شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی سعیدی

حوزه/ حجت الاسلام والمسلمین سعیدی با بیان اینکه دانشگاه نیازمند تحول عمیق در راستای مبانی و اصول متکی به جهان بینی توحیدی و وحیانی است، گفت: حوزه نیز با تحول در جهت پاسخگویی به صدها پدیده نو ظهور باید توان و ظرفیت ورود و پاسخگویی به آنها را داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» از تهران، حوزه و دانشگاه به عنوان ۲ نهاد موثر در تربیت و پرورش جوانان و همچنین تامین نیروی انسانی متخصص و مورد نیاز در کشور محسوب می‌شوند که وحدت میان حوزه و دانشگاه  بعنوان یکی از دستاروردهای نظام  اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سر آغاز فعالیتی دوباره برای هر دو نهاد علمی و تربیتی در پاسخگویی به نیاز جامعه و تامین نیروی انسانی تراز جمهوری اسلامی ایران است.

حجت الاسلام و المسلمین علی سعیدی، رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا به مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه، در گفتگویی به اهمیت و الزامات وحدت و تعامل این دو نهاد علمی پرداخته است که در ادامه آن را می خوانید:

با توجه به تجربه شما در کسب دانش آموختگی حوزه و ارتباط با  دانشگاه ها بعنوان استاد دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه را در چه قلمرو و موضوعی ارزیابی می کنید؟

با درود به روان تابناک شهدای حوزه و دانشگاه به ویژه دو شخصیت پیشگام منادی ارتباط و وحدت حوزه و دانشگاه استاد شهید مطهری و شهید دکتر مفتح و آخرین شهید سرافراز شهید فخری زاده، باید بگوییم نکته کلیدی برای دست اندرکاران وحدت، تعریف درست محل نزاع یعنی قلمرو وحدت و تبیین مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه است. بطور مسلّم منظور از وحدت، وحدت مدیریتی، ساختاری، سازمانی و تشکیلاتی نیست، بلکه منظور وحدت، هماهنگی و هم افزایی در اصول، مبانی نظام اسلامی و اهداف، شیوه ها و روش های آموزشی، تربیتی و تبادل تجارب است.

به یقین نظام آموزش عالی امتیازاتی داشته و دارد که حاصل ده ها سال تجربه است وحوزه هم امتیازاتی داشته و دارد که حاصل قرن ها تجربه است. در عین حال نظام آموزش عالی از دیرباز و در عصر حاکمیت نظام طاغوت با چالش ها و ضعف های جدی مواجه بوده که با پیروزی انقلاب و شکل گیری حاکمیت متکی به مبانی و اصول برگرفته از اسلام باید آن چالش ها و ضعف ها برطرف می شد و حوزه های علمیّه هم از ضعف و نارسایی هایی در رنج بود که باید آن ضعف ها معالجه می شد.

از دیدگاه شما مهمترین چالش ها و ضعف های دانشگاه و حوزه ها و مهمترین نقاط قوّت و امتیازهای حوزه و دانشگاه چیست؟

در مورد چالش های نظام آموزش عالی در گذشته یکی از مهمترین چالش ها  تأثیرپذیری از حکومت مرکزی با توجه به حاکمیت اندیشه لائیک و ترکیبی از ملّی گرایی و غربی در هیأت حاکمه رژیم پهلوی و قرار دادن عناصر خاص در رأس هرم وزارت علوم و دانشگاه ها  در حکومت شاهنشاهی عنوان می شود.

چالش دیگر، خمیرمایه اندیشه های اومانیستی( انسان گرایی) و لیبرالیستی در رشته های  علوم انسانی همچون روان شناسی، جامعه شناسی، حقوق، اقتصاد، تاریخ و... و گرایشات الحادی، سکولاریستی، مارکسیستی و التقاطی در برخی دانشگاه ها و چالش سوم رشد گرایش به علم ترجمه ای به جای ترجمه علم در فرآیند تهیّه متون آموزشی است.

چالش و نقیصه دیگر جدایی کامل دانشگاه از حوزه های علمیّه و حتی تلاش برای ایجاد تضاد و تقابل بین دو مرکز علمی بود و این امر هم زمینه قطع ارتباط حوزه را با دانشگاه و محروم شدن دانشگاه از معارف روح بخش وحیانی را فراهم کرد و هم زمینه گرایش سکولاریستی و غرب گرایی را در دانشگاه فراهم کرد. و مهم ترین چالش اتکاء غالب به دانش افزایی و عدم توجه به تربیت و پرورش دانشجویان بود که در حقیقت انحراف رسالت و مأموریت انبیاء و رهبران الهی بود.

در مقابل حوزه هم با چالش ها و نارسایی هایی مواجه بود که از جمله آنها فقدان انسجام ساختار و سازمان در حوزه بود. صرف نظر از برخی مراکز همچون مدرسه حقانی که دارای برنامه و نظم و انضباط بود درحوزه ها نظم و انضباط کاربردی وجود نداشت. ضعف و کمبود زیرساخت ها که به رغم گسترش مراکز دانشگاهی، حوزه علمیّه در سخت ترین شرایط از نظر مکان و تجهیزات قرار داشت و امکان جذب نیروهای داوطلب نبود و مرکز حوزه بسیار محدود و در چند استان خلاصه می شد چالش دیگر فاصله داشتن حوزه با دانش روز و پیشرفت ها و نیازهای جامعه به شمار می آید. نارسایی دیگر انحصار در چند رشته خاص مورد نیاز همچون ادبیات عرب فقه و اصول و فلسفه و منطق و عدم توجه به دیگر رشته های مورد نیاز بوده است چالش دیگر  را در نگرش و گرایش فردی در مباحث فقهی و اصولی و عدم ورود به فقه حکومتی و رشته های مربوط به آن را می توان برشمرد و حضرت امام خمینی(ره) بودند که خط شکنی کرده و در نجف وارد فقه حکومتی شدند و ولایت فقیه را مورد بحث قرار دادند.

در مورد مهمترین امتیازات حوزه و دانشگاه در دوران گذشته با توجه به حکومت طاغوت چه مواردی بیان می کنید؟

در عین حال دانشگاه و حوزه هر کدام امتیازات و تجربیات را با خود داشتند همچون: نظم و انضباط در دانشگاه، ساختار  و سازمان، شیوه تحقیق از کارشناسی، کارشناسی ارشد و رساله و پایان نامه در دوره دکترا، تعدّد رشته ها و فراگیری نیازها و تمایلات بسیاری از اقشار جامعه همین طورآزمون و سنجش میزان دانش افراد و در نتیجه خروج و محصول بیشتر از امتیازات دانشگاه به شمار می آمد امتیازات حوزه را می توان استقلال از حکومت طاغوت و عدم تأثیرپذیری از حاکمیت لائیک پهلوی و ارتباط با بدنه جامعه، انتخاب آزادانه استاد و نوع رشته تحصیلی ، رابطه معنوی با استاد و به طور خاص ایفای نقش توأمان تربیت با آموزش و پرورش همزمان با فراگیری دانش برشمرد.

ضرورت وحدت و تعامل بین حوزه و دانشگاه با توجه به تفاوت قلمرو آنها از دیدگاه شما چیست؟

واقعیت این است که حوزه و دانشگاه، به عنوان دورکن و دو بازوی قوی زیربنایی حکومت دینی مطرح می شوند  که ویژگی های مشترکی در اهداف و ماموریت ها دارند. و این اشتراکات وابستگی خاصی را بین دو مرکز ایجاد نموده است. هر دو مرکز برخوردار از نخبگان و چهره های فرهیخته و به نوعی از مراجع فکری اقشار جامعه به شمار می آیند. حوزه و دانشگاه رسالت تربیت و پرورش نیروهای مناسب و تامین کننده مدیران و کارگزاران جامعه را بر دوش داشته و در اداره کشور نقش تعیین کننده دارند. از این رو جامع نگری نسبت به دین و دوری از اندیشه سکولاریستی یکی از الزامات وحدت است. تلفیق بین حوزه نظری و تجربی و همچنین انتقال و تبادل تجربیات از دیگر الزامات وحدت این دو رکن محسوب می‌شود. توجه به مقتضیات زمان و کاربردی کردن علوم حوزوی و تحول در رشته های مورد نیاز جامعه در حوزه ها و انتقال تجربه تربیت محوری در کنار علم آموزی حوزه به دانشگاه از دیگر عوامل ضرورت وحدت است.

تغییر جهت گیری رشته های علوم انسانی از تک بعدی در راستای اندیشه های اومانیستی و لیبرالی به نگرش جامعیت دینی و اتکاء به جهان بینی وحیانی در کنار عقل و تجربه از دیگر عوامل ضروری سازی وحدت  به شمار می رود.

میزان موفّقیّت وحدت حوزه و دانشگاه را در چه حدودی ارزیابی می‌کنید؟

خوشبختانه گام های بلندی در زمینه تقریب حوزه و دانشگاه همچون اقدامات در اسلامیت علوم انسانی در دانشگاه و تحول کمی و کیفی و شکل گیری ساختار و سازمان و ایجاد نظم و انضباط در حوزه و...  برداشته شده اما تا حد مطلوب فاصله زیادی وجود دارد. یکی از مهمترین نارسایی ها انتقال پدیده تربیت محوری حوزه به دانشگاه و قرار گرفتن تربیت در کنار علم آموزی است. واقعیت این است که جنس آموزش با جنس تربیت متفاوت عنوان می شود. آموزش دانش افزایی  اما تربیت هویت مطلوب پیداکردن است. تعلیم پرورش قوای فکری و عقلانی است و تربیت تقویت اراده انجام تکلیف است هدف آموزش انتقال دانش و معلومات است اما هدف تربیت، مهارت تشکیل عادت ارزشی در انسان است در این بخش تجربیات حوزه به دانشگاه منتقل نشده است .

به نظر شما موانع و آسیب‌های وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟

بخشی از موانع و کندی پیشرفت پدیده وحدت مربوط به پیچیدگی اقدامات است مثلأ اسلامی کردن همه رشته های علوم انسانی با توجه به گستردگی آن مستلزم وجود کارگروه های خبره از دو رکن حوزه و دانشگاه است که متاسفانه الزامات آن کاملأ فراهم نیست و یا نارسایی امرتربیت در دانشگاه به علت روشن نبودن ماهیت تربیت آن هم به علت عدم توجه به فلسفه  دانش آموزی و عدم توجه موضوع تربیت است. باگذر از چهار دهه از انقلاب آنچه مشاهده می شود نظام آموزش است و تربیت فقط همراهی با آموزش را دارد به طوریکه چیزی تحت عنوان نظام تربیت متکی به مبانی و اصول اسلام مشاهده نمی شود.

اما از پیچیدگی ماموریت ها که بگذریم در قلمرو دانشگاه یکی از موانع، گرایشات غرب زدگی و غرب باوری و اندیشه سکولاریستی روشنفکری و مقاومت که در برخی موارد مقابل تحول عمقی و اساسی در دانشگاه است و در قلمرو حوزه بعضأ جمود و تحجر و مقابله با هر نوع تحول و نوگرایی است به عنوان مانع قابل توجه است. به هر حال هم دانشگاه نیاز به تحول عمیق در راستای مبانی و اصول متکی به جهان بینی توحیدی و وحیانی دارد وهم حوزه نیاز به تحول در جهت پاسخگویی به صدها پدیده نو ظهور دارد که حوزه باید توان و ظرفیت ورود و پاسخگویی را داشته باشد.

مسئولین نظام همچون شهدای محراب و شهید بهشتی و یارانش و رجایی و باهنر به دست عمال بیگانگان به  را چگونه ارزیابی می کنید؟

تلاقی خون شهدای دست پروردگان حوزه با دانش آموختگان دانشگاه پدیده مبارکی است که نوید دهنده حرکت مثبت روی حوزه و دانشگاه است. اما آنچه در گذشته دررابطه با مسئولین نظام به وقوع می پیوست اوّلا توسط منافقین با همکاری عناصر نفوذی آنها انجام می گرفت و ثانیاً هدف ضربه زدن به کیان نظام و تزلزل در ارکان حکومت و به رغم باطل آنها سقوط حاکمیت الهی و سلطه آنها بر عرصه قدرت بود اما آنچه در سال های اخیر انجام می شود با حرکت و اقدام مستقیم آمریکا و عاملیت رژیم صهیونیستی انجام می پذیرد و با هدف ضربه زدن به قدرت هسته ای و دفاعی کشور است. ترور شهید سپهبدحاج قاسم سلیمانی در جهت ضربه زدن به جبهه مقاومت و عمق استراتژیک و ترور شهید فخری زاده در راستای ضربه به جبهه هسته ای و دفاعی است.

انتهای پیام/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha