خبرگزاری حوزه | تینا پاکروان، کارگردانی که پیشتر با سریال «خاتون» توجهها را به خود جلب کرد، اینبار با «تاسیان» به میدان آمده است.
آثار او بسان دیگر آثار درجه الف تلویزیون و نمایش خانگی از رنگ و لعاب خوبی برخوردارند؛ طراحی صحنه، فیلمبرداری و بازیگری در سطحی جذاب اجرا شدهاند. اما پشت این ظرافتهای هنری، پیامی پنهان در حال القا شدن است که نباید از آن غافل شد.
در ظاهر، پاکروان مدعی است که روایت او درباره روزگاری از ایران است، اما در واقعیت، او چیزی جز یک چهرهسازی مخدوش از گذشته ارائه نمیدهد. این تکنیک کهنه اما مؤثر بارها در آثار رسانهای غربی نیز استفاده شده است: با تمرکز بر زیبایی بصری و احساسات انسانی، واقعیتهای تاریخی را تحریف میکنند. در «تاسیان»، همچون «خاتون»، شاهد هستیم که جامعه ایران قبل از انقلاب به گونهای به تصویر کشیده میشود که انگار مملو از شادی، خوشبختی و آزادی بوده است، حال آنکه حقیقت ماجرا چیز دیگری است.
پاکروان با نمایش صحنههای پر زرقوبرق از زندگی اشرافی، مهمانیهای مختلط، رقص و نوشیدنیهای الکلی، نوعی حسرت و دلتنگی را برای گذشته ایجاد میکند. این همان مفهومی است که قرآن از آن به عنوان "تزیین" گناه توسط شیطان یاد میکند. در حالی که بسیاری از مردم ایران در دوران پهلوی تحت فشار اقتصادی و اجتماعی بودند، در این سریال، چنان القا میشود که آن روزها روزگار خوشی بوده است. این در حالی است که حقیقت آن دوران، شکاف طبقاتی شدید، فساد و وابستگی به غرب بود که خود بستر انقلاب اسلامی را فراهم کرد.
اما نکته قابل تأمل اینجاست که تینا پاکروان خود قربانی یک جنگ شناختی است. این جنگ، بر پایه نفوذ فکری و تغییر باورها شکل میگیرد، بهگونهای که افراد بدون آنکه متوجه باشند، به تریبون روایتهایی تبدیل میشوند که در خدمت منافع بیگانگان است. در چنین جنگی، ابزار اصلی سلاح یا زور نیست، بلکه قلب و ذهن مردم هدف قرار میگیرد.
پاکروان، شاید ناآگاهانه، اما عملاً در چرخهای گرفتار شده که او را از یک هنرمند مستقل به یک افسر جنگ شناختی تبدیل کرده است؛ کسی که با قدرت داستانسرایی، تاریخ را تحریف کرده و حسرتی بیپایه نسبت به گذشته ایجاد میکند. او تنها بازیگری در این میدان نیست؛ بلکه بخشی از پروژهای بزرگتر برای بازنویسی تاریخ و ایجاد نارضایتی نسبت به انقلاب اسلامی است.
سینما و هنر میتوانند ابزاری برای آگاهی و روشنگری باشند، اما اگر در مسیر نادرست قرار گیرند، به ابزاری برای تحریف تاریخ و ایجاد شکاف در هویت ملی تبدیل خواهند شد. آنچه تینا پاکروان و آثارش نشان میدهند، بیش از آنکه بازتابی از تاریخ باشد، تصویری دستکاریشده از گذشته است که در خدمت جنگ شناختی قرار گرفته است. اما آیا این هنر نمیتواند در مسیر درست به کار گرفته شود؟ آیا نمیتوان زیبایی، روایت و قدرت داستانسرایی را در جهت تقویت هویت ایرانی و امید به آینده به کار برد؟
پاسخ روشن است: سینما میتواند چراغی برای آگاهی باشد، اما به شرط آنکه هنرمندان از دام جنگ شناختی رها شده و روایتهایشان در خدمت حقیقت، نه تحریف آن، قرار گیرد. این مهم منوط است به سیاستگذاری فرهنگی صحیح و دغدغهمند و ایجاد همدلی با هنرمندان!
عبداللهی










نظر شما