به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام حمید رضا آلوستانی از اساتید حوزه در سالروز شهادت امام صادق(ع) به جایگاه امام صادق«علیهالسلام» نزد علماء پرداخت.
متن کامل این نوشتار به شرح ذیل است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
جایگاه امام صادق«علیهالسلام» نزد علماء
شخصیّت علمی و عملی امام صادق«علیهالسلام»، آنچنان میان علماء معروف شده که در هر کرسی علمی و هر موضوع فقهی، اگر سخنی از حضرت«علیهالسلام» نقل نگردد، جای تعجّب است. اکثر روایاتی که در موضوعات فقهی و غیر فقهی از اهل بیت«علیهمالسلام» نقل گردیده، اختصاص به امام صادق«علیهالسلام» دارد تا جایی که عنوان مؤسّس مکتب شیعه و رئیس مذهب جعفری از جمله عناوین مختصّ به ایشان شناخته شده است.
امام صادق«علیهالسلام» که ششمین امام شیعیان دوازده امامی هستند نه فقط میان علمای شیعه اسطوره دینی میباشند بلکه میان علمای اهل سنّت نیز از عظمت و جایگاه بسیار والایی برخوردارند.
شمس الدّین ذهبی در «تذکرة الحفّاظ» در زمینه معرّفی شخصیّت والای حضرت امام صادق«علیهالسلام» از دیدگاه أبوحنیفة که از جمله فقهای نامدار اهل سنّت و پایهگذار مذهب حنفی میباشند، میفرمایند: «و عن أبی حنیفة قال: ما رأیت أفقه من جعفر بن محمّد» . یعنی شخصی فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمّد را نیافتم.
إبن شهر آشوب در «مناقب آل أبی طالب» درباره شخصیّت بالای حضرت«علیهالسلام» از دیدگاه مالک بن أنس که دوّمین فقیه از فقهای چهارگانه اهل سنّت بوده و فقه مالکی به ایشان منسوب است، میفرمایند: «و قال مالک بن أنس: ما رأت عین و لا سمعت أذن و لا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر الصادق فضلا و علما و عبادة و ورعا» . یعنی از جهت فضل، علم، عبادت و ورع، افضل و برتر از جعفر صادق، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر دلی هیچ بشری نیز خطور نکرده است.
صاحب کتاب «کَشْفُ الغُمَّةِ فی مَعْرِفَة الأَئِمَّة»، أبوحنیفة و مالک بن أنس را از جمله شاگردان امام«علیهالسلام» برشمرده و میفرمایند: «و استفاد منه العلم جماعة من أعیان الأئمّة و أعلامهم مثل یحیی بن سعید الأنصاری و ابن جریج و مالک بن أنس و الثوری و ابن عیینة و أبی حنیفة ...».
اقتصاد و بازار سیاه از نگاه امام صادق«علیهالسلام»
مجامع اقتصادی، اوّلین هدف از سرمایهگذاری را کسب سود معرّفی نمودهاند. برخی از اقتصاددانان به قدری هدف مذکور برای آنها مهمّ جلوه کرده که به هر روشی چنگ میزنند تا سود بیشتر عاید آنها گردد، غافل از این نکته که از دیدگاه اسلام کسب سود که از جمله ارکان مهمّ اقتصاد است، قرار نیست از هر روشی حاصل شود.
متأسّفانه مشاهده شده است که برخی از مغازهداران برای فروش جنسِ ما یحتاج مردم، ابتداء قیمت بروز شده را استعلام میگیرند و سپس آن را به مشتری میفروشند تا از سود لحظهای عقب نمانند و یا دیده شده که برخی از کاسبان به جهت نوسانی که اتّفاق میافتد، مغازه خود را باز نمیکنند زیرا بر این عقیده هستند که اگر مغازه خود را باز کنند و جنسی که ماهها پیش خریده شده را بفروشند، سود لازم را دریافت نمیکنند به همین جهت منتظر میمانند تا قیمت به حدّی برسد که سود حاصله از فروش، آنها را قانع نماید و در این میان اگر مردم مسلمان نیز اذیت بشوند، برای آنها چندان مهمّ نمیباشد.
«بله این روحیه برخلاف گزارههای دینی بوده و اسلام تماما با چنین رفتارهایی مخالفت کرده است». مرحوم شهید مطهّری این نوع رفتار را با عنوان «بازار سیاه» یاد نموده و در کتاب داستان راستان، نمونهای از این بازار را از دیدگاه امام صادق«علیهالسلام» بیان میکنند. ایشان میفرمایند: «عائله امام صادق و هزینه زندگی آن حضرت زیاد شده بود. امام به فکر افتاد که از طریق کسب و تجارت عایداتی به دست آورد تا جواب مخارج خانه را بدهد. هزار دینار سرمایه فراهم کرد و به غلام خویش - که مُصَادِف نام داشت - فرمود: «این هزار دینار را بگیر و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش». مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی که معمولا به مصر حمل میشد خرید و با کاروانی از تجّار که همه از همان نوع متاع حمل کرده بودند، به طرف مصر حرکت کرد. همین که نزدیک مصر رسیدند، قافله دیگری از تجّار که از مصر خارج شده بود، به آنها بر خوردند و اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند، ضمن گفتگوها معلوم شد که اخیرا متاعی که مصادف و رفقایش حمل میکنند بازار خوبی پیدا کرده و کمیاب شده است. صاحبان متاع از بخت نیک خود بسیار خوشحال شدند و اتفاقا آن متاع از چیزهایی بود که مورد احتیاج عموم بود و مردم ناچار بودند به هر قیمتی که است آن را خریداری کنند. صاحبان متاع، بعد از شنیدن این خبر مسرت بخش، با یکدیگر همپیمان شدند که به سودی کمتر از صد درصد نفروشند. رفتند و وارد مصر شدند. مطلب همانطور بود که اطلاع یافته بودند. طبق عهدی که باهم بسته بودند «بازار سیاه» به وجود آوردند و به کمتر از دو برابر قیمتی که برای خود آنها تمام شده بود نفروختند. مصادف، با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت. خوشوقت و خوشحال به حضور امام صادق رفت و دو کیسه که هر کدام هزار دینار داشت جلو امام گذاشت. امام پرسید: «اینها چیست ؟» گفت : «یکی از این دو کیسه سرمایهای است که شما به من دادید و دیگری - که مساوی اصل سرمایه است - سود خالصی است که به دست آمده است». امام فرمود: «سود زیادی است، بگو ببینم چطور شد که شما توانستید این قدر سود ببرید ؟»، مصادف قضیه را بازگو نمود و گفت: در نزدیک مصر اطلاع یافتیم که مال التجاره ما در آنجا کمیاب شده لذا هم قسم شدیم که به کمتر از صد در صد سود خالص نفروشیم و همین کار را هم کردیم؛ حضرت فرمودند: «سبحان اللّه! شما همچو کاری کردید!، قسم خوردید که در میان مردمی مسلمان بازار سیاه درست کنید، قسم خوردید که به کمتر از سود خالص مساوی اصل سرمایه نفروشید! نه، همچو تجارت و سودی را من هرگز نمیخواهم». سپس امام یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود : «این سرمایه من» و به آن یکی دیگر دست نزد و فرمود: «من به آن کاری ندارم». آنگاه فرمود: «یَا مُصَادِفُ مُجَادَلَةُ السُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَال» یعنی ای مصادف! شمشیر زدن از کسب حلال آسانتر است».
و الحمدللّه ربّ العالمین
نظر شما