دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
صفحه مجازی امین بابازاده

حوزه/ استاد محدثی با همه‌ی استادیش در کلام و رفتار هیچوقت اجازه نمی‌داد، بین ما و خودش حالت مراد و مریدی شکل بگیرد؛ بجهت نگاهی که به استقلال فکر و اندیشه داشتند و دارند. حتی برای اینکه شائبه‌ای به وجود نیاید کتاب‌هایی که خودشان نوشته‌اند را به کسی هدیه نمی‌داد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، امین بابازاده (سردبیر مجله اینترنتی کتاب فردا) با انتشار تصویری از خودش در کنار استاد جواد محدثی در صفحه مجازی‌اش نوشته است:

روزِ معلمِ امسال دوستِ عزیزی این عکس را برام فرستاد. گویا شخصی که در حالِ ثبتِ تاریخ شفاهی زندگی و زمانه‌ی استاد جواد محدثی است، این عکس را در آلبومی که استاد در اختیار او گذاشته دیده و به علت آشنایی، آن را به دوست عزیز من داده و او نیز عکس و نوشته‌ی پشت آن را برای من فرستاده است.

یک فریم عکس چه قدرتی دارد که یک زندگی نوزده، بیست ساله را در یک آن از جلویِ چشمانت می‌گذراند. آن هم دقیقا زمانی که تو با افسردگیِ ۴۰ سالگی و عمرِ از دست رفته درگیری! عمر می‌گذرد و تو فقط انگار موظفی آن را بگذرانی و احساس می‌کنی اختیاری در گذراندن آن نداری! هر چند حتما در چگونه‌گذراندن آن مختاری و ابدا نمی‌توانی از مسئولیت انتخاب‌هایت شانه خالی کنی!

استاد محدثی معلم من است و برخلاف آنکه اغلب در مورد معلم‌هایشان می‌گویند به آنها زندگی آموخته، می‌گویم استاد به من اندیشیدن آموخته است؛ اغراقی در این گفته نیست. من در سال ۸۰ تا ۸۲ و در سال‌های جوانی که سراسر هیجان است در محیطی نفس کشیدم که با مدیریت استاد، آنچه در مرکز ادبی حوزه مشهود بود غلبه اندیشه و فکر بود.

جوان بیست ساله که تازه سال‌های ابتدایی حضورش در حوزه را می‌گذراند انصافا در هجوم افکار و اندیشه‌های مختلف است که مانند کوسه‌هایی قصدِ بلعیدن دارند. جلسات و گعده‌های عصرهای مرکزِ ادبی حوزه با حضور افراد مختلف با نگاههای مختلف و تضاربِ آرا با سعه‌ی صدر استاد در شنیدن و بعد جوابهایی برآمده از کتاب‌ها انصافا برای من مدرسه علمیه‌ای بود. استاد نکته‌هایشان را از لای کتاب‌ها بیرون می‌کشیدند و در جلسات برای جمع می‌خواندند و مثل برنامه‌های تلویزیونی که اجرا می‌کنند، برآن مطلب نکاتِ توضیحی اضافه می‌کردند. معلوم بود که نمی‌خواهند بگویند من عالم و یا دانشمندم! تا در نظر مخاطب اصلا نگاه بالا به پایین شکل نگیرد.

آن زمان من کوچکترین طلبه‌ای بودم که به مرکز ادبی حوزه رفت و آمد داشتم و استاد حقیقتا نگاه مهربانانه‌ای به من داشتند. خدا را شاهد می‌گیرم که استاد محدثی با همه‌ی استادیش در کلام و رفتار هیچوقت اجازه نمی‌داد، بین ما و خودش حالت مراد و مریدی شکل بگیرد؛ بجهت نگاهی که به استقلال فکر و اندیشه داشتند و دارند. حتی برای اینکه شائبه‌ای به وجود نیاید کتاب‌هایی که خودشان نوشته‌اند را به کسی هدیه نمی‌داد و آن زمان من همه کتاب‌های ایشان را با پول شهریه‌ی طلبگی خریدم.

در آخر اینکه استاد به حقیر آموخت که هیچگاه در زندگی عمله‌ی فکر و اندیشه دیگران نباشم و فقط از نظرات و اندیشه‌ها استفاده کنم و این نگاه چقدر زندگی‌آموز است...

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha