سه‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۵
ماجرای روستایی ناشناسی که راز نماز امام جماعت را فاش کرد

حوزه/ روایتی شگفت‌انگیز از مسجد سردوزک؛ مردی روستایی با حضور قلب خود، راز نماز امام جماعت را فاش کرد و با افشای خیال‌پردازی‌های او، درس بزرگی درباره اهمیت حضور قلب در نماز به جای گذاشت. او پس از این اتفاق ناگهان ناپدید شد و دیگر دیده نشد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «داستان‌هایی از نماز» که با بهره‌گیری از میل و علاقه‌ی فراوان انسان به شنیدن و خواندن داستان‌ها به نگارش درآمده است، با داستان های متنوع و آموزنده از نماز نگاشته شده که در شماره‌های گوناگون تقدیم شما خواهیم کرد.

یک داستان شگفت

نقل شده است که روزی «سید هاشم» امام جماعت مسجد «سردوزک» بعد از نماز به منبر رفت. در ضمن توصیه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:

روزی پدرم می خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم.

ناگاه مردی با هیأت روستایی وارد شد، از صفوف جماعت عبور کرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت.

مؤمنین از اینکه یک نفر روستایی رفت و در صف اول ایستاد ناراحت شدند اما او اعتنایی نکرد، در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فرادا کرد و نمازش را به تنهایی به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد.

چون نماز تمام شد مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض کردند ولی او به کسی پاسخ نمی داد.

پدرم فرمود: چه خبر است؟ به او گفتند مردی روستایی و جاهل به مسأله، به صف اول جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا کرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا کرد و هم اکنون نشسته و نان می خورد.

پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟

او در پاسخ گفت: سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم؟ پدرم گفت در حضور همه بگو.

گفت: من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت با شما بهره مند شوم، اما وقتی اقتدا کردم ، دیدم شما در وسط حمد، از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده و از آمدن به مسجد عاجز شده ام؛ لذا به الاغی نیاز دارم، پس به میدان الاغ فروش‌ها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جای او بودید بدین سبب من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم، لذا نماز خود را فرادا تمام کردم؛ این را بگفت و برفت.

پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت: این مرد بزرگی است، او را نزد من بیاورید، با او کار دارم، مردم رفتند که او را بیاورند اما او ناپدید گردید و دیگر دیده نشد. (۱)

اخلاص علی (ع) در نماز

پیامبر ( صلّی اللّه علیه و آله ) دو شتر هدیه دادند، پیامبر ( صلّی اللّه علیه و آله ) یکی از دو شتر را هدیه قرار داد برای کسی که دو رکعت نماز بجای آورد و از امور دنیا چیزی را به خاطر نیاورد و به فکر چیزی از دنیا نیفتد. کسی جز علی ( ع ) به پیامبر اکرم ( ص ) پاسخ مثبت نداد. پیامبر( ص ) هر دو شتر را به علی ( ع ) مرحمت فرمود. (۲)

پی نوشت:

(۱) راهنمای سعادت ، ص ۱۵۲. نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ، ص ۱۹۲ -

(۲) بحار، ج ۴۱، ص ۱۸. نماز از دیدگاه قرآن و حدیث. ثمرات الحیوة ، ج ۳. توشه راه ، ص ۷۱.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha