دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۰
علی‌اکبر (علیه‌السلام)؛ جوانی که حق را به باطل نفروخت

حوزه/ حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام)، فرزند ارشد امام حسین (علیه‌السلام)، نماد جوانی، شجاعت و ایثار بود. او که شبیه‌ترین فرد به پیامبر (ص) توصیف شده، در کربلا با فداکاری بی‌نظیر خود، حق را به باطل نفروخت و اولین شهید از اهل بیت در واقعه عاشورا شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت علی بن الحسین مشهور به علی‌اکبر (علیه‌السّلام)، طبق برخی نقل‌ها در سال ۳۳ هجری قمری مصادف با روز یازدهم ماه شعبان، دو سال قبل از کشته شدن عثمان در شهر مدینه واقع شده است؛ اما اکثر منابع از زمان دقیق ولادت ایشان اطلاعی ارائه نکرده‌اند.

علی‌اکبر فرزند ارشد امام حسین (علیه‌السّلام) که به علت فزونی سن‌اش از امام سجاد (علیه‌السّلام) ملقب به اکبر می‌باشد و مادرش لیلی دختر ابی‌مرة بن عروه است. طبق روایتی آن حضرت شبیه‌ترین فرد به رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بود. او اولین شهید از اهل بیت امام حسین در کربلا بود که در روز عاشورا به شهادت رسید. هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه...».

درباره ولادت علی‌اکبر بین تاریخ‌نویسان و مقاتل اختلاف هست و سن آن حضرت را در هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳ یا ۲۵ سال ضبط کرده‌اند، اما طبق نظر مشهور ولادت ایشان سال ۳۳ قمری بوده است. به مناسبت ولادت آن حضرت، یازدهم ماه شعبان در کشورمان به روز جوان نام‌گذاری شده است.

در منابع اولیه تاریخی نظیر طبقات ابن سعد و تاریخ طبری و هم‌چنین در کتاب نفس المهموم اثر شیخ عباس قمی که زندگی‌نامه علی بن الحسین را بیان کرده به تاریخ ولادت حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام) اشاره‌ای نشده است. اما عده‌ای مانند ابن ادریس در السرائر، تولد ایشان را در سال‌های پایانی خلافت عثمان می‌دانند.عبدالرزاق مقرم، نیز با تقویت این نظریه، سال ولادت وی را ۳۳ هجری قمری می‌داند که مطابق با نظر ابن ادریس است.

ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین اشعاری را در باره سخاوت و حق مداری و دین خواهی و شرافت خانوادگی علی اکبر از ناحیه مادرش لیلی دختر ابی مرة ثقفی نقل کرده است:

لم تر عین نظرت مثله من محتف یمشی و من ناعل

یغلی نئی اللحم حتی إذا انضج لم یغل علی الآکل

کان إذا شبّت له ناره أوقدها بالشرف القابل

کیما یراها بائس مرمل أو فرد حی لیس بالآهل

أعنی ابن لیلی ذا السدی الندی أعنی ابن بنت الحسب الفاضل

لا یؤثر الدنیا علی دینه ولا یبیع الحق بالباطل

ترجمه: «هیچ چشم بینائی در میان جمیع افراد بشر ــ خواه از میان پابرهنگان یا کفش پوشان ــ کسی را ندیده است که قبل از آمدن مهمان غذایش را آماده سازد و عادتش چنین باشد که آشکارا و کریمانه آتش برافروزد که فقیر بیچاره و هم کسی که خانواده ندارد و تنهاست و قدرت برافروختن آتش و تهیه غذا ندارند آتش را ببینند و از غذا بهره‌مند گردند. مقصود من پسر لیلی است صاحب جود وخیر و بخشش؛ مقصودم پسر لیلی است زنی پاک گوهر و گرانمایه و بانویی بزرگ زاده و شریف. او کسی است که دنیا را بر دین برنمی‌گزیند و حق را به باطل نمی‌فروشد.

بیانات رهبر انقلاب به مناسبت روز جوان

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز (دوشنبه ۲۸/۲/۱۳۹۶) در جلسه‌ی درس خارج فقه با اشاره به سالروز ولادت باسعادت حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام) و روز جوان، ضمن دعا برای جوانان، آنان را به ثبات قدم در صراط مستقیم و تلاش و استقامت در راه صحیح توصیه نمودند.

«ان‌شاءالله خدا به حقّ علی‌اکبر (علیه‌السلام) شما جوانها را حفظ کند، برای اسلام نگه دارد و ثابت‌قدمتان بدارد. جوانها توجّه داشته باشند: صراط مستقیم را میتوانند بشناسند، میتوانند دل ببندند، میتوانند منعطف و متشکّل به شکل صراط مستقیم بشوند؛ اما، نگه‌داری آن سخت است، باید نگه دارید. به قول مرحوم امیری فیروزکوهی که گفت:
شباب عمر به دانش گذشت و شیب، به جهل
کتاب عمر مرا فصل و باب، پیش و پس است
بعضی‌ها جوانی‌های خوبی داشتند، امان از پیری‌شان؛ پیر که شدند هیچ. این [جوانی‌ها] را سعی کنید [نگه دارید]. البتّه شماها خوب هستید، شماها الحمدلله در خدمت انقلاب و در خدمت اسلام هستید. سعی کنید [این حالت] را نگه دارید. این ثبات قدم و استقامت در راه صحیح یک چیز خوبی است.»

شعر زیبای سید حمید برقعی در مدح حضرت علی اکبر

علی حضرت ماه

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از چنگ کمان

خسته از ماندن و، آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یا علی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت: لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند؟ جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

مثل آیینه در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده؟یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباْ اربا شده، چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم

خاک بر معجر بانوی حرم می ریزی
بر دلم بر جگرم آتش غم می ریزی

خانه ویران شده ام خانه ات آباد ببین
بر سر اهل زمین خاک عدم می ریزی

بال و پرهای تو را جمع نمودم اما
حتم دارم که به یک آه به هم می ریزی

می کشم در بغل خود بدنت را ببرم
صبر کن تا در خیمه پسرم می ریزی

هر کجا می نگرم رد تو باقی است هنوز
بس که از نیزه و شمشیر و سنان می ریزی

عمه ات آمده و گریه کنان می گوید
چه سرت آمده هر نیم قدم می ریزی؟

منابع:

ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۳.

طبری، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۲۰، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ه. ق.

قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۲۸۴.

مقرم، عبدالرزاق، مقتل الامام الحسین، ج۱، ص۲۶۷.

ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۸۶.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha