به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت میلاد سومین اختر آسمان امامت و ولایت، امام حسین علیه السلام، فرازهایی از فرمایشات حضرت آیت الله جوادی آملی در خصوص مقام و منزلت امام حسین (علیه السلام) را از نظر می گذرانیم.
شناخت نهضت جهانی سالار کربلا در گرو شناخت امام حسین (علیه السلام) و هدف والای آن حضرت (علیه السلام) است. از آنجا که شناخت امام و هدف والای امامت، میسور انسانهای عادی نیست، تحلیل نهضت کربلا آنچنان که شایسته است، مقدور افراد عادی و متعارف نیست؛ ولی به مقداری که از بیان خود سیدالشهداء (علیه السلام) رسیده، می توان مطالبی را در این زمینه بیان کرد.
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: علی (علیه السلام) از من است و من از علی؛ «علیّ منّی و أنا من علی[۱]». نیز رسیده است: حسین (علیه السلام) از من است و من از حسین (علیهالسلام)؛ «حسین منّی و أنا من حسین».[۲]
راز روایات یاد شده، این است که امامت، چون جانشینی نبوت است، از آن مقام منیع جدا نیست؛ چنان که نبوت بی امامت سودی ندارد. این انسجام معنوی، نشان می دهد که آثار رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را باید در زندگی امامان معصوم (علیهم السلام)، به ویژه در زندگی امام حسین (علیه السلام)، جست و جو کرد.
الف. ظهور آثار رسالت در زندگی امام حسین (علیه السلام)
خداوند مهم ترین علم نافع را تفقّه در دین معرفی کرد و چنین فرمود: ﴿فلولا نفر من کلّ فرقةٍ منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم﴾ [۳]. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در تشریح تفقّه در دین که بارزترین مصداق علم نافع است، فرمودند: «إنّما العلم ثلاثة: آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنّة قائمة و ما خلاهنّ هو فضل»[۴] ؛ «دانش راستین که برای رهبری ارواح انسانها سودمند باشد و فروغ هدایت را فراراه دلهای انسانها باز کند، سه چیز است: ۱. معرفت حق ۲. شناخت احکام ۳. شناخت سنتهای الهی در زندگی انسان». انسان با رعایت این ها می تواند ارتباط خود و خدا، رابطهٴ خود و طبیعت و پیوند خود و انسانها و جوامع بشری را بشناسد و بر پایهٴ این شناخت، قدمهای صحیح بردارد.
در جهت تبیین مطالب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «من أتانا لم یعدم خصلة من أربع: آیة محکمة و قضیة عادلة و أخاً مستفاداً و مجالسة العلماء[۵]» ؛ یعنی اگر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانش را سه قسم دانست، هر کسی به مکتب و محفل ما آید، یکی از این فواید چهارگانه نصیب او می شود: ۱. آیهٴ محکم را فرا می گیرد. ۲. قوانین اجتماعی و اخلاقی و دستورهای الهی را یاد می گیرد. ۳. آیین برادری و هماهنگی را می آموزد. ۴. از همنشینی عالمان سود می برد. بنابراین، علوم سه گانهٴ یاد شده در سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به انضمام مصادیق کامل آنها در محافل اهل بیت (علیهم السلام) به دست می آید.
حسین بن علی (علیهما السلام) علوم سه گانه ای را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان فرمودند، در مناجات، خطبه ها و نامه های خود مبسوطاً بیان کرده است. بسیاری از فرازهای دعای عرفهٴ آن حضرت (علیه السلام) مربوط به آیات محکم یا سنن قائم است. آن حضرت (علیه السلام) در بخشهای توحیدی، آن چنان خود را معرفی میکند که معلوم می گردد از قَرَن تا قَدَم او را اعتقاد توحیدی پرکرده است. آنجا که ایشان چشم، بینی، گوش، عصب، پیه و گوشت خود را تشریح می کنند، همه را نشانهٴ توحید خدا دانسته، سراسر وجودش را موحّدی می دانند که آثار توحیدی خدای سبحان در جان او ظهور کرده است.
در صدر دعای عرفه، فریضهٴ عادله را بیان و به خدای سبحان عرض می کند: «و لم تخرجنی لرأفتک لی و لطفک لی و إحسانک إلی فی دولة أئمة الکفر»[۶] ؛ «پروردگارا! بر اثر رأفت، لطف و احسانی که به من داشتی، در نظام ستم و جاهلیت مرا به دنیا نیاوردی»؛ بلکه وقتی امامان کفر ریشه کن شدند، آنگاه در دولت اسلامی که به دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گسترده شد، مرا به دنیا آوردی.
حسین بن علی (علیهما السلام) در سخنی دیگر دربارهٴ معرفت می فرماید: «دراسة العلم لقاح المعرفة»[۷]؛ «درس و بحث، زمینهٴ عارف و آگاه شدن است». برای شناخت خدا و معرفت نفس بهترین مقدمه، درس و بحث علوم اسلامی است.
نیز آن حضرت (علیه السلام) دربارهٴ زمامداری فرمودند: «شرّ خصال الملوک الجبن من الأعداء و القسوة علی الضعفاء و البخل عندالإعطاء»[۸]؛ «بدترین خصلت زمامداران، ترس از دشمن، سنگدلی نسبت به محرومان و مستضعفان و بخل به هنگام بخشش است»؛ یعنی زمامدار باید شجاع، عادل و سخی باشد. زمامدار موحّد فقط از خدا می ترسد و از غیر او هراسی ندارد؛ وگرنه در خوف خود موحّد نیست؛ ﴿الّذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحداً إلّا الله﴾ .[۹]
آنچه گذشت، نمونه هایی از تبیین علوم سه گانه ای بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را برشمردند که در بیان امام حسین (علیه السلام) ظهور کرد و نشان از تجلّی اثرات زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در زندگی امام حسین (علیه السلام) دارد.
ب. مراحل زندگانی امام حسین (علیه السلام)
برای شناخت بیش تر و بهتر امام حسین (علیه السلام) باید مراحل زندگانی آن حضرت (علیه السلام) را به خوبی تحلیل کرد. از نظر تحلیل تاریخی، زندگی سالار شهیدان را میتوان در پنج مرحله خلاصه کرد که تنها مرحلهٴ پنجم زندگی آن حضرت (علیه السلام) روشن کنندهٴ سیرهٴ ممتاز ایشان است. البته دوران فراموش نشدنی بارداری و پیوند ویژهٴ آن حضرت با مادری بی نظیر بحثی جدا می طلبد.
مرحلهٴ یکم، دوران کودکی آن حضرت بود که در مهد پرورش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدیقه کبری سیدهٴ زنان عالمیان حضرت فاطمهٴ زهرا (علیها السلام) به سر میبرد. هنگامی که پیکر مطهّر امام حسین (علیه السلام) را در پارچه ای پیچیدند و به حضور ایشان آوردند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گریست و فرمود: «تقتله الفئة الباغیة»[۱۰]؛ «گروه ستمگر، او را به قتل می رسانند». سپس رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت را با سرانگشتان مبارک خود شیر دادند و امام حسین (علیه السلام) از این راه تغذیه کرد که قسمت مهم غذای آن حضرت از راه غیب مدد گرفته شد. [۱۱]
در این مرحله، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بزرگان و سالمندان که اهل ادراک و حدیث بودند، امامت آیندهٴ امام حسین (علیه السلام) را خبر میدادند؛ امّا برای افراد خردسال که نمی توانستند علوم اسلامی را از محضر آن حضرت کسب کنند، علاقهٴ خود را به امام حسین (علیه السلام) در حدّ عواطف و احساسات بشری خلاصه کرده، به آنان تفهیم می کردند. مثلا گاهی از منبر فرود آمده و او را می بوسیدند و بر بالای منبر در دامان خود می نشاندند و زمانی لبان، سینه یا زیرگلوی مبارک آن حضرت را می بوسیدند.
ناظران مجلس که از کار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شگفت زده می ماندند، به هنگام بزرگسالی خود و «واقعهٴ کربلا»، سرّ کار آن حضرت را دریافتند؛ چنان که در کوفه و شام در مجلس اموی ها برخی مانند «زید بن ارقم» که صحنهٴ بی ادبی و اهانت آن ها به لب و دندان های مبارک سیدالشهداء (علیه السلام) را دیدند، تقاضای جلوگیری از این کار را کردند و اظهار داشتند: ما با چشمان خود دیده ایم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) لبان حضرت حسین (علیه السلام) را می بوسیدند؛ «لقد رأیتُ شَفَتَی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ما لا أُحصیه کثرة تقبّلهما».[۱۲]
حاضران در جریان کوفه و شام، مردان میانسالی بودند که در کودکی خود، صحنه های عاطفی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به امام حسین (علیه السلام) را دیده و از این راه به منزلت آن حضرت واقف بودند. در روز عاشورا نیز که قاتل ملعون بر بالای سینهٴ مطهّر آن حضرت نشست، امام حسین (علیه السلام) که چشمان ملکوتی آن حضرت را خون گرفته بود، فرمودند: «لقد ارتقیت مرتقی عظیماً طالما قبّله رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ «بدان که بر جای بلندی پای گذارده ای و بر سینه ای نشسته ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را بارها بوسیده است».[۱۳]
مرحلهٴ دوم زندگی امام حسین (علیه السلام) در پرتو تربیت پدر بزرگوارشان حضرت علی (علیه السلام) و بخش کوتاهی از آن در عصر عصمت کبری حضرت فاطمهٴ زهرا (علیها السلام) سپری شد. در این مرحله، امام حسین (علیه السلام) به احترام پدر عظیم الشأن خود خطبه و مانند آن را اظهار نمی کردند؛ زیرا مسئولیت امامت و رهبری به عهدهٴ امیرمؤمنان بود. همین امر دربارهٴ حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) در دوران حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صادق است؛ یعنی سخنان و نامه های آموزندهٴ آن حضرت (علیه السلام) پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده است.
امام حسین (علیه السلام) در این دوران به فرمان امیرمؤمنان (علیه السلام) در جنگ ها شرکت می کرد و در همین دوران، مبارزهٴ با حکومت ستم، شناخت دوست و دشمن و درس مقاومت و پایداری را فرا گرفت و به منصّهٴ ظهور گذاشت.
مرحلهٴ سوم زندگی آن حضرت (علیه السلام) توأم با امامت امام حسن (علیه السلام) بود. در این دوره نیز از سالار شهیدان مطالب چشمگیری نقل نشده است؛ بلکه آن حضرت در مسألهٴ امامت و رهبری، تابع برادر خود، امام دوم شیعیان حضرت حسن بن علی (علیهما السلام) و در نوع نبردها پرچمدار رسمی آن حضرت (علیه السلام) بود.
مرحلهٴ چهارم، زمانی است که امویان، امام حسن (علیه السلام) را مسموم کردند و به شهادت رساندند و معاویه، حکومت خودمختار را به غارت برد و خفقان فکری و عملی بر مناطق مسلمان نشین آن زمان حاکم شد. معاویه، بر پایهٴ شایستگی یا نصب یا شورا به خلافت نرسید؛ بلکه ستمکارانه خلافت را به غنیمت برد و آن را به سلطنت منحوس تبدیل کرد.
از همین رو بود که برخی افراد، پس از حضور در نزد معاویه به جای «السلام علیک یا خلیفة رسول الله» یا تعبیری شبیه این، می گفتند: «السلام علیک أیها المَلِک»[۱۴] ؛ یعنی تو خلافت را به سلطنت مبدّل کردی.
چون آخرین درجهٴ کمال، مسألهٴ نبوت و امامت بود، دودمان ننگین اموی برای برهم زدن نظام اسلامی از حلقهٴ اخیر (امامت) شروع کردند؛ یعنی بنای اسلام که بر توحید و نبوت و رسالت استوار بود و آخرین خشت آن را ولایت اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل می داد و با این مصالح ساختاری و مسالح معماری بنیان مرصوص ساخته شد، بنی امیه برای واژگون کردن این کاخ مجلّل الهی، ابتدا امامت را و کم کم نبوت را از آن جدا نمودند و سرانجام نیز وحی و توحید را انکار کردند؛ چنان که یزید ملعون گفت:
لعبت هاشم بالملک فلا ٭٭٭٭ خبر جاء و لا وحی نزل [۱۵]
پس از هلاکت معاویه و پایان دسیسه گری های او، مرحلهٴ پنجم زندگی سالار شهیدان (علیه السلام) آغاز شد که کمتر از یک سال بود، ولی به همهٴ زندگی آن حضرت (علیه السلام) بها داد و نهضت ایشان را شهرهٴ جهانی کرد و نیز آن حضرت توانست دینِ مأسور و غارت شده را احیا کند؛ به طوری که سنّت متروک نبوی و علوی، حیات مجدّد خود را بازیافت و بدعت اموی و مروانی رخت بربست.
منبع؛ کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی اثر گرانسنگ حضرت آیت الله جوادی آملی
پاورقی:
[۱] بحارالأنوار، ج ۲۶، ص ۳.
[۲] همان، ج ۴۳، ص ۲۶۱.
[۳] سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۲۲.
[۴] بحارالأنوار، ج ۱، ص ۲۱۱.
[۵] همان، ج ۴۴، ص ۱۹۵.
[۶] مفاتیح الجنان.
[۷] بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷.
[۸] همان، ج ۴۴، ص ۱۸۹.
[۹] سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۹.
[۱۰] بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۷.
[۱۱] کافی، ج ۱، ص ۴۶۴.
[۱۲] ارشاد، ج ۲، ص ۱۱۴.
[۱۳] ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۳۹۰.
[۱۴] بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۲۹۱.
[۱۵] أعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۶.