به گزارش خبرگزاری حوزه، در جامعه امروز، انتخاب مدرسه برای ثبتنام کودکان به یکی از چالشهای مهم والدین تبدیل شده است. انتخاب بین مدارس غیردولتی مذهبی و مدارس دولتی عادی نه تنها تأثیر زیادی بر فرآیند یادگیری و تربیت علمی و اجتماعی فرزندان دارد، بلکه بر تربیت دینی آنها نیز نقش بسزایی ایفا میکند.
در این راستا، دو رویکرد متضاد در تربیت دینی کودکان وجود دارد:
از یک سو، مدارس مذهبی بر آموزشهای دینی متمرکز هستند و تأکید میکنند که تأثیرپذیری بالای کودکان در سنین پایین مشابه حکایتی است که میگوید: «آموزش در کودکی مانند کَندن بر سنگ است». این رویکرد به ایجاد پایههای قوی اعتقادی در کودکان کمک میکند و ثبات دینی را در آنها تقویت مینماید.
از سوی دیگر، قرارگیری کودکان در محیطهای عادی و تعامل با جامعه، مهارتهای اجتماعی آنها را تقویت کرده و آمادگی آنها را برای دفاع از دین در برابر دیدگاههای مختلف افزایش میدهد. این رویکرد به نوعی به «دینداری آسان» شناخته میشود، در حالی که تحصیل در مدارس دولتی با چالشهای متنوع، ممکن است به «مجاهدت» تعبیر شود. در این شرایط، کودکان باید با تنوع فکری و اجتماعی در خانوادههای مختلف مواجه شوند و از این طریق تجارب غنیتری کسب کنند.
حجتالاسلام محمد ظریفی، کارشناس تربیت دینی با تجربهای ارزشمند در زمینه آموزههای دینی و چالشهای تربیتی امروز، مهمان این گفتوگو خواهد بود. وی با توضیح دقیق و تحلیل عمیق، به بررسی تأثیرات هر یک از این دو رویکرد بر تربیت دینی و اجتماعی کودکان خواهد پرداخت.
این گفتوگو فرصتی مناسب برای والدین و کسانی است که به تربیت دینی کودکان اهمیت میدهند تا با گوش سپردن به نکات کلیدی در انتخاب بهترین مسیر برای فرزندان خود راهنمایی شوند. ما شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم تا با نگرشهای تازه و مفاهیم عمیقتری در زمینههای تربیتی آشنا شوید و انتخابی آگاهانهتر داشته باشید.
بسمالله الرحمن الرحیم
بسیاری از خانوادهها، به ویژه آنهایی که دغدغههای فرهنگی، تربیتی و مذهبی پررنگتری دارند، با این پرسش اساسی روبرو هستند: «آیا فرزندان خود را در مدارس دولتی ثبتنام کنیم یا مدارس غیردولتی با رویکرد مذهبی؟» این پرسش، از جمله دغدغههای پرتکرار و حائز اهمیت برای والدین است.
تصورات رایج پیرامون مدارس دولتی و غیردولتی مذهبی
برای پاسخ به این سوال، نمیتوان تنها به کلیات بسنده کرد؛ چراکه این پرسش، غالباً با پیشفرضها و تصورات رایجی همراه است؛ تصویر غالب از مدارس غیردولتی مذهبی، اغلب بر این پایه استوار است که: این مدارس، تمرکز بیشتری بر آموزههای دینی دارند و همسویی بیشتری با ارزشهای دینی خانوادهها ایجاد میکنند از این رو، عدهای این مدارس را گزینهای مطلوب میدانند.
در مقابل، برخی دیگر، مدارس دولتی را به عنوان بستری برای مواجهه با تنوع فرهنگی و سلیقههای گوناگون مینگرند. از نظر این گروه، مدارس دولتی، فرصتی برای کسب مهارتهای اجتماعی، یادگیری تعامل با افراد مختلف و حتی تمرین دفاع از باورها در محیطی واقعیتر فراهم میآورند.
با این حال، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که معتقد است تنوع زیاد در مدارس دولتی، تربیت فرزندان را دشوار میسازد. از این رو، این دسته از والدین، ترجیح میدهند فرزندان خود را در مدارسی ثبتنام کنند که با رویکرد تربیتی آنها همخوانی بیشتری داشته باشد.
بنابراین، طرح این پرسشها اجتنابناپذیر است؛ اما برای یافتن پاسخی شایسته، لازم است نگاهی دقیقتر و جزئیتر به مدارس و تنوع موجود در آنها داشته باشیم و نباید در دام کلیشهها و برچسبها گرفتار شویم و تصور کنیم که «همۀ مدارس مذهبی اینگونهاند» یا «همۀ مدارس دولتی آنگونه». بلکه، باید با دیدی موشکافانهتر به هر مدرسه نگریست.
مدارس دولتی، تا حدودی برای همگان شناختهشده هستند؛ اما در مورد مدارس غیردولتی با رویکرد مذهبی، باید این نکته را مد نظر داشت که منظور از «مدارس مذهبی»، تقابل با «مدارس غیرمذهبی» نیست؛ به این معنا که مدارس دولتی لزوماً غیرمذهبی تلقی نمیشوند.
در اینجا، تقسیمبندی به این صورت است: مدارسی دولتی که ممکن است رویکرد مذهبی داشته باشند یا نداشته باشند، و مدارسی غیردولتی که آنها نیز میتوانند رویکرد مذهبی داشته باشند یا فاقد آن باشند.
در واقع، بحث ما بر سر تمایز میان مدارس دولتی و مدارس غیردولتی با رویکرد مذهبی است.
حال، با این رویکرد دقیقتر به مدارس بنگریم؛ برخی از مدارس مذهبی، فضایی دینی نسبتاً بسته را ارائه میدهند؛ تأکید بر ظواهر، حفظ مطالب و ترویج رویکردی تقلیدی، از ویژگیهای این مدارس است. این نوع رویکرد، به ویژه در سنین پایینتر (حدود ۷ تا ۱۲-۱۳ سالگی)، میتواند هویتی تحمیلی را به کودکان القا کند؛ هویتی که شاید با خواستهها و تمایلات درونی آنها همخوانی نداشته باشد.
در مقابل، مدارسی غیردولتی مذهبی نیز وجود دارند که رویکردی بسیار پویاتر را در پیش گرفتهاند. در این مدارس، کودکان به پرسشگری تشویق میشوند، تلاش میشود تا فهمی عمیق از دین به آنها منتقل شود و با ایجاد چالشهای فکری، ذهن آنها را به تفکر وامیدارند. اینگونه مدارس، با این شکل و شمایل، میتوانند به کودکان کمک کنند تا هویتی دینی اکتسابی برای خود شکل دهند؛ هویتی که بر پایۀ فهم، درک و تعمّق در دین استوار است.
انتخاب مدرسه، فراتر از برچسبها/ از شناخت کودک تا ارزیابی محیط آموزشی
بنابراین، صرفاً مذهبی بودن یک مدرسه، تعیینکننده نیست و باید به رویکرد و عملکرد آن مدرسه مذهبی توجه کرد.
در مقابل، مدارس دولتی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و برخی از مدارس دولتی در محلههایی با فرهنگ غنی و مناسب واقع شدهاند، از مدیریت کارآمد و معلمان دلسوزی برخوردارند که انگیزههای تربیتی و مذهبی قابلتوجهی دارند و فضایی امن و حمایتی برای دانشآموزان ایجاد میکنند. این مدارس، با بهرهگیری از تنوع دانشآموزان خود، میتوانند محیطی امن و بستری مناسب برای تربیت فرزندان فراهم آورند.
اما در مقابل، مدارسی دولتی نیز وجود دارند که در محلههای نامناسب واقع شدهاند، با چالشهای جدی روبرو هستند، از کمبود امکانات رنج میبرند، با تراکم بالای دانشآموزان مواجهاند و بعضاً از مشکلات مدیریتی رنج میبرند. در این مدارس، دغدغههای فرهنگی و مذهبی ممکن است کمرنگ باشد و این جو فرهنگی و مدیریتی نامناسب، در کنار تنوع نامطلوب دانشآموزان، میتواند آسیبهای جدی به کودکان وارد کند و تربیت آنها را با چالش مواجه سازد.
بنابراین، مدارس دولتی نیز از تنوع خاصی برخوردارند. علاوه بر این، نباید تنها به خود مدرسه به عنوان ملاکی برای ثبتنام فرزندان اکتفا کرد. ویژگیهای شخصیتی کودکان و دورههای رشدی که در حال گذراندن آن هستند نیز حائز اهمیت است و والدین باید به این جنبهها نیز توجه داشته باشند.
به عنوان مثال، کودکانی که در دورههای اولیۀ مدرسه (دوران کودکی اول و دوم، حدود ۷ تا ۱۲ سالگی) قرار دارند، عمدتاً به دنبال امنیت و شکلدهی به پایههای اولیۀ هویتی خود هستند و بر اساس نظریههای روانشناسی، این کودکان به یک پایگاه امن نیاز دارند. بنابراین، والدین باید مدرسهای را برای این کودکان انتخاب کنند که آرام، باثبات، پذیرنده و حامی باشد؛ چه این مدرسه غیردولتی مذهبی باشد و چه دولتی. وجود معلمان دلسوز و مدیریت منظم، از جمله ملزومات این نوع مدارس است.
کودکان در این مدرسه میتوانند هویت خود را بهتر شکل دهند و آن پایگاه امن را برای خود بنا نهند. اما در مراحل بعدی رشد، در دوران نوجوانی و جوانی (از ۱۲-۱۳ سالگی به بعد)، اوضاع کمی تغییر میکندو نوجوانان در این مرحله، وارد فضای هویتیابی، کاوشگری و استقلالطلبی میشوند و ایجاد تفکر انتقادی در آنها اهمیت ویژهای مییابد تا بتوانند هر آنچه را میشنوند نقد کنند و هویتی مستقل و اکتسابی برای خود کسب کنند.
از این رو، در سن نوجوانی و جوانی، به مدارسی نیاز داریم که از نظر فرهنگی و تعاملات اجتماعی، فضایی نسبتاً باز داشته باشند. فضایی بسته، به این نوجوانان آسیب میزند و مانع از شکلگیری هویتی مناسب برای آنها میشود.
بنابراین، تنوع فکری و اجتماعی کنترلشده، میتواند در رشد این کودکان و نوجوانان کمککننده باشد. حال، اگر یک مدرسه دولتی بتواند این فضا را فراهم کند، میتوانند در آن ثبتنام کنند. یا اگر یک مدرسه غیردولتی مذهبی با فضایی نسبتاً باز و ایجادکنندۀ پرسشگری وجود داشته باشد، بسیار عالی است و میتوانند در آن ثبتنام کنند تا شخصیتشان در آنجا شکل بگیرد.
پس، هم تنوع مدارس را باید در نظر گرفت و هم شخصیت و دورههای رشدی کودکان را.
کلید تربیت یکپارچه، همسویی خانواده و مدرسه
اما نکتۀ بسیار مهم در بحث تحصیل و تربیت فرزندان این است که نباید از نقش خانواده غافل شد. در واقع، به نظر میرسد که نقش خانواده در این میان، مهمترین نقش است.
مدرسه بسیار مهم است؛ اینکه کجا باشد؟ دولتی یا غیردولتی مذهبی باشد؟ به چه صورتی باشد؟ امکاناتش چه باشد؟ اینها همه سر جای خود مهماند. اما مهمتر از همه، خود خانواده است. اگر خانواده پویا نباشد، اهل گفتوگو نباشد، برای فرزندش وقت نگذارد و الگوی مناسبی از دینداری یا رفتار اجتماعی به فرزندانش ارائه نکند، حتی مدرسه مذهبی هم نمیتواند معجزه کند و چندان مؤثر باشد.
فرض کنید کودکانی که در یک مدرسه مذهبی با فضای باز و پرسشگر درس میخوانند، باز هم نیاز دارند که در خانه، توسط والدین، فضایی ایجاد شود تا در آن بحث کنند، آموختههای خود را نقد کنند، با هم به چالش بکشند و رشد کنند.
از طرف دیگر، اگر یک مدرسه مذهبی فضایی نسبتاً بسته داشته باشد، خانواده باید این خلاء را جبران کند. همچنین، در مدارسی دولتی که آسیبزا نیستند (بر اساس توضیحات قبلی)، پدر و مادرها خود باید فعال باشند، بخشی مهم از تربیت را خود عهدهدار شوند و فضایی امن و بستری برای گفتوگو ایجاد کنند و الگویی خوب برای فرزندانشان باشند.
بنابراین، اگر خانواده را از بحث تربیت حذف کنیم و تصور کنیم که فقط مدرسه عهدهدار تربیت فرزندان است، به نتیجۀ خوبی نخواهیم رسید و کودکان عملاً تربیت خوبی نخواهند داشت. خانواده، نقشی اساسی و محوری در این قضیه ایفا میکند.
برای جمعبندی، توصیۀ نهایی من این است که صرفاً برچسبها را کنار بگذاریم و روی کیفیت و تناسب تمرکز کنیم.
اولاً، ببینیم که فرزندانمان چه ویژگیهای شخصیتی دارند، چه نیازهایی دارند و در چه دورۀ رشدی قرار دارند. پس از سنجیدن این ظرفیتها، مدرسۀ مناسب فرزند خود را انتخاب کنیم.
شاید یک مدرسه خوب باشد، اما برای فرزند من مناسب نباشد. شاید یک مدرسه معمولی و متوسط باشد، اما فرزند من بتواند در همان مدرسه متوسط هم رشد خوبی داشته باشد. لذا، باید همۀ این جوانب را در کنار هم در نظر گرفت.
اگر میخواهید مدرسهای انتخاب کنید، حتماً والدین به مدرسه سر بزنند، با مدیر و معلمان صحبت کنند و حتی در صورت امکان با والدینی که فرزندانشان در آنجا تحصیل میکنند یا با خود دانشآموزان صحبت کنند و ببینند که فضای مدرسه و جو عمومی آن به چه صورت است؟ چقدر به تفکر خلاق و انتقادی اهمیت میدهند؟ آیا مدرسه فقط حفظمحور است یا خلاقیتمحور؟ این خیلی مهم است که این نکات را در نظر داشته باشید.
همچنین، به فضای مذهبی مدرسه نیز (آنطور که توضیح دادم) توجه داشته باشید؛ لذا صرفاً مذهبی بودن یا صرفاً دولتی بودن ملاک نیست و باید بقیۀ ملاکها را هم در کنار آن دید و بر اساس ویژگیهای شخصیتی فرزند، دورههای رشد و این موارد عمل کرد. از طرف دیگر، خانواده نیز نقش محوری خود را نباید فراموش کند.
گفتوگو از: سمیرا گلکار
نظر شما