سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۶ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 14, 2024
شهید رضا ارشدی

حوزه/ شهید «رضا ارشدی» در سال ۱۳۴۳ در خانواده مذهبی در شهر برازجان دیده به جهان گشود. در سن ۱۶ سالگی عازم جبهه می شود و در تاریخ ۲۵ آذرماه ۱۳۶۰ در عملیات محمد رسول الله، منطقه شیاه کوه اسیر می‌شود که بعد از اسارت خبری از او یافت نشد و به عنوان شهید مفقودالاثر او را معرفی کردند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از بوشهر، استان بوشهر در حماسه دفاع مقدس نقش به‌سزایی داشت و در این راه شهدای بسیاری را تقدیم کرده است، بزرگترین پایگاه‌های نظامی کشور در استان بوشهر قرار دارد و طی هشت سال دفاع مقدس این استان در جبهه‌های زمینی، هوایی و دریایی نقش ویژه و مهمی ایفا کرده، هرچند که شهدایش آنچنان که باید و شاید به نسل امروز همچون دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها معرفی نشده‌اند.

در این راستا خبرگزاری حوزه قصد دارد در قالب پرونده‌ای ویژه و نگاه به تاریخ مجاهدت شهدای این استان در دوران دفاع مقدس، به معرفی آنان بپردازد.

شهید رضا ارشدی

شهید «رضا ارشدی» در سال ۱۳۴۳ در خانواده مذهبی در شهر برازجان دیده به جهان گشود. در سن ۱۶ سالگی عازم جبهه می شود و در تاریخ ۲۵ آذرماه ۱۳۶۰ در عملیات محمد رسول الله، منطقه شیاه کوه اسیر می‌شود که بعد از اسارت خبری از او یافت نشد و به عنوان شهید مفقودالاثر او را معرفی کردند.

خاطراه‌ای از مادر شهید

رضا اولین فرزند پسری من است او پس از ۳ فرزندی که قبل از به دنیا آمدند از دست داده ام به دنیا آمد.برای سالم به دنیا آمدنش ،نذر آقا امام رضا کردم. وقتی به پسرم به دنیا آمد نذرم را ادا کردم و نامش را رضا گذاشتم.

او پسری آرام بود همانند همسن و سالهایش شیطنتی نداشت و با سن کمی که داشت در تمام کارهای خانه به من کمک میکرد. آنقدر شیرین و اخلاق نیکویی داشت که پیش همه فایل و دوستان دوست داشتنی بود.

رضا وقتی تحصیلات خود را تمام کرد که پیروزی انقلاب شده بود و قبل از آن در تمام راهپیمایی های زمان قبل از انقلاب شرکت میکرد. بعد از پیروزی انقلاب زمانی نگذشت که جنگ شروع شد، رضا ۱۶ سال سن داشت و با همین سن و قامت کوچکش تصمیم گرفت به جبهه برود. به هر نحوه ای که شد از طریق بسیج به جبهه جنوب اعزام شد بعد از ۳ ماه به مرخصی آمد.

به یاد دارم اول محرم بود که مرخصی اش تمام شد، به دلیل اینکه پدرش مخالف دوباره رفتنش به جبهه بود با رضایت نامه برادرم (دایی شهید) اینبار به جبهه غرب رفت. بعداز رفتنش به جبهه غرب دیگر خبری از رضا نشد.

من و پدرش برای پیدا کردن تنها پسرمان مدتها پیگیری کردیم متوجه شدیم در منطقه عملیاتی به نام شیاه کوه به دست بعثی های ملعون رضا و همرزمانش اسیر شده اند.

دولت عراق بعد از اسیر کردن رزمندگان، صدا و تصویر اسراء را در رادیو و تلویزیون ایران پخش میکردند. از چند نفر از دوستان متوجه شدیم که صدای رضا هم جز اسراء در رادیو پخش شده است.

اما وقتی جنگ تمام شد و تمام اسراء برگشتند خبری از رضای من نشد. آن زمان دیگر بنیاد شهید پسرم رضا را به عنوان مفقودالاثر معرفی کرد.

بعد از این خبر تلخ، پدرش به دلیل وابستگی که به رضا داشت مریض شد. چندین سال از این ماجرا میگذرد اما هیچ نشانه ای از او به ما نرسیده است.

خوشحالم پسرم در راه خدا قدم برداشت و تنها امیدم، اول به خدا و بعد به آقا امام رضا(ع) است که تا زنده هستم نشانه ای از پسرم پیدا شود.

انتای پیام/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha