به گزارش خبرگزاری حوزه، محمدرضا کائینی(روزنامهنگار حوزه تاریخ) در صفحه مجازیش نوشته است:
عصرگاه عید غدیر در هر سال، تداعی گر یکی از تلخ ترین خاطرات زندگی من است! زنده یاد استاد علامه علی دوانی ــ هم او که به سان پدر روحانی و نیز مربی بی دریغم به شمار می رفت ــ در پایان چنین روزی و پس از دیدار با نزدیکان و انجام مراسم معمول، به ناگاه رو به وخامت جسمی گذارد و ساعتی بعد جهان را ترک گفت! خبرش را نیز، به شکلی غیر منتظره و دردناک دریافت کردم! روزِ پس از آن، به انجام کارهای معمول بودم که به ناگاه خبرنگار فارس تماس گرفت و خواست که درباره حالات آن مرحوم سخن بگویم! و من که از اصل ماجرا بی خبر مانده بودم، تا ساعت ها در شوک و بهت آن به سر بردم!
برای من نام استاد دوانی، بیش از هرچیز، یادآور مطالعات و پی جوییهای دوران نوجوانی است. روانی و سلاست قلمش و نیز محتوای سرشار آثارش، موجب گشته بود که نو رسیدهای چون من نیز، بتواند از آن توشه برگیرد. در آغاز روزنامهنگاری تاریخی و به شوقی فراوان، باب مراوده با او را گشودم و به فرصتی کوتاه، در عداد یکی از نزدیکترین ملازمانش درآمدم. او را همهگان به تنوع آثار و پرکاری اش میشناختند و من به خُلق حَسَن و نیز دردهای ناگفته اش! به یادآوری آن طیف از خاطراتی که برای کمتر کسی بازگو کرده و در هیچ کتابی ننوشته است! به داستانهایی که در پی دریافت هر مصاحبه یا مقاله رقم میخورد و عمدتا در شمار خاطرات شیرین این قلم قرار میگرفت! از همراهی در کنگرهها، مسافرتها و نیز ضیافتهای کریمانه و خصوصی در منزلش. از دلشورههایش برای اسلام و تشیع و نظام اسلامی که روح لطیف اش را میسائید! از قلب مهربانی که در تسلای مرگ پدرم، از همه نزدیکان پیشی گرفت و در فراق همسر فاضل و همدلش آب شد و از آن پس، رو به ایستادن نهاد! از ذهن و قلمی پر تکاپو که عمری در ترویج معارف علوی کوشید و چهارده سال قبل در شامگاه غدیر، به قرب یار رسید...طوبی له و حسن مآب.
قلم در بیان فضایل او بی تاب است و نیز در دریغ نیافتن مجال برای نگارش یادمان هایش! نگارش خاطراتم از استاد را، در عداد آرزوهای دست نایافته خویش می بینم که این ساعت مقدس در دعا برای برآوردنش، مغتنم می شمارم.