی است که این ‌طور عمل می‌کند؟» امیرالمؤمنین7 بررسی کردند و گزارش سوده تأیید شد. حضرت بلند گریه کرد و فرمود: «خدایا! شاهد هستی که بی‌خبر بودم». همان جا فوراً حکمی نوشت و معطل نکرد؛ آن را به سوده داد و گفت می‌بری در همان منطقه این را به مسئول مافوقش می‌دهی که او را از کار برکنار کند؛ او دیگر از طرف ما نیست و باید محاکمه شود. سرعت عمل، موضوعیت دارد.

بازگشت به سنت‌های جاهلی و تهدید انقلاب

خشم مقدس و غیرت دینی یعنی این‌که در آن‌جا که نسبت به حقوق مؤمنان و حدود الهی و نسبت به انبیا و اولیای الهی تعرضی می‌شود، انسان محکم بایستد. اباعبدالله الحسین7 در جایی به پا خاست که انحطاط در جامعۀ مسلمین داشت کاری می‌شد؛ آن‌جا بود که غیرت دینی‌اش آن قیام باعظمت را آفرید.

یکی از خطراتی که هر انقلابی را تهدید می‌کند، ارتجاع به ارزش‌ها و سنت‌های جاهلی قبل از انقلاب است. خداوند در موارد متعددی به مؤمنان هشدار داده است. این درسی است برای امروز ما. در سورۀ آل‌عمران می‌فرماید»: اگر پیغمبر9 به شهادت رسید یا از دنیا رفت، g…یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْf؛»[17] آیا شما به گذشته برمی‌گردید؟» مبادا به همان سنت‌های قبل برگردید. در سورۀ مائده فرمود اگر شما از اصول و ارزش‌های دین خودتان دست بردارید و به عقب برگردید: gمَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللَّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَیُحِبُّونَهf؛[18] «خدا با کسی قوم و خویشی ندارد و پرچم دفاع از دین را از شما می‌گیرد و به قوم دیگری می‌دهد». پیغمبر اکرم9 هم این را پیش‌بینی می‌کردند. ایشان در رؤیای صادقه دیدند پس از رحلتشان بعضی از بنی‌تمیم، بنی‌عدی و بنی‌امیه از منبر ایشان بالا می‌روند و مردم را به قهقرا سوق می‌دهند. خیلی نگران شدند؛ طوری که جبرئیل آیاتی را برای تسلی ایشان آورد. این احتمال می‌رفت که بعد از نهضت پیغمبر9 خصلت‌های جاهلی زنده شود و متأسفانه همین‌طور هم شد و با انحراف از غدیر و کوتاه شدن دست امت از دامان ولی خدا و رهبر الهی، به‌تدریج زاویۀ انحراف باز شد و معیارهای طاغوتی و جاهلی برگشتند. تبعیض در عرب و عجم، تبعیض در بیت‌المال به‌خصوص در دوران خلیفۀ سوم که شیعه و سنی نقل کرده‌اند، ریخت و پاش‌های فراوانی صورت گرفت و او کسانی را سر کار آورد که از حزب خودش بودند. در نتیجه، قوم و خویش‌بازی رایج شد.

زاویۀ انحراف به قدری باز شد که به‌تدریج خلافت رسول‌الله9 به ملوکیت و سلطنت، تبدیل و اشرافی‌گری دوباره زنده شد و نکبت طبقۀ حاکم و ظالم به سوی مردم سرازیر شد و مردم هم به معیارهای دنیوی حریص شدند و حرام‌خوری زیاد شد.

امام حسین7 در روز عاشورا که اشقیا هلهله می‌کردند تا صدای موعظۀ آن حضرت به کسی نرسد، در پاسخ به حضرت زینب3 که سئوال فرمود: «برادر! چرا این‌ها این ‌طورند؟» فرمود: «مُلِئَتْ بُطُونُهُمْ مِنَ الْحَرَام؛[19] شکم‌هایشان از مال حرام پر شده است و دیگر گوششان کلام حق را نمی‌شنود». امام حسین7 با چنین وضعیتی مواجه بود. اوج انحراف از غدیر و برگشت به خصلت‌های جاهلی، در زمان یزید نمود پیدا کرد و او علناً کفر می‌گفت. امام حسین7 می‌فرمود: «مُعْلِنٌ بِالْفِسْق؛[20] معاویه لاپوشانی می‌کرد، ولی یزید علنی کفر می‌گفت و فسق مرتکب می‌شد. سیدالشهدا7 فرمود در چنین وضعیتی فقط نامی از اسلام می‌ماند. نماز، روزه و حج هست، قرآن هم می‌خوانند، اما هیچ خاصیتی ندارد، چون جهت‌گیری به سمت خدا نیست. مگر الان در عربستان قرآن نمی‌خوانند؟ مگر حج نیست؟ مگر نماز نیست؟ اما دینی است که با شرک هم می‌سازد. نه فقط با شرک می‌سازد، بلکه به نیابت از او با مسلمین برخورد هم می‌کند. این از وهابیت و آن طرف هم شیعۀ انگلیسی است. او هم روضه می‌خواند و سینه می‌زند، اما وهن شیعه و خدمت به شرک است.

جامعه‌ای که بالای سرش رهبر الهی نباشد، دچار چنین انحرافاتی می‌شود. امام رضا7 در سفر به نیشابور فرمود: «مَنْ قَالَ لَااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ‌ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی»؛[21] اما یک شرط دارد: «بِشَرْطِهَا وَشُروُطِهَا وَاَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»؛[22] چون توحید بدون ولایت، به همین توحید وهابی کشیده می‌شود که با شرک سازگار است و جاده صاف‌کن شرک می‌شود. جامعۀ دینی در جایی از انحرافات مصون می‌ماند که:

۱ـ پیوندش با غدیر قطع نشود، چه در زمان حضور معصوم: و چه در زمان غیبت.  

۲ـ متدینانی که در آن جامعه هستند، غیرت دینی‌شان را از دست ندهند.

به نظر می‌رسد تعبیر انقلابی‌گری که مقام معظم رهبری در این دو سه سال اخیر بر آن تأکید بسیار دارند، تعبیر دیگری برای همین غیرت دینی است؛ یعنی همان شاخصه‌هایی که ایشان برای انقلابی‌گری فرمودند، شاخصه‌های غیرت دینی است. وجود مقدس سیدالشهدا7 در چنین موقعیتی بود که فرمود: «وَأنَا أدْعُوكُم إِلى كِتابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله، فَإنَّ‏ السُّنَّة قَد أُمیْتَت‏، وإنَّ الْبِدْعَةَ قَد أُحْیِیَتْ؛[23] سنت پیامبر9 مرده است؛ خصلت‌هایی که پیامبر9 با خون دل جا انداخت، از بین رفته‌ و معیارهای جاهلیت زنده شده‌اند». سیدالشهدا7 پس از نماز در خطبه‌ای در جمع یاران خودش و لشکریان حرّ فرمود:

رسول خدا9 فرمود: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ بِقَوْلٍ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛[24] اگر کسی ببیند یک جائر و ستمگر دارد حلال خدا را حرام می‌کند، قوانین و حدود الهی را زیر پا می‌گذارد، با سنت پیغمبر9 مخالفت می‌کند، دارد بدعت‌ها را زنده می‌کند، به مردم ظلم می‌کند و در مقابل او غیرت نداشته باشد و با گفتار و عمل جلوی او نایستد و او را عوض نکند، او را با همان ظالم محشور می‌کنند.

 بعد امام حسین7 در آخر خطبۀشان فرمودند: «وإِنّی أ حَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْر؛ من از همه به این امر سزاوارترم».

حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی

 

[1]. شیخ کلینی، كافی، ج‏5، ص536.

[2]. شیخ صدوق، الأمالی، ص272.

[3]. شیخ صدوق، خصال، ج‏1، ص282.

[4]. میرزا حبیب‌الله هاشمى خویى‏ و دیگران، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه (خویى)، ج‏21، ص394.

[5]. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص70.

[6]. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‏1، ص115.

[7]. تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ص340.

[8]. همان.

[9]. اعراف، آیۀ 150.

[10]. همان.

[11]. نور، آیۀ 2.

[12]. همان.

[13]. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص102.

[14]. ابن‌أبی‌طاهر، بلاغات النساء، ص32.

[15]. شیخ مفید، الإرشاد، ج‏1، ص173.

[16]. همان.

[17]. آل‌عمران، آیۀ 149.

[18]. مائده، آیۀ 54.

[19]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏45، ص8.

[20]. همان، ج‏44، ص325.

[21]. شهید ثانى، مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص159.

[22]. همان.

[23]. على احمدى میانجى، مكاتیب الأئمة:‏، ج3، ص132.

[24]. شیخ مفید، الأمالی، ص122.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha