پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
یادداشت

حوزه/ اشتباه بنیادین انگاره «نهاد دین در اتاق شیشه‌ای» من‌حیث‌المجموع در خلط میان مصلحت در مفهوم سکولار با مصلحت در حکومت دینی است. در حکومت دینی معیار مصلحت پیش و بیش از هر چیز، سلامت معنوی و بسط کلمه توحید در همه ابعاد زندگی است.

خبرگزاری حوزه | «نهاد دین در اتاق شیشه‌ای» تلاشی است برای برهم زدن قواعد بازی سیاسی؛ مرثیه‌ای است برای توجیه شکست گفتمان‌های پیشین؛ جد و جهدی است برای تئوری‌بافی و استتیک‌سازی مفاهیم قدیمی در پوششی جدید.

جانِ کلام این نگره در این گمان نهفته که: «دولت دینی برخلاف تصور و انتظار از قضا به عرفی‌شدن دین کمک می‌کند.»

نویسنده با تأکید بر ارتباط مستقیم میان میزان اقبال به دین و رونق دینداری با کارآمدی حاکمیت و به‌خصوص دولت‌، افول کارآمدی حاکمیت در اداره کشور را باعث کاهش مقبولیت اجتماعی نهاد دین و اصناف مرتبطش (مشخصاً روحانیت) می‌داند.

صاحب نوشتار، جایگاه متمایز و موقعیت دور از دسترس و مناسبات درونی، کیفی و غیرشفاف آن را در شکل‌گیری هاله قدسی پیرامون دین و مقولات مرتبط با آن دخیل می‌داند و این شفافیت را به عنوان یکی از مهمترین عوامل عرفی‌شدن دین معرفی می‌کند.

این نوشته از کجا به خطا می‌رود؟ خط باریک غفلت و نقطه نادیده‌انگاری‌اش در کدام بخش از آن نهفته است؟ گروهی از دگراندیشانِ مسلمان، از افتراق میان سکولاریسم (عرف‌گرایی) و سکولاریزاسیون (عرفی‌شدن) برهان می‌آورند هرچند با فراست از برچسب خوردن «سکولاریسم» بر اندیشه‌شان می‌گریزند.

آنچه در جامعه‌شناسی دین در تفکیک میان این دو حوزه بیان می‌شود هرچند تقریباً مورد وثوق همه است اما نمی‌توان غفلت کرد که رویکرد جامعه‌شناسان دین به فرایند عرفی‌شدن با آنچه نویسنده و روشنفکران ایرانی مطرح می‌کنند، کاملاً متفاوت است.

کژراهه‌ی تحلیل پدیده‌های خاص و مدرن اجتماعیِ غرب بدون امکان‌سنجی وقوع یا عدم وقوع در جوامعی کاملاً متضاد، فاقد روش‌مندی ساختاری نگاه جامعه‌شناسانه است. با همین این ریل‌گذاری اشتباه است که تعمداً و یا حتی سهواً عرفی‌شدن را تجویز و توصیه می‌کنند و نقطه مقابل آن، یعنی دینی کردن حکومت را ناشایست و ناکارآمد می‌دانند و به عرفی‌شدن یا به تعبیر دقیق‌تر عرفی‌سازی با سکولاریسم فاصله چندانی ندارد.

به نظر می‌رسد که این اندیشه برای پرهیز از تقابل با فرهنگ اسلامی جامعه‌، با تمسک به سکولاریزاسیون، یک نوع سکولاریسم معتدل را تبلیغ می‌کند؛ این نگاه هرچند از ترجمانِ اصطلاح سکولاریزاسیون به «دنیوی شدن‌» یا «دنیاگرایی‌» سخت پرهیز می‌کند، اما به آسانی آن را به عرفی‌شدن کدگذاری می‌کند.

عرفی‌شدن بنا به تعریف جامعه‌شناسانِ دین یک مفهوم همگانی و همه‌جایی نیست و در فرهنگ‌های مختلف مفاهیم و مصادیق متفاوتی می‌یابد. مفهوم عرفی‌شدن از دو مؤلفه اصلی برخوردار است؛ یکی مفهوم «دین‌» و دیگری مفهوم «عرفی‌» (سکولار). به نظر می‌رسد که تعاریف غربی‌ها از این دو مفهوم با آنچه در فرهنگ اسلامی مطرح است، تفاوت اساسی دارد و روشنفکرانِ جوان بدون توجه به این گونه تفاوت‌ها، نظریات غربی را کلیشه‌وار وام گرفته و بر واقعیت جامعه اسلامی ما تطبیق می‌کنند.

جامعه‌شناسان غربی به پیروی از امیل دورکیم، دین را با امر قدسی برابر گرفته و آن را خردگریز، غیرعقلانی، رمزآمیز، نازمان‌مند و غیرزمینی تعریف می‌کنند و هرگاه عنصری از این قبیل در باور یا آئینی راه یابد، آن را مصداق عرفی‌شدن می‌دانند. با این تعریف، چنان‌که تصریح کرده‌اند، انواع خرافات، طلسمات، جادوگری و کلیه آئین‌های رمزی و رازورانه در زیرعنوان دین طبقه‌بندی می‌شوند و هر چه آئینی خرافی‌تر و غیرعقلانی‌تر باشد به مفهوم دین نزدیک‌تر است.

بدیهی است که چنین تعریفی از دین نه تنها در فرهنگ اسلامی مورد پذیرش نیست، بلکه اساساً قرآن به مقابله جدی با این انگاره از دین برخاسته است. از این رو، ماکس وبر و دیگران آشکارا گفته‌اند که ادیان توحیدی، به‌ویژه اسلام، در فرایند عرفی‌سازی جوامع بشری نقش داشته‌اند.

اسلام آئینی است که تفکر را با تعبد، غیب را با شهادت و دنیا را با آخرت درهم آمیخته و از اساس این‌گونه تفکیک‌ها را جایز نمی‌شمارد. نه تنها مبانی اسلامی، خردآشنا و آگاهی‌پذیر است، بلکه اسلام حتی احکام و اخلاق را برپایه مصالح دنیوی و اخروی، هردو، استوار می‌سازد. بنابراین در تفکر اسلامی، نه صرفاً «قدسی‌بودن‌» نشانه دینی بودن است و نه دنیوی بودن با تقدس و دینی بودن ناسازگار است.

مفهوم «عرف‌» (سکولاریته) نیز در این راستا جای تأمل جدی دارد. آنچه در غرب از مشخصه‌های عرفی بودن می‌دانند، دقیقاً با فرایند مدرنیته همسو و هم‌آواز است. عقلانیت ابزاری و نظام بوروکراتیک در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم بر بستر اقتصاد بورژوایی - سرمایه‌داری و بر ایدئولوژی لیبرالیسم و اومانیسم شکل گرفت‌.

بدیهی است که دنیاگرایی و مؤلفه‌های آن (یعنی خرد ابزاری، دیوانسالاری و رشد نظام تکنولوژیک) لزوماً در فرهنگ دیگر به همان نتایج و محصولات نمی‌انجامد. در فرهنگ دنیاگریز مسیحیت، طبعاً میدان برای توسعه دنیامداری فراهم می‌شود، ولی در مکتب اسلام که به سازندگی و بهره‌مندی دنیای انسان در راستای کمال معنوی توجه می‌شود، توسعه اقتصادی - اجتماعی دقیقاً بر بنیادهای اخلاقی و در چارچوب ارزش‌های الهی شکل می‌گیرد؛ چه‌آنکه مفهوم «تمدن اسلامی‌» نیز دقیقاً به چنین معنایی اشاره دارد.

اشتباه بنیادین انگاره «نهاد دین در اتاق شیشه‌ای» من‌حیث‌المجموع در خلط میان مصلحت در مفهوم سکولار با مصلحت در حکومت دینی است. در حکومت دینی معیار مصلحت پیش و بیش از هر چیز، سلامت معنوی و بسط کلمه توحید در همه ابعاد زندگی است.

در این نگاه، مصلحت‌سنجی‌ها برای یافتن بهترین راه در اجرای منویات الهی است نه تحقق آمال مدرنیته. نمی‌توان ناکامی‌های و کامیابی‌های رئیس یک دولت را با عیار سمپاتی سیاسی به آن تعیین کرد، همان‌گونه که نمی‌توان برای نقصانِ به وقوع نپیوسته، دست به پیشگویی زد و دست به دامان هاله قدسی دین شد و با یک بزرگ‌نمایی رندانه، سکولاریته را پشت پنجره فرضی و شیشه‌ای آن از خطر انکسار ترساند.

حامد شرف‌الدین

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha