چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
بلا و بیماری

حوزه/ افرادی که به وظیفه خودشان عمل کردند، ولی آثار اعمال دیگران دامن‌گیرشان شد، چه گناهی کرده‌اند که باید متضرر شوند و به این شرور مبتلا گردند؟ و آیا این شرور و مشکلات و نواقصی که بوسیله نافرمانی عده‌ای دامن‌گیر بقیه افراد جامعه می‌شود، قابل جبران هست یا نه؟

به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی پس از شیوع ویروس کرونا در کشور طی سه جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ به موضوع «شرور و بلایا» پرداخت که فیلم سخنان این استاد برجسته حوزه در ۱۵ قسمت در حوزه نیوز منتشر شده و در حال حاضر متن سخنان ایشان را در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما خواهیم کرد.

- پرسش و پاسخ

 

پرسش ۵:

بنابر آنچه گفته شد، احکام تشریعی خدای متعال برای این است که مردم راه درست را تشخیص دهند و به وظایفشان عمل کنند تا به مصالح واقعی دست پیدا کنند، اما همه افراد از این دستورات پیروی نمی کنند و همیشه در طول تاریخ چنین بوده که اکثر مردم از قوانین و احکام الهی سرپیچی و نافرمانی می‌کردند و به آنها عمل نمی‌کردند و در اثر عصیان به آفاتی مبتلا می‌شدند و حتی مشکلاتی برای دیگران هم به بار می‌آوردند. سؤالی که در این زمینه مطرح می‌شود این است که افرادی که به وظیفه خودشان عمل کردند، ولی آثار اعمال دیگران دامن‌گیرشان شد، چه گناهی کرده‌اند که باید متضرر شوند و به این شرور مبتلا گردند؟ و آیا این شرور و مشکلات و نواقصی که بوسیله نافرمانی عده‌ای دامن‌گیر بقیه افراد جامعه می‌شود، قابل جبران هست یا نه؟

 

پاسخ استاد:

آثار سوئی که بر گناه و تمرد و طغیان مترتب می‌شود چند نوع است:

یکی آنکه ارتکاب گناه، شخص را مستعدّ تکرار آن گناه می‌کند و حتی زمینه را برای ارتکاب گناهان بزرگ‌تر فراهم می‌کند تا آنجا که ممکن است موجب عاقبت شرّ و ابتلا به شک و شبهه در دین و سپس منجر به کفر و الحاد گردد و از سعادت ابدی بکلّی محروم شود. «ثُمَّ کانَ عَقِبَةَ الَّذِینَ أَسٰئُوا السوأَیٰ أَن کذَّبُوا بِئَایَتِ اللَّهِ وَ کانُوا بهَا یَستَهْزِءُونَ»؛   آنگاه عاقبت کسانی که مرتکب اعمال ناشایست شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند. این شرور، لازمه طبیعی رفتار خود شخص است و می‌تواند به عذاب ابدی منتهی شود، و چنانکه قبلا اشاره شد لازمه انتخاب‌گری انسان است.

دوم اینکه گناهی موجب ضرر مادی به دیگران شود، مانند غصب اموال و قتل نفوس. در این موارد، اولا خدای متعال برای کسی که مورد ظلم قرار گرفته، حق دفاع و قصاص قائل شده است تا ضرر وارد شده را جبران کند، و اگر موفق نشد که حقش را بگیرد، خدای متعال از فضل و کرم خودش آن را در دنیا یا آخرت جبران می‌کند. ثانیاً، همین ظلم زمینه تکامل جدیدی را برای شخص مظلوم فراهم می‌کند که قبلاً فراهم نبود، یعنی موضوع جدیدی برای تکالیف تازه و امتحانات و انتخاب‌های دیگر پدید می‌آورد: آیا از حقش دفاع می کند یا نه؟ آیا به زبان خوش نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند یا نه؟ آیا درصدد انتقام‌گیری از ظالم برمی‌آید یا نه؟ آیا آبرویش را می‌ریزد یا نه؟ و سایر تکالیفی که زمینه رشد بعدی را برای شخص مظلوم فراهم می‌کند.

فرض سوم این است که گناه شخصی موجب ضررهای معنوی و محرومیت از ثواب‌های اخروی دیگران شود، یعنی رفتار کسی موجب ضعف اعتقادات دینی و فسادهای اخلاقی و رفتاری دیگران شود. و روشن است که چنین گناهانی زمینه امتحان و انتخاب را برای افراد و گروه‌ها و قشرهایی از جامعه فراهم می‌کند، و یکی از ابعاد شروری است که بالتبع یا بالعرض در نظام احسن منظور می‌شود و مسائل گوناگونی را در پی خواهد داشت که قبلاً به بعضی از آنها اشاره شد، از جمله آنکه زمینه آزمایش‌های فراوانی برای گمراه‌شدگان و دیگران فراهم می‌شود و ابواب وسیعی از رحمت الهی را می‌گشاید و آثار گوناگونی برحسب مراتب اختیارشان به بار می‌آورد، و هیچ امر غیر اختیاری، موجب مؤاخذه و مجازات نخواهد شد.

پرسش ۶:

نکته محوری که از بحث‌های گذشته مورد تأکید قرار گرفت این بود که حکمت عمومی انواع و اقسام شرور و بلاهایی که در این عالم تحقق پیدا می‌کند، این است که در واقع، زمینه‌ای برای انتخاب انسان و تکامل و تعالی اختیاری او فراهم کند. با توجه به این نکته این سؤال مطرح می‌شود که آیا ممکن است بعضی از این شرور لااقل برای برخی از افراد یک نوع عذاب و مجازات باشد؟ و آیا ممکن است یک جریان برای بعضی نعمت، و برای بعضی دیگر عذاب، و برای دسته دیگری صرفاً وسیله آزمایش باشد؟ مثلاً، این بیماری که امروزه شایع و همه‌گیر شده، آیا ممکن است برای افرادی یا جوامعی وسیله تکامل و خیر و کسب فضائلی اخلاقی، مثل خدمت به دیگران و ایثار و انواع و اقسام فداکاری‌ها باشد، مانند کارهایی که پرستارها و دکترها می کنند که جانشان را به خطر می‌اندازند و به مداوای بیماران می‌پردازند، و برای یک عدّه، نتیجه گناهانشان باشد یا عذابی باشد که خدای متعال بر آنها نازل کرده تا مایه تنبّهشان باشد، یا موجب جبران و تکفیر سیّئاتشان گردد، ‌ یا یک نوع عذاب ناشی از خشم و قهر الهی باشد؟

 

پاسخ استاد:

قبلاً گفته شد که شروری که در این عالم اتفاق می افتد گاهی ابتدایی است و گاهی به دنبال رفتار دیگری است؛ آن رفتار هم گاهی رفتار خود فرد است و گاهی رفتار دیگران است، و هر کدام از آنها مصالح خاص خودش را دارد.

ما انسانها معمولاً کاری را که انجام می‌دهیم برای رسیدن به هدف خاصی است، و ممکن است منافع دیگری هم داشته باشد که اصلاً به آنها توجه نداریم، یعنی کار را معمولاً برای یک هدف انجام می‌دهیم، و خیال می‌کنیم کارهای خدا هم همین گونه است، در صورتی که کار خدا این گونه نیست، و هر نوع اثری که هر پدیده‌ای در حال یا آینده برای فرد یا گروه دیگری ممکن است داشته باشد همه اینها منظور است، چیزی از علم خدا غایب نیست و خدای متعال هر خیری را می‌خواهد و اگر شرور بالتبعی هم بوده باشد، بالعرض و بالتبع متعلق اراده او خواهد بود.

بنابراین ممکن است اولاً یک پدیده برای کسی یا گروهی فقط امتحان باشد، مثل شرّ ابتدایی که زمینه انتخاب را فراهم می‌کند: «لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً»،   و در عین حال، همین کار برای کسانی می‌تواند وسیله تنبیه و گوش‌مالی باشد تا هوشیار و بیدار شوند، و نیز ممکن است برای کسانی موجب تخفیف عذاب و تکفیر سیّئات و تطهیر از آلودگی‌های گناهان باشد. حتی در روایات داریم که گاهی خدای متعال، جان مؤمنی را سخت می‌گیرد تا موجب تطهیر و آمرزش او شود و پاک از دنیا برود.

پس کارهای خدا می‌تواند چند علت مختلف داشته باشد. جالب این است که بسیاری از آیات اشاره به هدف‌های متعدد دارد، می‌گوید: ما این کار را انجام می‌دهیم تا چنین شود و چنین شود و چنین شود، و گاهی معطوفٌ علیه را حذف می‌کند و می‌فرماید: وَلَعَلّ ...،   یعنی لِعِلَلٍ و مِن جُمْلَتِها کذا.

پرسش ۷:

سؤال: سؤال قبلی ما راجع به این بود که یک پدیده ممکن است برای افراد و گروه‌های مختلف خیر باشد یا شرّ، و موجب لذت باشد یا رنج. آخرین سؤال این است که آیا ممکن است یک پدیده خاص برای یک نفر، هم موجب لذت و هم موجب رنج باشد یا نه؟

 

پاسخ استاد:

این یک مسئله عمیق و قابل توجهی است و جا دارد که در اطرافش بحث‌های گسترده‌ای انجام بگیرد. باید به این حقیقت روان شناختی توجه کرد که انسان‌ها از لحاظ رشد انسانی مراتب مختلفی دارند.

همه ما می‌دانیم که انسان در ابتدای پیدایش خود، چندان فرقی با حیوان ندارد و معمولاً از یک امر ملایم با بدن لذت می‌برد و از امر ناملایم ناراحت می‌شود، و چیزی را که موجب لذت محسوس زودگذر باشد «خیر» می‌داند، و امر دردناک و رنج‌آور را «شرّ» می‌شمارد. ولی وقتی رشد می‌کند، گویا لایه دیگری در روح او بوجود می‌آید که فراتر از سطح پیشین است. بچه وقتی بزرگ می‌شود کم کم چیزی به نام احترام و آبرو را درک می‌کند و به آن دل می‌بندد. بچه‌هایی که نزدیک سن بلوغ می‌رسند، می‌خواهند نزد دیگران محترم باشند و آبرویشان محفوظ باشد، اگر اشتباهی کردند کسی دیگر نفهمد، اگر نقصی دارند دیگران متوجه نشوند، و اگر در اثر فقر خانواده کمبودهایی دارند و حتی گرسنگی می‌کشند نزد دیگران ابراز نیاز نکنند.

چنین کسی اگر احساس گرسنگی کند طبعاً ناراحت می‌شود، همچنانکه هر حیوانی از گرسنگی ناراحت می‌شود، اما یک احساسی فوق احساس گرسنگی دارد که می‌گوید، من نباید بگذارم نیاز خودم را دیگران بفهمند و با اینکه گرسنه است اظهار گرسنگی نمی‌کند و چنین وانمود می کند که سیر است و نیازی به غذا خوردن ندارد، برای اینکه آبرویش حفظ شود. و از این گونه مثال‌ها فراوان است. این وضعْ نشانه آن است که روح او یک ظرفیت طولی بیشتری پیدا کرده و رشد یافته است. روان‌شناسان تا حدودی این مراحل رشد را شناسایی و بیان کرده‌اند، با اختلافاتی که در بیاناتشان هست.

و اما از نظر دینی، مطلب بسی فراتر است و گاهی ممکن است که انسانی در یک لحظه نسبت به یک پدیده، چند نوع احساس مختلف داشته باشد. فرض بفرمایید مثلاً کسی طفل فقیر مریضی را می‌بیند که از گرسنگی یا بیماری در حال جان دادن است و نمی‌تواند کاری برای او انجام دهد؛ دلش می سوزد و اشکش جاری می‌شود، و در همین حال توجه پیدا می‌کند به اینکه این احساس دل‌سوزی و هم‌دردی یک کمال انسانی است و از داشتن چنین کمالی خوشحال می‌شود و در یک سطحی از روحش لذت می‌برد.

همچنین مراتب دیگری از کمال برای روح انسان وجود دارد که روان‌شناسان متعارف شناخت کاملی از آنها ندارند، اما در معارف دینی به عنوان مراتب ایمان و عناوینی مانند آن، معرفی شده است، به طوری که ممکن است در زمان واحد در مورد پدیده واحدی انواعی از احساس لذت و رضایت، و متقابلاً اضداد آنها، برای انسان حاصل شود. بنابراین، ممکن است کسی مبتلا به بیماری ذات الریه شود، درد بکشد، تنگی نفس و سینه درد داشته باشد و از این آفت‌ها رنج ببرد، و در همین حال، توجه داشته باشد به اینکه وظیفه داشته که نزد دکتر برود و دوا بخورد و این کار را انجام داده است و پاداش اطاعت خدا را خواهد داشت، بعد توجه کند به اینکه تحمل این درد و رنج‌ها موجب آمرزیدن گناهانش می‌شود، و موجب درجات بهشت می‌گردد، و بالاخره موجب رضایت خدا می‌شود. چنین کسی در یک لحظه در عین رنج بردن از درد و بیماری، انواعی از لذت‌ها را بر حسب مراتب ایمان و معرفت و توجه به مقام ربوبی خواهد داشت.

حقیقت این است که گنجایش و ظرفیت انسان خیلی بیش از اینهاست و تصور مراتب آرامش و رضایت اولیای خدا به مقدّرات الهی و لذت‌های فوق العاده‌ای که برای ایشان حاصل می‌شود برای افراد عادی میسر نیست و طبعاً تصدیق به آنها و درک نمونه‌های عینی آنها سخت‌تر و دشوارتر خواهد بود. برای نمونه، ما در روایاتی داریم که اگر مصیبتی به شما وارد شود و شما مبتلا به رنج و المی شوید، ما ناراحت می شویم، و در بعضی نقل‌ها آمده که حتی ما بواسطه مریضی شما مریض می‌شویم، و نیز در شادی و سرور شما شاد می‌گردیم، و طبعاً افزایش کمّی و کیفی غم و شادی اقتضا دارد که بر مقدار و مرتبه غم و شادی امام (ع) نیز افزوده شود. اکنون ملاحظه کنید که روح امام چه ظرفیت عظیمی برای تحمل انبوه غم‌ها و شادی‌ها و حتی جمع بین آنها دارد!  

یک نکته در اینجا قابل توجه است و آن این است که همین انسانی که هم از لحاظ طولی و هم از لحاظ عرضی ظرفیت‌های متفاوتی دارد، اگر تمام توجه او به یک مرتبه معطوف شود و در همان مرتبه تمرکز پیدا کند، دیگر پدیده‌های سایر مراتب را درک نمی‌کند، مثل کسی که درد خیلی شدیدی دارد، و اصلاً نمی‌تواند به چیزی دیگر توجه کند. البته انسان‌های کامل می‌توانند مراتبی از اینها را با هم جمع کنند، اما شرایط حیات مادی تحمل تمرکز در همه آنها را ندارد. و حتی اگر به مصداق «قُلوبُنا أوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ الله»  در یک مرتبه خاص تمرکز کامل پیدا کند، می‌تواند بگوید که از مراتب دیگر اطلاعی ندارم: «وما أدْری ما یُفْعَلُ بی وَلا بِکُم»،   «إنْ نَحْنُ إلّا بَشَرٌ مِثْلُکُم».  البته ما هر اندازه دلیل وحیانی داشته باشیم می‌توانیم وجود چنین مقاماتی را برای کسانی تصدیق کنیم و آرزو داریم که خدای متعال به برکت عنایت اولیای کاملش روزنه‌ای از این حقایق به روی ما بگشاید و اندکی از این مواهب ویژه به ما هم مرحمت کند، إن شاء الله تعالی.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha