به گزارش خبرگزاری «حوزه» از تهران، استاد علی اکبر رشاد، در آغاز درس خارج خود در حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران، در پاسخ به اظهارات یکی از اساتید حوزه مبنی بر تقلیل فقه اسلامی به مجموعه ای از قواعد و احکام فاقد نظام که در سخنانی گفته بود: «فقه فاقد نظام است و نظام سازی فقهی ممکن نیست، و اگر چنین بود، آن کسی که باید به آن می رسید در درجه اول حضرت امام(ره) بود» واکنش نشان داد.
رئیس شورای حوزه علمیه تهران، با تمسک به حکمت باری و شارع در تکوین و تشریع، و تاکید بر حکیمانگی خلقت و شریعت که نظام مندی نشان اصلی آن است، همچنین با استشهاد به برخی آیاتی که تکوین و تشریع را نظام مند میداند، و با ذکر روایاتی که ثقلین(قرآن و عترت) را موجب نظام و انسجام شریعت و امت دانسته است، سخنان این استاد حوزه را نقد کرد.
متن کامل سخنان استاد رشاد را در ادامه بخوانید:
چندی است که هر کس از راه میرسد، و هر که فرصتی مییابد، نقدی و نقضی بر فقه وارد میکند و هجمهای و حملهای به فقها میبرد، و گاه حتی افرادی که از آنها توقع نمیرود نیز چنین رفتار می کنند، گویی این رویه مد شده! و «هر دم از این باغ بری میرسد»!. اخیرا در رسانهها آمد که یکی از فضلای محترم که از مدرسین موفق سطوح عالی حوزه علمیه قم است در خلال سخنرانی در یک همایش مطالبی فرموده است که اگر انتساب آنها به ایشان درست باشد بسیار مایهی تعجب و تاسف است! من برای شخص و شخصیت ایشان، به اعتبار فضائل خود او و به اعتبار مقام والد بزرگوارشان، احترام خاصی قائلم. ایشان فرد محققی است، من باور نمی کنم ایشان به چنین مطالبی تفوه کرده باشند.
در رسانهها آمده است که گویی ایشان فرمودهاند: فقه ما فقط مجموعهای از قواعد و احکام است، و نظامی در ورای آن نیست! یعنی گویی فرایند استنباطات فقه ما چنان بوده است که مقلد به طور جزئی و موردی استفتاء کرده و مجتهد هم موردی افتاء نموده، و سپس انباشتهی آن پاسخهای پراکنده و ازهم گسیخته نیز بین الدفتین تدوین و به عنوان فقه شیعه ارائه شده است! لهذا از این فقه توقع نظاممندی و نظامپردازی و نظامداری نباید داشت!
همچنین (علی ما نُقِل) ایشان گفته اند: در مسائل روبنایی در اقتصاد، در هر فرعی از آن و در مالکیت خصوصی، اقوال، انظار، مختلط است، با اختلاف انظار چطور میشود به نظام رسید؟ اگر یک فقهی داشتیم، احکام واحدی داشت هیچ اختلافی هم در آن نبود اینجا ثبوتاً ممکن بود بگوئیم به نظام میرسیم ولی با وجود اختلاف چطور میتوانیم به نظام برسیم؟.
بنا به نقلها، ایشان اضافه فرموده است که: وقتی در اقتصاد میگوییم ما نظام اقتصادی داریم، در سیاست میگوئیم نظام سیاسی داریم، در قضاوت باید بگوئید نظام قضایی داریم؟ باز یک سؤال دیگر پیش میآید که خود این نظامها چه نظامی دارد، بالاخره اینها زیرمجموعههای دین هستند اگر زیرمجموعههای دین هست چطور میتوانیم بگوئیم؟ اگر شما میگوئید در خود اقتصاد نظام است باید در مرحله کلان هم یک نظامی باشد که اینها قابل التزام نیست.
همچنین از قول ایشان آورده اند: که اگر ماورای این فقه فردی یک فقهی به نام فقه نظامات داشتیم آن کسی که باید به آن می رسید در درجه اول حضرت امام (ره) بود. امام با همین فقه فردی انقلاب کرد. همچنین ایشان به نظریه شهید صدر مبنی براینکه « ورای فقه فردی و احکام اسلامی در اسلام ما نظاماتی داریم میتوان نظامات فقهی را از طریق مراجعه به آرای فقها و تجمیع و برآیندگیری از آنها کشف کرد»، انتقاد فرموده اند.
چون طلاب از ما سؤال میکنند، فارغ از «من قال» و فقط ناظر به «ماقال»، راجع به این مطالب مختصرا چند نکته عرض میکنم.
لازم است که پرسیده شود آیا مراد شما از فقه شریعت است؟ یعنی «مشیت تشریعیه نفس الامریه الاهیه» و «ما انزل الله علی العباد من الحقوق و التکالیف» است؟ (ما در دروس قبلی شریعت را با این عبارت تعریف کردیم که: « ما أنزله الله تعالی علی العباد من الحقوق و التکالیف، تنظیما لشؤون حیاتهم المختلفة من هاتین الجهتین»)، یا مراد شما از فقه همان «محصل بذل وسع فقها برای کشف شریعت» است؟. ظاهر عبارات ایشان موهم آن است که به مقام ثبوت و نفس الامر نظر دارند چون فرموده اند: ما این مقدار که در فقه کار کرده ایم چیزی به نام نظام نداریم. نه، اسلام در هر زمینه ای احکام جرئي دارد، قواعد دارد. و اگر مراد ایشان از فقه شریعت نفس الامری است باید عرض کنیم:
اوّلاً: شریعت همچون خلقت از ساحت بارئ و شارع حکیم صادر شده است، چون هر دو مجلای حکمت الاهیاند، خلقت اثر تجلای تکوینی و شریعت اثر تجلای تشریعی است، و نظاممندی شاخص مهم حکیمانگی است، و حکمت بدون نظام بیمعناست، پس هم خلقت و هم شریعت نمیتوانند حکیمانه نباشند.
و ثانیاً: انکار نظم مساوق با انکار خلقت است، چون تحقق خلقت در رهن وجود نظم است. برای این که اگر نظمی بر جهان حاکم باشد نظام علي و معلولی هم وجود خواهدداشت، در نتیجه خلقت رخ خواهد داد. اما اگر قائل به نظم نباشیم نظام علی و معلولی وجود نخواهد داشت(و علی فرض وجود نیز) یا معلولها از علت ها صادر نخواهند شد، یا از هر علتی هر معلولی صادر خواهدشد؛ بنابراین انکار نظم به معنی انکار خلقت است و چون خلقت تحقق یافته نظم نیز وجود دارد.
همین قاعده بر شریعت نیز صدق میکند. شریعت همچون خلقت از ساحت شارع حکیم صادر شده، و لاجرم باید حکیمانه باشد: بینظامی نقص و عیب است پس خلاف حکمت است. فعل تشریع خود گواه بر وجود نظم است، لهذا تشریع نیز مانند تکوین نظاممند است.
و ثالثاً: شریعت برای تمشیت و تنظیم امور و شؤون انسانها آمده است؛ چیزی که برای نظامبخشی به امور گوناگون و تنظیم شؤون مختلف آمده خود نمی تواند بینظام باشد. «ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستیبخش؟» .
و رابعاً: به لحاظ زبانشناختی نیز شریعت یعنی منهج و منهاج، و اگر شریعت منهج و منهاج، صراط و سامانه زیستی است، و اگر انسان در آن گام بردارد اهل نجاح و نجات خواهدشد که قطعا چنین است، نمیتواند بینظام باشد و اگر نظمی نباشد نجاتی محقق خواهدشد. مگر میشود آشوب و آشفتگی راه به نجات ببرد!. بی نظمی و بینظامی را نمیتوان راه نامید، آشوب و آشفتگی بیراهه است.
خداوند در خصوص خلقت عالم تکوین در سوره ملک میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ» (الملک: ۱ـ۴) خداوند هفت آسمان را به صورت طبقه و طبقه آفرید هدف خلقت خداوند تفاوت و تخالفی نمیبینید هر چند با دقت و به چندباره آن را وارسی و بازرسی کنی، آیا اختلاف و تفاوتی و یا نقص و عیبی در آن میبینی؟ حق تعالی در مورد تشریع نیز که در قالب قرآن کریم صورت بسته است، میفرماید: « أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا» (سورة النساء: 82). آیا در قرآن تدبر نمیکنید این قرآن اعجاز و وحی الهی است و اگر از غیر خداوند صادر میشد دچار اختلاف و پراکندگی میشدید اما چنین نیست.
پس چنان که به لحاظ عقلی نیز تبیین کردیم: تکوین منظم است چون باری حکیم است، تشریع منظم است چون شارع حکیم است، از حکیم جز حکمت صادر نمیشود و بی نظمی عملی غیر حکیمانه است که از حکیم صادر نمیشود.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) با بیان حدیثی از امیر حکمت و بلاغت امام علی(ع) گفت: «ألا إنّ فيه... نظم ما بينكم» (نهج البلاغه صبحى صالح: خطبه 158) حضرت در شأن قرآن کریم میفرمایند: آنچه که باید در میان شما جریان پیدا کند در قرآن نظم و نظام آن وجود دارد؛ ایشان علاوه بر امامین همامین حسنین (س) فرزندان و اهل بیتش، به همه کسانی که در طول تاریخ تا قیام قیامت کلام امیر حکمت و بلاغت را میشنوند، میفرمایند: «اوصيكما و جميع اهلى و ولدى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم امركم». از نظر حضرت تقوا که جوهر دین و گوهر دین است با نظم امر همنشین شده؛ در این کلام، نظم امر دوشادوش، همزاد و همراه تقوا قلمداد شده پس چگونه ممکن است امام معصوم جامعه را هم افق با تقوا به نظم دعوت کند بعد بگوید مطالب ما پریشان و پراکنده و بی نظام است آیا این ممکن است؟ آیا ممکن است اصرار شود از دستور و تعالیم اهل بیت(ع) اطاعت شود اما بعد بگوییم: کلام و تعالیم آن حضرات نظام ندارد.
وی همچنین با استناد به خطبه فدکیه، عنوان کرد، حضرت زهرا(س) فرموده اند: « جعل الله ... و طاعتنا نظاماً للملّة، و إمامتنا أمانا من الفرقة» (بحارالأنوار: ج 6، ص111) پیروی از ما اهل بیت(ع) را خداوند نظام امت قرار داد؛ آیا میشود نظام را از بی نظمی توقع برد میتوان گفت شریعت بی نظم و بی نظام است اما تبعیت از او موجب نظام میشود؟ طاعت اهل بیت(ع) یعنی التزام به کلمات و تعالیم آن بزرگواران، تعالیم و کلمات آن بزرگواران اگر نظمی نداشته باشد آیا پیروی از آن موجب نظم امت میشود؟
آموختهایم که به اهل بیت(ع) عرض کنیم: «السلام عليكم يا من هم زمام الدّين و نظام المسلمين» (بحارالأنوار: ج 98، ص260) «شما سر رشته دین، مایه نظام دین و امت هستید». و آموختهایم که بر حضرت حجّت (عج) عرض کنیم: «أنت نظام الدين و عز الموحدين» (بحارالأنوار: ج 99، ص99)
توقع نمیرود یک انسان فاضل فقه را فاقد نظام بداند، این سبب دل نگرایی مؤمنین میشود، در نهج البلاغه آمده است که امیر حکمت و بلاغت میفرمایند: «الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ ». (نهج البلاغة: قصار۹۰) من به الکفایه و بلکه مافوق کفایت هستند کسانی که در این ایام به فقه و فقاهت و فقها میتازند، دیگر خودی ها و اصحاب حوزه به این موج و مد نپیوندند و دامن نزنند.
اگر مراد استاد محترم از فقه، همین «محصل بذل وسع فقها برای دستیابی به شریعت» است، یعنی آنچه که طی اعصار بر اساس استنباط فقها فراچنگ آمده است است باید عرض کنیم: چون فقه حاصل تلاش فقهای عظام و سلف صالح برای کشف شریعت نفس الامری است که نظام دارد، آن هم بی نظام نیست، زیرا هر چند فقه معرفت فقها به شریعت است، اما فقها اهل فن هستند و براساس مبانی محکم و به استناد ادله معتبر و طبق منطق و منهج موجه، برای دستیابی به حاق شریعت، دست به استنباط می زنند، فقه نظامی نزدیک به نظام شریعت را واجد است.
آنچه که در سدههای اخیر بعد از محقق حلی(ره) و تالیف تاریخ سازش شرائع الاسلام، دارج و رائج بوده، همان الگوی چهار بخشی محقق، یعنی تقسیم کلان فقه به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام است، و این الگو ایرادهایی دارد که ما قبلا در همین دروس آنها را مطرح کرده ایم اما این ایرادها مستلزم فقدان نظام نیست، کما این که نقد ساختارهای موجود به معنی انکار نظاممندی نیست بلکه به معنای دفاع از نظاممندی فقه و تلاش برای کشف و یا صورتبندی کارآمدتر و روزآمدتر آن است. و البته وقتی فقه نظاممند انگاشته شده و و غایت آن اداره نظام سیاسی قلمداد میشود، موضوع، مسائل، دستهبندی و طبقهبندی قضایا و نیز هندسهی صوری و حتی منهج آن از این تلقی و تفطن متاثر میشود، و فقها باید کوشش کنند این عناصر را کشف و تبیین کنند، و نظامات فقهیه مانند اصل مسائل فقهیه اجتهادی اند و میتواند حسب اجتهادات و ظروف و شرائط مختلف متفاوت باشد، فقهای هر عصری باید تلاض نمایند که نظم فقه را بهتر و بهتر سازند تا آن که نظم واقعی تشریعی، کشف و ارائه کنند.
نظام در لغت آمده: نظَم نظماً و نِظاماً اللؤلؤَ و نحوَه : ألّفه و جمعه في سلک، و منه نظَم شعراً لتألیفه کلاماً موزونا و مقفیً. نظَم الشیئ إلی الشیئ: ضمّه و ألّفه. ما در جلسات آغاز دروس فقه القضاء نظام را با این عبارت تعریف کردیم: «ما یتألّف من مؤلِّفات مختلفة متناسقة و متفاعلة، یمتلک تمییزاً بالنسبة إلی الأنظمة الأخریٰ، و یستهدف تحقیق غایة مقصودة منه» . نظام عبارت است از: مجموعهی دارای اجزای منسجم و متعاملی که از دیگر نظامات متمایز بوده و غایت مقصودی را تامین میکند. آیا شریعت و بلکه فقه (که معرفت فقها به شریعت است) فاقد عناصر چهارگانه نظام است؟ فاقد اجزاء، انسجام و تعامل درونی، تمایز با دیگر علوم و نظامها، و غایتمندی است؟ به نظر ما فقه موجود واجد این مؤلفههای چهارگانه است اما در حد کمال مطلوب نیست.
این خلاف بدیهی است که کسی بگوید فقه کنونی فاقد نظم است. بلکه کسانی که میگویند باید نظام سازی فقهی کرد از سویی میگویند نظام و الگوهای ساختاری که در گذشته به فقه داده شده است متناسب با نیاز زمانه خود بوده و روزگار ما روزگار پیچیده و پیشرفتهای شده است باید نظمی متناسب و مطابق با اقتضائات این روزگار به فقه و احکام الهی داده شود و میگویند اگر نظم و نظام موجود فقه در گذشتههای دور با مقاصد دیگری تنظیم شده است اکنون باید نظم متناسب با نیاز زمانه جدید داده شود، و این هرگز بعید نیست که نسلهای آتی در قیاس با نسلهای ماضی نوآوری کنند و مطالب جدید و عمیق تری از دین دریافت کنند. از جمله نظام کامل تری را کشف و ایجاد کنند. بسا فقهایی ظهورکنند که قوی تر از فقهای پیشین باشند، حوزه عقیم نیست، اسلام زنده، زایا و پویاست. سرشت شریعت چنین است و نقش اجتهاد همین است.
در خطبة الخیف که در کافي شریف وارد شده است و حضرت ختمی مرتبت (ص) آن را در منی ایراد فرمودند، آمده است: « فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ، وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ». ممکن است فقیه نسلهای بعد از فقیه نسلهای قبل افقه و اعلم باشد، نباید استبعاد کرد. ما که سلفی نیستیم بر کلمات گذشتگان تصلب داشته باشیم، در مکتب اهل بیت (س) راه اجتهاد همواره گشوده است، این را سلف صالح به ما آموختهاند.
امام راحل (س) فرمودند: فقه فلسفه ای دارد و فلسفه آن حکومت است و حکومت تمام فلسفه فقه است، پس امروز باید فقه به طرزی صورتبندی شود که حکومت را اداره کند و اداره دولت با مجموعه احکام بینظام ممکن نیست؛ دوست فاضل و عزیز ما فرموده اند: اگر بنا بود فقه ساختاری داشته باشد امام بهترین فرد بود که باید این کار را انجام می دادند، اولاً: از کجا که ایشان چنین کاری نکردند؛ درست است که ایشان کتابی با عنوان نظام حکومتی فقه ننوشتند اما مطالبی که ایشان قبل و بعد از انقلاب اسلامی درباره حکومت اسلامی بیان فرمودند بسیاری از مباحث نظامی را ارائه کردند و ثانیاً: بر ماست که از خلال کلمات نورانی ایشان آن را استخراج کنیم، و اگر حضرت امام اصل فکر و نظریه را ارائه فرمودند ولی مجال بسط و بازنمایی آن را نداشتند بر دیگران است که بر اساس مبانی ایشان نظام سازی کنند.
وانگهی اگر امام مجال ارائه مفصل و مکتوب مبانی نظام فقهی جدید را نداشتند، یا احیانا افرادی مانند شهید صدر (ره) یا هر کس دیگری یک نظریه را برای نظامسازی ارائه کرده باشند و مخدوش باشد دلیل نمی شود که فقه از اساس فاقد نظام باشد.
اختلاف اقوال، انظار، نیز نه دلیل عدم نظاممندی شریعت در مقام ثبوت است و نه مانع نظامسازی فقهی در مقام اثبات است. بنا نیست نظامسازی مبتنی بر آراء متشتت و متعارض بناشود، و قرار نیست با نظامسازی اجتهاد تعطیل یا دیگران ملزم به پذیرش ارائه کنندگان یک نظام و ساختار خاص باشند. چنین تلقیها و تصوراتی، نه صحیح است، نه ممکن و نه مطلوب.
انتهای پیام