سه‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۳ شوال ۱۴۴۵ | Apr 23, 2024
موسوی

حوزه/ علی(ع) یعنی سُکون و آرامش در دل طوفان تلاطم و امواج سهمگین و گرداب هلاکت؛ علی(ع) نگارشی است که بدلی برای او نیست و بدیل هم نه؛ علی(ع) وسعتی است که به کشور تن و کالبد نگنجد.

 خبرگزاری حوزه - کهگیلویه و بویراحمد/ ماهیّت حُسن را کسی می داند و می تواند بنمایاند که خود دارای هوّیت باشد، چرا که وصول دست کوتاه به خرمای بر نخیل ممکن نیست.

به قول منطقی‌ها، معرِّف باید اَجلی از معرَّف باشد. کسی که خود در بُقعه‌ی رؤیت نیست چگونه خواهد بلکه تواند نمایانگر باشد.

صاحبان خِرد ‌و اندیشه در مدح و فضیلت علم و عالم سخن ها گفته‌اند و حرف‌ها زده‌اند امّا تا یار که را خواهد و میلش به که باشد. غرض اینکه مصدر و مجرای فیض و القاء، باید صیقل باشد و از شوائب اوهام منزّه که این همان عصمت است.

پایِ رسم علی (ع)

علی یعنی سُکون و آرامشی در دل طوفان تلاطم و امواج سهمگین و گرداب هلاکت،علی نگارشی است که بدلی برای او نیست و بدیل هم نه، علی وسعتی است که به کشور تن، و کالبد نگنجد، علی ظرفیّتی است در اوج کمال و تمامیّت، علی که صَیت وجودی اش نه در میان بشر خاکی بلکه در علیّین هم پرده افکنده.

و خود فرمود«فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ» او که آشنایی‌اش به راه های آسمان بیش از زمین است و غدیرش هم در آسمان مشهورتر. علی میزانی است برای تنظیم ناموزونی‌ها و معیاری برای ناهمگونی‌ها.

به قول ملّا مِهرعلی خویی ؛ها علیٌّ بَشرٌ کیفَ بَشر ربُّه فیه تَجَلّی وظَهَر ، و ترجمه بصیرت شیرازی علی آمد بشر، امّا چه بشر بشری کوست خدا را مَظهر.

پای درس علی (ع)

او در غُرر حکمت و کتاب هدایت فرمود؛العِلمُ بِلا عَمَلٍ وَبالٌ العَمَلُ بِلا عِلمٍ ضَلالٌ

اهل معقول در تعریف علم و چیستی آن سخن‌ها گفته‌اند؛ بعضی تعریف به اضافه کرده اند و بعضی به کَیف نفسانی و ...

جای تعاریف فلسفی و غیره نیست، بلکه غرض بیان مطلبی راهگشا و نیکو از آن امام هدایت و نور، برای حرکت و تحوّل است، امّا او که کلامش قدرِ جامع است و محبّتش فرقانِ در ایمان. در وصف علم و عمل بیان می کند که علم بدون عمل بار اضافه‌ای است که سنگینی می‌کند و فایده‌ای نمی‌رساند و عمل بدون علم هم گمراهی است که انسان را به بیغوله‌ها و کوره راه‌ها و انحرافات می کشاند.

علم و عمل، دو همزادند که برای هم‌اند و مُکمِّل هم، برای غایتی به نام حرکت، و مفارقت آن‌ دو یعنی توقّف در مقام تحرّک و این یعنی به خود پیچیدن و درجا زدن. چرا که سَیری از آن حاصل نشود تا چه رسد به صَیرورت. اگر بخواهیم علم را که معقول است به محسوس در بیاوریم.

می‌گوئیم علم به منزله نور است برای‌ یک مَرکَب و عمل هم سوخت آن. سوخت بدون نور برای مَرکب، در ظلمت افتادن است و به وادی هلاکت رسیدن.چرا که مَرکبِ بدون نور، پیش پای خود را نتواند دید و از طرفی نور بدون‌ سوخت هم‌ همان ایستایی محضِ مَرکب است و البتّه آسیب های تالی‌ آن برای تغییر از بودن به شدن نیاز به یک حرکت و سیر است. نیاز به قائدی است و سائقی که قائد نور است‌ و سائق مایه و سوخت آن و به عبارتی دیگر، قائد علم است‌ و سائق عمل و به تعبیر پیامبر رحمت(ص) که فرمود اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ دانش پیشوای عمل و عمل پیرو آن است.

عرضه می‌داریم‌ محضر مبارک امیرالمومنین(ع) که ای صاحب علم جَمّ و عمل ناب. روزی که‌ مُسمّی گشت‌ به نام روز معلّم‌، حقیقتاً به تو باید تبریک گفت که ایّام الله همه فرزند تواَند.به تو ای معلّم حقیقی که در کنار القاء بذر علم، به تلقین عمل هم می پرداختی و در این سراپرده‌ی دنیا چه کسی راه به غبار نعل تو خواهد بُرد.ای یکّه تاز میدان علم و عمل.

ارج می نهیم این روز مجید را به پیشگاه قُدسی‌اش. به امید نگاهی از سر حنّانیّت و شفَقت به دل گُسل یافته‌ی ما، باشد که این خانه‌ی دل با نگاه آسمانی‌اش معمور گردد ای مهمان بیت المعمور و زاده‌ی بیت العتیق. عرض تسلِّی به دل داغدار نقطه مرکزیّت هستی و مرکز ثقل نشئه‌ی وجود، حضرت بقیّة الله "روحی‌ و نفسی له الفداء".

سیّدعلی موسوی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • مهندس فدائی IR ۱۸:۵۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۵
    0 0
    اصلا نفهمیدم چی گفت
  • علی IR ۱۸:۵۷ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۵
    0 1
    یه حدیثی میذاشتین بهتر بود
    • کشاورز IR ۲۳:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۷
      1 0
      اگر با انصاف می بودی متن ۳ روایت رو می دیدی ضمن اینکه مضامین احادیث هم دارد.
  • IR ۰۲:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۰
    0 0
    سلام علیکم آمده فلسفه بافی می کند بعد می گوید جای فلسفه نیست!!! لطفا نورانیت امیرالمومنین (علیه السلام) را با این حرف های به ظاهر فلسفی و منطقی خدشه دار نکنید، بحث درباره این وجود مقدس نیاز به فلسفه و منطق ندارد بلکه نیاز به فهم و درک صحیح دارد در حدی که می بینیم حتی دشمن هم از حضرت تعریف می کند و او را می ستاید؛ الفضل ما شهدت به الأعداء