پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۱
یادداشت رسیده | شهید آوینی؛ راویِ عاشقی در عصر خاموشی

حوزه/ حجت‌الاسلام علی زیستی در یادداشتی نوشت: نگاه شهید آوینی به هنر، نگاهی سلوکی بود و او باور داشت هنرمند، زمانی هنرمند واقعی است که با حقیقت پیوند داشته باشد و حقیقت در نگاه او چیزی جز ولایت نبود.

به گزارش خبرگزاری حوزه از کرمانشاه، حجت‌الاسلام علی زیستی، پژوهشگر، نمایش‌نامه نویس و مدیر مسئول فصلنامه هنر در اسلام و کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، ضمن تسلیت به مناسبت سالروز شهادت شهید سید مرتضی آوینی، «سید شهیدان اهل قلم» و «روز هنر انقلاب اسلامی» در یادداشتی آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ.» (آیه ۱۳۸ سوره بقره)

«هنر، دمیدن روح تعهد است در کالبد انسانها» امام خمینی(ره)

شهید سید مرتضی آوینی، راویِ عاشقی در عصر خاموشی معنا بود ، او در زمانه‌ای که دوربین‌ها حقیقت را نمی‌دیدند و قلم‌ها در خدمت دروغ بودند، با نگاهی ملکوتی به جنگ نگریست و آن را از سطحی‌ترین روایت‌ها بیرون کشید.

او از جنگ نوشت، اما جنگ در نگاه او صحنه‌ی تقابل حق و باطل بود، نه صرفاً تقابل دو ارتش. خود می‌گفت:

ما در جنگ، مردانه جنگیدیم و مظلومانه شهید شدیم، اما راست قامت ماندیم، همچون سرو.

در روزگاری که بسیاری حقیقت را در لابه‌لای اخبار گم کرده بودند، آوینی حقیقت را در چهره‌ی خاک‌آلود یک رزمنده می‌دید، در نجوای شبانه‌اش با خدا، در اشک‌هایی که در تاریکی سنگرها بر گونه‌ها می‌ریخت و او راوی نور بود، راوی ایمان، راوی عشقی که جان را نثار می‌کرد بی‌آن‌که نامی بجوید.

برای آوینی، شهیدان نه فقط خاطره‌ای در گذشته، بلکه «حاضرانی در غیب» بودند، او باور داشت که شهدا با ما سخن می‌گویند، ما را می‌بینند و برایمان دعا می‌کنند. او می‌نوشت:

شهدا زنده‌اند و زندگی حقیقی از آنِ آنان است؛ این ما هستیم که در خوابیم، غافل از حضورشان و معنای بودنشان.

دوربین آوینی تنها ابزار ثبت تصویر نبود، بلکه واسطه‌ای برای دیدن حقیقت بود و وقتی »روایت فتح» را می‌ساخت، صدای راوی به زمزمه‌ای در دل خاک تبدیل می‌شد؛ گویی که زمین از شهیدان می‌گفت و آوینی فقط گوش جان می‌سپرد و او خود گفته بود:

دوربین، سلاح من است. من با آن می‌جنگم، اما نه برای کشتن، که برای دیدن.

نگاه آوینی به هنر، نگاهی سلوکی بود و او باور داشت هنرمند، زمانی هنرمند واقعی است که با حقیقت پیوند داشته باشد و حقیقت، در نگاه او چیزی جز ولایت نبود. می‌نوشت:

هنر آن است که پرواز کند، نه آن‌که سرگرم کند. هنری که بندگی نکند، آزاد نیست.

و او آزاد بود، چون بنده بود. بنده‌ی حقیقت، بنده‌ی ولایت، بنده‌ی عشق.

مرتضی آوینی تنها یک مستندساز نبود، یک نویسنده هم نبود؛ او سالک بود، عارفی با دوربین به‌دست، که به‌جای کنج خلوت، خاک‌ریز را خانه کرده بود و به‌جای کتاب، از لب شهیدان درس می‌گرفت. او از دل میدان‌های مین، به افق معنا می‌نگریست و با هر قاب، قطعه‌ای از بهشت را به زمین می‌آورد.

و سرانجام، این عاشق، عاشقانه رفت، در فکه، همان‌جایی که دلش گواهی می‌داد شهید خواهد شد. گویی از پیش می‌دانست که فکه، خانه‌ی وصال اوست. گفته بود:

شهادت، لباس تکامل انسان است؛ آن را جز به اهلش نمی‌دهند.

و آوینی، اهل آن بود، پس خدا لباس شهادت را بر قامتش پوشاند.

شهید شد، اما صدایش همچنان در گوش جان ما جاری است. در واژه‌هایی که نوشت، در سکوتی که ثبت کرد، و در نوری که در دل نسل‌های پس از خود روشن کرد، او «سید شهیدان اهل قلم» شد، چون با قلمش به جنگ رفت، و با عشق شهید شد.

و ما، هر بار که واژه‌هایش را می‌خوانیم، به یاد می‌آوریم:

تنها آن‌هایی تا آخر خط با ما می‌مانند که عاشق باشند.

و چه کسی عاشق‌تر از آوینی؟

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha