سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۱ شوال ۱۴۴۵ | Apr 30, 2024
کد خبر: 1105443
۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۲
اراک

حوزه/ دلم یک روز آشوب بود و روز دیگر بی‌قرار رفتن. عاقبت نمی‌دانم چگونه دو روز قبل از رفتن آرام گرفتم و دیگر نگران هیچ چیز نبودم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از اراک، خانم رستم زاده مربی دوره نویسندگی قدم طلاب مدرسه علمیه ریحانة النبی (س) اراک در یادداشتی در خصوص حال و هوای اربعین آورده است:

پارسال همین روزها بود که کوله‌مان را می‌بستیم، از دور و نزدیک هشدار می‌دادند که «هوای عراق گرم است و این سفر با بچه پرخطر است.» اما مگر می‌شد این را حالی دلمان کنیم، تمام فضای اینترنت را بالا و پایین کردم، از مطالعه نوع خوراک و پوشاک در گرما گرفته تا پیشگیری از گرمازدگی و در نهایت درمان آن، هرچه بیشتر می‌خواندم بیشتر اضطراب می‌گرفتم.

دلم یک روز آشوب بود و روز دیگر بی‌قرار رفتن. عاقبت نمی‌دانم چگونه دو روز قبل از رفتن آرام گرفتم و دیگر نگران هیچ چیز نبودم.

نمی‌دانم از آن جهت که دلیل زمینی نداشت آرامشی بود که از جای دیگری می‌آمد، جایی که من توان دیدنش را نداشتم، حالا دیگر همگی شده بودیم سراپا عشق رفتن، یک ویلچر برای بارها برداشتیم، یک کالسکه برای دختر سه ساله‌مان، خاکشیر و تخم شربتی و لباس نخی و... خلاصه عازم پیاده روی اربعین شدیم.

با پرچمی که در راه خریدیم و پرچمدار هشت ساله‌ای که آن را حمل می‌کرد و همراه دختر بزرگم که همسال حضرت سکینه امام حسین(ع) بود و مدام ما را یاد او می‌انداخت.

ما را تمام مسیر نجف تا کربلا بدون مشکل خاصی پیاده بردند، می‌گویم «بردند» چون «رفتیم» اشتباه است، پای رفتن را خودشان می‌دهند، نای رفتن راخودشان، مسیر را خودشان، مقصد را خودشان، تازه بابت این همه محبتی که می‌کنند ثواب قدم‌هایمان را نیز تضمین می‌کنند.

ما را بردند و برگرداندند هر پنج نفرمان را، امسال اما با شرایط متفاوتی عازم هستم، همسر و دختر بزرگم و دختر دومم -همان پرچم‌دار گروه- با من نیستند.

انتهای پیام. /

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha